تجربه همان عمل کردن است که در آن حس نقش اصلی را دارد و حسی که مانع از تجربه کردن میشود ناامیدی است. فرد مصرفکنندهای که بارها ترک کرده است در آخر ناامید میشود و دست از تجربه کردن و درمان برمیدارد. در آموزش کسی که قبلاً راهی را رفته و تجربه کرده است، علم خود را منتقل میکند و تجربیات خودش را در قالب آموزش به انسان هدیه میدهد. حسی که مانع از آموزش میشود منیت است که فرد جایگاه خودش را بالاتر میبیند. اگر انسان در طول مسیر زندگی محکم و قوی باشد دیگران و مشکلات زندگی اثر چندانی روی او ندارند و مثل رودخانهای که در مسیرش موانع را به آرامی و نرمی با حرکت آب از سر راه برمیدارد؛ این را بدانیم که نیروهای منفی همیشه در کمین هستند تا انسان یاد بگیرد که قوی باشد؛ پس نباید از مشکلات و سختیها در طول مسیر ترسید.
علم پیچیده نیست؛ هر چیزی کلیدی دارد. اگر استادی مطالب را بهدرستی انتقال دهد و پایهها درست باشد قابل مفهوم خواهد بود. یک معلم و یا یک مربی باید مطالب را ساده کنند و ساده کردن مهمترین کاری است که یک استاد باید انجام دهد تا بتواند علم را انتقال دهد که در جزوه «جهانبینی ۱ و ۲» این موضوع رعایت شده است؛ مثلاً وقتی برای نفس مدل شهر وجودی را ارائه میدهد و خواستههای نامعقول نفس را به قبایل وحشی و یا اراذل تشبیه کرده است برای این است که اگر فردی خواسته مصرف مواد و یا کار ضد ارزشی داشته باشد فوری در ذهنش تداعی میشود که قبایل وحشی به شهر وجودی جسمش حمله میکنند؛ پس جهانبینی موضوعی است که مطالب را ساده میکند، در اختیار تمام انسانها قرار میدهد و مثل طنابی است که انسان را از تاریکی نجات میدهد و وارد مقوله مثلث درمان اعتیاد میشود که در مسئله اعتیاد علاوه بر جسم و روان، جهانبینی فرد هم باید درست شود تا درمان و تعادل رخ دهد.
یک فرد مصرفکننده جهانبینی افیونی دارد؛ چون موادمخدر بر شهر وجودی یا جسم او حکمفرما است. جهانبینی افیونی به انواع و اقسام فکرهای منفی که در اثر نشئگی و یا خماری در فرد ایجاد میشود، گفته میشود که باید جهانبینی سالم جایگزین این نوع جهانبینی شود. تفکر منفی و یا جهانبینی منفی حتی روی سیستمایکس اثر منفی میگذارد و ما را از حالت سرخوشی خارج میکند و برعکس؛ تفکر مثبت و جهانبینی مثبت سیستمایکس را تقویت میکند. یک مصرفکننده اگر فقط مواد را کم کند درمان نمیشود؛ باید سطح دانایی را بالا ببرد و آموزش جهانبینی بگیرد که از مهمترین منابع جهانبینی کتاب «عشق، ۱۴ وادی برای رسیدن به خود» است.
جهانبینی کاربردی؛ یعنی باید آموزشها را در زندگی کاربردی کرد نه اینکه فقط حفظ کرد. کنگره۶۰ معتقد است که برون ما آینه درون ماست؛ اگر درون ما بههم ریخته باشد، بیرون ما هم به هم میریزد. اگر تفکر من بههم ریخته باشد گفتار و رفتار من هم بههم ریخته میشود. مصالح جهانبینی ما صورپنهان ما هستند که قابل رؤیت و قابل لمس نیستند و اضلاع مثلث دانایی تفکر، تجربه و آموزش هستند که باید در زندگی آنها را کاربردی کنیم. جزوه «جهان بینی ۱» از مدل استفاده کرده است؛ مانند مدل قلعه عقل که سربازان دانایی از این قلعه محافظت میکنند و در ادامه توضیح میدهد که عقل با مغز فرق میکند و با مرگ عقل از بین نمیرود.
در جزوه «جهانبینی۲» این مسئله مطرح میشود که انسانها باید در هر زمینهای قوانین آن را یاد بگیرند تا بتوانند کار درست را انجام دهند؛ مانند قوانین کنگره که اگر انجام دهیم به حال خوش میرسیم؛ اما اگر قوانین را زیر پا بگذارید نابود میشویم. پس مبحث جهانبینی برای این است که من بتوانم ریشه اشتباهات خودم را پیدا و آنها را حل کنم تا بتوانم از مسیر ضد ارزشها به سمت ارزشها قدم بردارم و برای این کار باید قوانین آن را فرابگیرم و داناییام افزایش پیدا کند؛ اما اگر دانایی خوب است و مشکلات ما را حل میکند چرا هنوز نتوانستهایم به دانایی برسیم و مشکلات خودمان را حل کنیم؟ علت این است که در مقابل مثلث دانایی مثلثی وجود دارد به نام مثلث جهالت که برای بالا بردن دانایی باید از مثلث جهالت که ترس، ناامیدی و منیت است عبور کنم تا به دانایی برسم.
در جزوه «جهانبینی ۱ و ۲» فرد با مفهوم دانایی آشنا میشود که دانایی اجازه نمیدهد هر خواستهای اجرا شود و فرد برای به اجرا در آوردن خواستهها به قدرت تشخیص میرسد و خود مقوله دانایی مثلثی دارد به نام تجربه، تفکر و آموزش که زمانی به دانایی مؤثر تبدیل میشود که فرد قدرت به اجرا در آوردن و عمل کردن آنها را داشته باشد، آگاهی خودش را بالا ببرد و یاد بگیرد چطور این نیروها را مهار کند و دانایی که در اینجا صحبت میشود دانایی عام است؛ همان دانشی که انسانها برای رسیدن به تکامل باید ذرهذره یاد بگیرند تا بهتر زندگی کنند و در آرامش و آسایش باشند. رشد دانایی در انسانها یعنی رسیدن به تکامل، تعادل و قدرت تشخیص که باید در انسان شکل گیرد. آموزشهای جهانبینی کنگره۶۰ دقیقاً همین نقش را بر عهده دارند. تفکر زمانی سالم است که انسان را به مقصد برساند. در مقابل ضلع تفکر، ترس وجود دارد که یکی از ابزارهای نیروهای منفی است و اجازه نمیدهد ضلع تفکر رشد کند.
منابع: جزوه جهانبینی ۱ و ۲، سیدیها: جهانبینی ۱ و ۲، مثلث تفکر، میزان دانایی و دانایی مؤثر
نویسنده: راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویرایش و رابط خبری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
126