English Version
This Site Is Available In English

جهان‌بینی ابزاری برای درمان در کنگره است

جهان‌بینی ابزاری برای درمان در کنگره است

جهان‌بینی مانند الفبای یک زبان است. مفاهیمی که در کنگره۶۰ آموزش داده می‌شود، باید از پایه آموخته شوند؛ چراکه مانند فوندانسیون یک ساختمان‌ هستند. اگر این پایه و اساس محکم و درست باشد، می‌توان ساختمانی صد طبقه بر روی آن بنا کرد. یک استاد خوب کسی است که پایه‌های علم را به‌‌درستی بیان کند. برخی افراد برای این‌که سواد خود را به رخ دیگران بکشند، از کلماتی پیچیده استفاده می‌کنند که مخاطب متوجه نمی‌شود و احساس بی‌سوادی به او دست می‌دهد؛ اما این نوع سواد ارزشی ندارد. سوادی ارزشمند است که صد نفر آن را بفهمند و بتوانند از آن استفاده کنند. ساده کردن مطالب مهم‌ترین کار یک استاد یا معلم است. اگر کسی نمی‌تواند ساده توضیح دهد، باید برود و بیشتر بیاموزد؛ چون در غیر این صورت نمی‌تواند علم خود را منتقل کند.

در جزوه جهان‌بینی، مدل‌ها و ابزارهای مختلف معرفی شده‌اند. استفاده از تصویر و مدل در آموزش بسیار مؤثر است. وقتی کسی برای ما داستان می‌گوید یا فیلم و انیمیشن نشان می‌دهد، لذت می‌بریم؛ چون در عرض ده دقیقه می‌تواند ده‌ها نکته را با استفاده از ابزار تصویر به ما یاد بدهد. اگر ما نیز به‌گونه‌ای صحبت کنیم که برای مخاطب تصویر ذهنی بسازیم، مخاطب برای درک مطلب به همان تصویر ذهنی مراجعه می‌کند. او می‌تواند با آن شبیه‌سازی کند و روابط مفاهیم را بفهمد. مثلاً وقتی می‌گوییم نفس اماره مانند قبیله وحشی‌هاست، فرد می‌تواند در حالت خماری تصور کند که آن قبیله به او حمله کرده است؛ اما اگر فقط نوشتار خشک و خالی را بخواند، شاید آن را حفظ کند و برداشت درستی نیز نداشته باشد.

جهان‌بینی را همه باید داشته باشند؛ اما برای کسانی که در تاریکی‌ هستند، این نیاز بیشتر احساس می‌شود. جهان‌بینی مانند طنابی است که انسان را از تاریکی بیرون می‌کشد؛ اما این خروج نیازمند دانایی است، دانایی‌ و علمی که انسان را تغییر دهد. نفس مانند یک شهر وجودی است و عقل؛ مانند قلعه‌ای در دل آن شهر. وقتی شما برنج یا چغندر می‌خورید، هر روز هم که بخورید، به آن اعتیاد پیدا نمی‌کنید؛ امّا موادی مانند الکل، حتی با دو یا سه بار استفاده، ممکن است باعث اعتیاد شوند. دلیل آن این است که بعضی مواد از سد خونی مغز عبور می‌کنند و می‌توانند اختیار را از انسان بگیرند؛ اما بعضی مواد چنین قابلیتی ندارند.

برای رسیدن به حقیقت دو راه وجود دارد: یکی راه علمی و دیگری راه تجربی. مثلاً از طریق تجربه می‌فهمیم که خوردن فلان خوراکی باعث بهبودی می‌شود. زندگی مانند یک بازی است، اگر با قوانین آن آشنا نباشیم، سخت می‌شود؛ امّا وقتی قوانین را بدانیم، هدفمند و بهتر پیش می‌رویم. اگر می‌خواهیم زندگی را با شادی پیش ببریم، باید قوانین آن را یاد بگیریم.

در جهان سه نوع نیرو وجود دارد: نیروی بازدارنده، نیروی مخرب و نیروی مکمل.
برای مثال در جاده حرکت می‌کنید، باد می‌وزد و سرعت ماشین کم می‌شود، این یعنی نیروی بازدارنده. اگر با سرعت بیشتر حرکت کنید و از جاده پرت شوید، دچار آسیب می‌شوید و این یعنی نیروی مخرب. اگر از باد انرژی تولید کنید تبدیل به نیروی مکمل خواهد شد. تکامل بدون نیروهای بازدارنده ممکن نیست. اگر مانند ماشین باشیم، نیروی مقاوم می‌شویم؛ امّا اگر مانند هواپیما عمل کنیم، به نیروی مکمل تبدیل می‌شویم. برخی موانع برای افراد رشد یافته، دیگر مانع محسوب نمی‌شوند؛ اما برای افراد رشد نیافته، همچنان مانع هستند.

اضلاع مقابل دانایی، ترس، ناامیدی و منیت هستند. این‌ها مانند مانعی برای دانستن، عمل می‌کنند و ساختاری مافیایی از خواسته‌های نامعقول را در ما شکل می‌دهند. وقتی حس‌ انسان آلوده نباشد، کوچک‌ترین تغییر را نیز حس می‌کند؛ امّا وقتی حس‌ آلوده شود، حتی هزاران تغییر بزرگ نیز احساس نمی‌شود. نیروهای مخرب فقط یک کار بلد هستند و آن خراب کردن حس انسان است. برای این‌که محبت را حس کنیم، باید آن محبت درون ما وجود داشته باشد. گاهی جلوی محبت یک مانع یا سنگ قرار می‌گیرد. چشمه وجود دارد، آب نیز درون آن هست؛ اما آب بیرون نمی‌آید. مثلاً در روابط زوجین ممکن است چنین حالتی پیش بیاید. می‌گویند: ما خیلی هم‌دیگر را  دوست داشتیم، ولی الان هیچ احساسی نسبت به هم نداریم، این به معنای توهم نیست؛ بلکه مشکلی به‌وجود آمده که مانعی سر راه محبت شده است. باید آن سنگ را برداشت تا مشکل حل شود.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون‌سوم)
ویرایش: همسفر حلیمه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون‌سوم)
ارسال: همسفر مرضیه دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .