جلسه سوم از دور سوم جلسات لژیون سردار با استادی همسفر لیلا، نگهبانی همسفر بتول و دبیری همسفر هانیه با دستور جلسه « وادی دوم و تأثیر آن روی من » ساعت ۱۵:۰۰ روز دوشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
بسیار سپاسگزارم از ایجنت محترم، نگهبان عزیز و دوستانی که من را دعوت کردند. همچنین از خانم یگانه عزیز تشکر میکنم که همیشه با درخشش خود، به دیگران کمک میکنند تا بدرخشند. از همه شما متشکرم که این فرصت خدمت را به من دادید. میخواهم ابتدا از لژیون سردار صحبت کنم، چون واقعاً عاشق این لژیون هستم. قسمت مالی کنگره را بسیار دوست دارم و خودم در این بخش رشد مالی قابل توجهی کردهام.
در شعبه خودمان همیشه میگویم که من یک خانم خانهدار هستم. همه میپرسند: «چطور بدون شغل بیرون، روزبهروز قویتر میشوی؟» و من میگویم که این از برکات لژیون سردار و کمکهای مالی من است. میخواستم به همه بگویم که نیازی نیست حتماً شغل بیرون داشته باشید تا از نظر مالی قوی شوید. یکی از اضلاع ثروت، همین کمکهای مالی است که با پسانداز و آموزشهایی که از آقای مهندس در سیدیهایشان یاد گرفتیم، به دست میآید.
در مورد دستور جلسه، باید بگویم من هم مثل خیلی از شما، در بحران زندگی بودم و همیشه خدا خدا میکردم. در ناامیدی عمیقی گرفتار شده بودم. یک کتاب در خانه داشتیم که هیچوقت به آن توجه نمیکردم. این کتاب، کتاب شکرگزاری بود. روزی به سراغ آن رفتم و وقتی شروع به خواندن کردم، جملات آن من را از جهانی که در آن بودم، بیرون کشید و به دنیایی دیگر وارد کرد.
هرچه بیشتر سپاسگزاری میکردم، اتفاقات بهتری برایم میافتاد، تا اینکه خدا کنگره را سر راه من قرار داد. همیشه این سوال را از خدا میپرسیدم: «چرا به این دنیا آمدهام؟ راه من چیست؟ چرا حالم اینقدر بد است؟» با اینکه فکر میکردم راه درست را میروم و به همه محبت میکنم. وقتی به کنگره آمدم و درسها را شروع کردم، از همان هفته دوم به دلم افتاد که خدمت مالی انجام دهم. این خدمت مالی به من کمک کرد تا مسیرم را راحتتر طی کنم و رشد بیشتری داشته باشم.
همه اینها را مدیون لژیون مالی هستم. آن ناامیدی در من تبدیل به نوری بزرگ شد و باعث شد که در این خدمت، شال سبز را قبول شوم. آنجا بود که فهمیدم هیچ انسانی بیهوده به این دنیا نیامده است. حالا متوجه شدهام که آن حال بد، تنها برای این بود که میخواست مسیر درست را به من نشان دهد. خیلی از انسانها منتظرند که تو راهنما بشوی و به آنها آموزش بدهی؛ اما ابتدا باید خودت آموزش ببینی، سیراب شوی و سپس آن را به دیگران انتقال دهی.
این داراییها دیگر مال من نیست. باید از تمام نعمتهایی که خداوند به من داده است، از جسم، روح، کلام و... استفاده کرده و ببخشم. اکنون فهمیدهام که چقدر میتوانم مثمر ثمر باشم.

ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه ( لژیون سوم)
تایپ: راهنمای تازه واردین همسفر هانیه
ویراستاری و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه ( لژیون هفتم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر مرضیه
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
150