English Version
This Site Is Available In English

نا امیدی مثل یک زندان نامرئی می ماند و میله های آن زندان خشم و نفرت

نا امیدی مثل یک زندان نامرئی می ماند و میله های آن زندان خشم و نفرت

اولین جلسه از دور دوم از سری کارگاه های آموزشی عمومی نمایندگی فیروزآباد فارس، ویژه مسافران و همسفران؛ با استادی دستیار دیده بان مسافر حمید، نگهبانی مسافر روح‌الله و دبیری مسافر بهبود با دستور جلسه « وادی دوم و تأثیر آن روی من » در روز پنج شنبه مورخه  ۱۴۰۴٫۲٫۱۱ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.



خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم در کنار عزیزان هستم فکر می کنم دفعه ی سوم هست به نمایندگی فیروزآباد می آیم خیلی خوشحالم که این جمعیت را می بینم آن اتفاق مثبت دارد می‌افتد. سفر اولی هایی که روز اول که من آمدم دیدم خموده و به قول خودمان داغون هستند الان همه با پیراهن سفید و تمیز حضور دارند و نشسته اند! انشاالله که سال 1404 رهایی و حال خوش برای همه عزیزان بشود.
دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن روی من » هستش. اگر بخواهم در مورد خودم صحبت کنم و از تجربه خودم بگویم سال های سال مسائلی از قبیل ضد ارزش ها، نا امیدی، گرفتاری ها را در دنیای اعتیاد دیده ام؛ همیشه هم دلم می خواست از این دنیای تاریکی خارج بشوم، تلاش هم می کردم حرکتی هم می کردم ولی هر روز ناامیدتر می‌شدم، موادم را قطع می‌کردم دوباره بعد از چند وقت به مصرف مواد بر می گشتم و موادم  دو برابر می‌شد، حالم خراب تر می‌شد! دلیلش هم یک چیز بود من دنبال این بودم که بقیه چرا برای من کاری انجام نمی دهند؟ دلیلش را در بیرون از خودم  می‌گشتم.
وقتی که آمدم کنگره؛ کنگره در وادی اول به من گفت: این مسائل و مشکلات که برایت پیش آمده مال این هست که درست فکر نکردي!!  یا اصلا بلد نبودی تفکر کنی!! باری به هر جهت یک کاری را انجام می‌دادی که به شکست ختم می‌شد و شکست های پی در پی دلیل نا امیدی بود! حالا آمدم کنگره ولی باز هم با شک و تردید نگاه می کنم و به خودم می گویم اینجا هم یک جا مثل بقیه جا ها! ولی یک مدت زمانی که گذشت دیدم کنگره فرق می‌کند دیدم یواش یواش دارم احیا می‌شوم و یواش یواش از آن دنیای تاریکی خارج می‌شوم! در پرتو آموزش های کنگره  هست که من می‌توانم از آن دنیای تاریک و نا امیدی خلاص بشوم.
نا امیدی مثل یک زندان نامرئی می ماند و میله های آن زندان؛ خشم و نفرت، انزوا و بدبینی، شک و تردید است. اصلا ما چیکار داریم تو این جهان هستی؟ توی وادی دوم آقای مهندس دژاکام می فرمایند: هر موجودی در این جهان یک وظیفه ای دارد، بیهوده به این جهان نیامده است حتی اگر خودش فکر کند بیهوده آمده است.
ما انسانیم و اشرف مخلوقاتیم و خداوند تمام هستی را برای انسان خلق کرده؛ و من می‌گویم بیهوده به این جهان آمده ام؟! اگر نگاه کنیم به اطرافمان هر چیزی در این جهان هستی یک وظیفه ای دارد هیچ چیزی بدون وظیفه نیست و همه مخلوقات دارند وظیفه خودشان را درست انجام می دهند به غیر از انسان! چون که انسان خودش را نمی شناسد.
ممنونم که به صحبت های من گوش دادید.

خلاصه و تایپ: مسافر علی برز ( لژیون دوم )
ویرایش: مسافر حسن ( لژیون دوم )
ارسال: مسافر آرمین ( خدمتگزار سایت )

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .