جلسه دوازدهم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی یوسف با استادی همسفر حمیده، نگهبانی همسفر ربیعه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه 9 اردیبهشت ماه 1404 ساعت 17:00 آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا از نگهبان، دبیر و راهنمای عزیزم خانم سارا بسیار سپاسگزارم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند. دستور جلسه امروز وادی دوم است که به ما میگوید:«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمیگذارد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم.»
سال گذشته وقتی دستور جلسه وادی دوم بود، چند ماه از حضور من در کنگره میگذشت و تقریباً متوجه این دستور جلسات نمیشدم؛ اما امسال دید من به دستور جلسات خیلی تغییر کرده است. من خیلی دیرتر از مسافرم وارد کنگره شدم و تقریباً دو ماه بعد از ورودم به کنگره مسافرم رها شد. من فقط به رهایی فکر میکردم و موضوع دیگری برایم مهم نبود. به مسافرم میگفتم حالا که رها شدی دیگر نیازی نیست باز هم به کنگره بروی من هم نمیآیم و مسافرم میگفت حالا چند ماه بیا، کمی آموزش بگیر و من قبول کردم. بعداً به این موضوع پی بردم که من چقدر در تاریکی هستم و چقدر در مسیر ضدارزشها حرکت میکردم. آقای مهندس هم در این سیدی میفرمایند: کسی که در مسیر ضدارزشها باشد دچار مشکلات زیادی روبهرو میشود. من هم با مشکلات زیادی مواجه شدم. باید دانست که سختیها روی ساختار جسم ما مشکلات زیادی را بهوجود میآورند که خودشان را به صورت انواع و اقسام بیماریهای جسمی، روحی و روانی نشان میدهد.
وقتی با خودم فکر میکردم یادم آمد که من در بهمن سال 1403 رهایی 40 سیدیام را گرفتم و آن زمان خانم سارا میخواست من استاد جلسه خصوص همسفران باشم؛ اما بخاطر قوانین امکانپذیر نشد. قسمت بر این بود که من وادی دوم استاد جلسه باشم؛ زبرا من خودم خیلی ناامید بودم. بیشتر وقتها اعتماد به نفس نداشتم من فرزند آخر و فرزند چهارم بودم و دائماً میگفتم ایکاش من به دنیا نمیآمدم خانوادهام که 3 فرزند داشتند من را برای چی میخواستند، کلاً نا امید بودم؛ اما آقای مهندس در این سیدی جواب من را دادند. ایشان میگویند هیچ چیزی در این حیات امکان ندارد که جهت بیهودگی پا به حیات گذاشته باشد حتی اگر تصورش را هم بکنیم، تصور ما اشتباه است؛ زیرا ما به فلسفه وجودی آن موجود پی نبردهایم ما به همین بیماری اعتیاد اگر با دید کلیتری بنگریم، متوجه خواهیم شد که چه فلسفه عجیبی در آن نهفته است. من اگر مسافری نداشتم که درگیر بیماری اعتیاد باشد، قطعاً من هم هیچوقت با کنگره آشنا نمیشدم. شاید اصلاً اسم کنگره را هم نمیشنیدم تا به این حال خوب برسم.
در این سیدی گفته میشود که خلقت خداوند بسیار باارزش است. انسان زمانی که پا به هستی میگذارد بر سر دوراهی قرار خواهد گرفت که یکی راه تاریکیها است و یکی راه روشنیها است. حقیقت هستی به اینگونه است که انسان تاریکیها را تجربه میکند تا به عظمت روشناییها دست یابد.
انسان تا قهر را تجربه نکند مهر را نمیبیند تا گرسنگی نکشد معنای سیر بودن را متوجه نمیشود من همسفر تا تاریکیها را تجربه نمیکردم صبوری نبودم، شاید الان اینجا نبودم. شاید مسافرم هم رها نمیشد. من باید آن تاریکیها را تجربه میکردم تا به رهایی برسیم و الان به حال خوب برسیم همیشه راهنمای ما سر لژیون میگوید صبور باشید؛ زیرا میوه صبر بسیار شیرین است. در این تاریکیها مسیر خیلی سخته است؛ اما ما تنها نیستیم و خداوند یاری رسان ما است.
در پایان سیدی درباره امیدواری گفته میشود: خورشید عالم تاب طلوع خواهد کرد؛ لذا باید امیداور بود.
در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سفید است

مرزبان کشیک همسفر مریم و مسافر علی
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
تایپ، ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر مونا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یوسف
- تعداد بازدید از این مطلب :
15