English Version
This Site Is Available In English

درختان ایستاده می‌میرند

درختان ایستاده می‌میرند

جلسه دوم از دوره ششم کارگاه‌‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شوشتر با استادی همسفر ثریا، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر مهناز با دستور جلسه: "وادی دوم و تاثیر آن روی من "در روز دوشنبه 8 اردیبهشت ماه 1404 رأس ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان ثریا هستم همسفر، ممنونم از راهنما همسفر مرضیه که این اجازه رو به من دادند در این جایگاه بنشینم و خدمت کنم و آموزش بگیرم. وادی اول، وادی تفکر است اولین قدم در زندگی برای رسیدن به آرامش است که ما قبل از هر کار و سخنی تفکر کنیم و خودمان را از خیلی مشکلات دور کنیم. بدون شک افرادی که دائم در زندگیشان مشکل دارند افرادی هستند که بدون تفکر عمل می‌کنند و سخن می‌گویند.

و اما دستور جلسه امروز: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد هیچ کدام از ما بی هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. یک وقت‌هایی در زندگی یک مشکلاتی برای ما به وجود می‌آید که باعث می‌شود ما از خودمان ناامید شویم و چاره‌ای برای حل آن مشکل پیدا نکنیم و زود خودمان را ببازیم و جا بزنیم و بگوییم که دیگر همه چیز تمام دیگر ماندن من توی این دنیا بی فایده است، دیگر ارزشی ندارم برای این دنیا و آدم‌هایش همین افکار منفی باعث ناامیدی بیشتر ما می‌شود و ناامیدی خودش باعث می‌شود که من هیچ تلاشی برای حل مشکلم نکنم و این‌ها توجیهی است برای فرورفتن بیشتر من در تاریکی و ظلمات و این‌که منتظر مرگ باشم تا شاید مرگ باعث پایان این مشکل شود.

زمانی که مسافر من مصرف کننده بود من دائماً به خداوند گله و شکایت می‌کردم و می‌گفتم خدایا من که یک آدم خسته از دنیا و نا امید هستم مسافرم هم که دیگر حتی بدرد خانواده‌اش نمی‌خورد؛ چرا تمام نمی‌کنی این زندگی را ما که هرجایی می‌رویم بی‌عزتی و بی‌حرمتی می‌بینیم هیچ جا دیگر جای ما نیست، این فکر به این دلیل بود که من راه حلی برای مشکلم نمی‌دانستم و تمام تلاش‌های من بی‌فایده بود؛ چون راهش درست نبود من هر روز آرزوی مرگ کردم احساس پوچی و بی ارزشی داشتم من اون موقع نمی‌دونستم که با این‌که مشکل مسافرم بزرگ است؛ اما من می‌توانم یک مادر خوب برای بچه‌ام باشم یک خواهر خوب برای برادرم یک بچه خوب برای پدر و مادرم و حتی کوچک‌ترین کار که به عنوان همسر می‌توانستم انجام بدهم این‌که با یک غذا پختن خانواده‌ام را دور هم جمع می‌کنم و امیدم را از دست ندهم و تلاشم را برای بهتر شدن حال خودم و مسافرم انجام دهم. 

آقای مهندس می‌گویند: هستی جوری برنامه‌ریزی شده که هیچی و هیچ کس بیهوده خلق نمی‌شود، همه آمدند یک کاری برای این هستی انجام دهند، حتی آن کوری، که ما شاید هزار بار پیش خودمان بگوییم خدایا دلیل آفریدن این دیگر چیست، بعد خدا همان را تبدیل می‌کند به مریم حیدرزاده که هم ما از صدایش و شعراهایش لذت ببریم و بگوید دلیلش این بود و تو خبر نداشتی؛ پس همه ما به یک دلیلی به این دنیا آمده‌ایم هیچ کدام از ما به طور اتفاقی پا به هستی نگذاشته‌ایم، هیچ کدام به طور اتفاقی با یک مصرف کننده ازدواج نکردیم هر کدام یک دلیل و فلسفه‌ای دارد که ما از آن بی‌خبر هستیم. سعی کنیم اگر یک روزی با مشکلی روبرو شدیم زود جا نزنیم و ناامید نشویم ناامیدی مثل یک زنجیر دست و پای مارو قفل می‌کند، که حرکت و تلاش نداشته باشیم و روز به روز به تاریکی بیشتری برویم؛ باید با حرکت و تلاش مشکلاتمان را حل کنیم مشورت بگیریم برای حل آن‌ها و سعی کنیم که آرامش را به زندگیمان بیاوریم و همیشه یادمان باشد که درختان ایستاده می‌میرند تا آخرین لحظه قامتمان کج نشود.

مرزبان کشیک: همسفر مهشید و مسافر اکبر
تایپیست: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر مرضیه( لژیون اول )
عکاس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه( لژیون اول )
ویراستاری و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شوشتر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .