جهانبینی، همانطور که از کلمه آن پیدا است به معنی دیدن جهان اطراف است، البته نه با چشم سر بلکه با چشم دل؛ من قبل از ورود به مکان مقدس کنگره هیچ درک درستی از جهان اطراف نداشتم البته ناگفته نماند که خود را انسانی کامل و بینقص میدیدم؛ غافل از آنکه این دیدگاه کجا و آن دیدگاه کجا؛ تا اینکه پس از ورود به کنگره گویا تازه متولد شدم مانند کودکی که تازه راه رفتن، غذا خوردن و صحبت کردن را میآموزد و زندگی خود را به قبل از کنگره و بعدازآن تقسیم میکنم.
قبل از کنگره ضد ارزشها ارزش بودند، تمسخر دیگران شور و شادی بود و تخریب شخصیت دیگران رکگویی بود، غیبت کردن گفتن حقیقت و تجسس در زندگی دیگران کنجکاوی، خلاصه همهچیز به نظرم درست و بجا بود و همیشه با مسافرم رفتاری داشتم که شاید ناخواسته باعث میشد بیشتر بهطرف تاریکیها برود، با فرزندانم بهگونهای رفتار میکردم که بعد پشیمان میشدم، همیشه خودآزاری میکردم که چرا مسیر زندگی من اینگونه است یا چرا باید یک مصرفکننده و چند فرزند با اینهمه مشکل در زندگی من باشند، تصورم طوری بود گویی تمام سختیها و مشکلات و رنجهای دنیا فقط برای من است؛ با ورود به این مکان مقدس کمکم و آهسته متوجه شدم که تکتک اینها یک ضد ارزش هستند و در اینجا از آنها بهعنوان ضد ارزش نام برده میشود.
با چشم دوختن به زبان شیرین و دلسوزانه راهنما مثل کودک به کمک مادر شروع به راه رفتن و انجام کارهای شخصی و یافتن خودم کردم، گویا قبل از آن در تلاطم امواج زندگی غرق شده بودم؛ دانستم که زندگی هیچکس بی مشکل نیست و متوجه شدم که هستند کسانی که مشکلات و رنجهای غیرقابل وصف و بزرگتر از من دارند و دریافتم شناخت خویش و رسیدن به تکامل نفس، گذشتن از ضد ارزشهاست و با ترک عادات اشتباه، گویی نفس اماره را درستتر و کاملتر شناختم و نفس لوامه را نیز بهتر و امیدوارم که خداوند مرا به بهترین جایگاه نفس که شناخت نفس مطمئن است نزدیک کند و برساند تا بتوانم خویشتن خویش را که غرق در افکار خود بود را بهسوی ارزشها و مثبتهای زندگی هدایت کند.
خداوند را شاکرم که در این راه هستم و دوستانی دارم که مانند مادری دلسوز دست کودک خود را به گرمی میفشارند و سعی میکنند که از اشتباهات گذشته به او درس درست زندگی کردن بدهند و بازهم شکرگزارم که مرا در یافتن خود به مکانی رساند که حتی در تصورات گذشته هیچ اطلاعی از آن نداشتم. همیشه ناراحت و غمگین بودم که چرا با یک مصرفکننده باید زندگی کنم و اما اکنون متوجه شدم که هیچ کار خداوند بیحکمت نیست، سختیها و رنجهای زندگی برای ساختن و جلا دادن به جسم و روان است و ما را برای ورود به حلقههای بعدی آفرینش آماده و آموزش میدهند گویی ما در این مسیر قرار گرفتهایم تا از کولهبار آگاهی و دانش که سر راهمان قرار دارد نهایت استفاده ببریم. مسیر سیر و تکامل هستی را بهتر و سهلتر طی کنیم. خداوند را بابت اینهمه نعمت شکرشکرشکر.
نگارش: همسفر نساره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکس: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
70