نهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان با استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر افسانه و دبیری همسفر سمانه با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای ما فراهم کردند که آموزش بگیریم و در آن به آرامش برسیم و از خدمتگزاران کنگره۶۰ شعبه ارگ کرمان تشکر میکنم و خدمت ایجنتها، مرزبانان، راهنمایان و راهنمایان تازهواردین محترم خداقوت عرض میکنم و از همسفر زهرا راهنمای خوبم که این فرصت را به من دادند تا برای اولینبار این جایگاه را تجربه کنم تشکر میکنم؛ دستشان را میبوسم که امروز این جایگاه را به من دادند. موضوع جلسه «وادی دوم» است. عنوان وادی دوم میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیاط نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». هر وادی که مطرح میشود یک فلسفه پشت آن است. در وادی دوم هر مخلوقی که پا به جهان هستی میگذارد یک هدف مشخص و معلوم را دنبال میکند. در وادی اول آموختیم «با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود». آموختیم باید تفکر درستی داشته باشیم. تفکر یک حرکت درونی است که ترسیم کننده رفتار بیرونی ما است. تفکر مثبت، رویداد خوب، حال خوب و اتفاقات خوب و تفکر منفی، حال بد، اتفاقات بد و رویدادهای بد را به دنبال دارد. خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه دادیم تا بر مشکلات پیروز شدیم. جنگ نرم ما؛ جنگ افکار، جنگ آگاهی و جنگ محبت است که این جنگ نرم به سلاح احتیاج ندارد و ما بدون سلاح به جنگ نرم ادامه میدهیم.
وادی دوم میگوید همه موجودات برمبنای هدف معلوم و مشخص خلقت گردیدهاند. در واقع وادی دوم وادی امید است؛ بنابراین هیچ مخلوقی جهت بیهودگی در این دنیا آفریده نشده است، تمام مخلوقات خداوند حسابوکتاب دارند؛ حتی آفریده شدن یک پشه یا یک مگس، چون خلقت باید چرخش باشد؛ اگر در خلقت چرخش نباشد حیات به نابودی میرود. حال چهطور ممکن است که اشرف مخلوقات که منِ انسان هستم بیهوده آفریده شده باشد؟ خداوند در آفریدن ما حکمت گذاشته است. ما باید کارها و وظایفمان را درست انجام دهیم. یکسری مسئولیتها به تکتک ما واگذار شده است؛ بهعنوان یک مادر، یک همسر، یک پزشک، یک ماما و ما باید مسئولیتهایمان را به نحو احسن انجام دهیم؛ پس ما بیهوده نیستم. مسئولیت یک همسفر در کنار مسافرش این است که مسافر و همسفر دو بال پرواز هم هستند، باید با هم سفر کنند. همسفر باید کنار مسافرش باشد، مقابل مسافرش نباشد، امنیت خاطر مسافرش را فراهم کند، قوت قلب او باشد، به او اعتمادبهنفس بدهد تا بتوانیم این مسیر دشوار را با هم طی کنیم و به رهایی برسیم. زمانیکه انسان پا به حیات گذاشت خداوند به او در انتخاب دو راه اختیار داد؛ میتواند راه تاریکی یا راه روشنایی را انتخاب کند. اگر راه تاریکی را انتخاب کردیم برگشت از راه تاریکی بسیار سخت و مشقتبار است و ما تا زمانیکه تاریکیها را تجربه نکنیم به عظمت روشناییها پی نخواهیم برد. همیشه روز یا روشنایی مثبت بوده است و تاریکی، ظلمت.
وقتی میگویم ما بنده خدا هستیم و برای عبادت کردن آفریده شدهایم؛ مفهوم دیگر عبادت کردن همان خدمت کردن است؛ پس ما بندگان خدا روی زمین هرکدام وظیفهای داریم، باید به خلق خدمت کنیم. با خدمت کردن ارزش خودمان را بالا میبریم و خودمان از خدمتی که به دیگران انجام میدهیم بیشتر بهره میبریم. اگر هر کسی نسبت به وظیفهای که به او محول شده است در راه درست و صراط مستقیم و به نحو احسن حرکت کند. هر کسی هر کاری و یا هر شغلی که دارد یا بهعنوان مادر، خواهر یا هر مسئولیت دیگری که دارد اگر در مسیر درست و در صراط مستقیم قدم بردارد مطمئن باشید به آسایش و آرامش میرسد. اگر کارتان را انجام دادید و دیدید که به آرامش نرسیدید؛ پس در کارتان خللی ایجاد شده است و بهطرف ضدارزشها قدم برداشتهاید و در مسیر قرار نگرفتهاید؛ اگر حالمان خوب باشد و آرامش داشته باشیم متوجه میشویم راهی که انتخاب کردهایم درست است و در مسیر قرار گرفتهایم. من قبل از ورود به کنگره همین حالت پوچی، بیهودگی، بیارزشی و ناامیدی را داشتم. من نمیتوانستم خانوادهام را از اعتیاد مسافرم نجات دهم. همیشه با خود میگفتم چرا من نمیتوانم بعد از ۲۵ سال تخریب قدمی برای همسرم بردارم؟ خداراشکر، خداراشکر که با یک معجزه الهی من با کنگره آشنا شدم و مسیر کنگره را پیدا کردیم. مسافرم با آقای دژاکام تماس گرفتند، روز عاشورا بود و من از خداوند خواستم راه را به ما نشان دهد که همسرم بتواند بعداز چندین سال اعتیادش را کنار بگذارد.
خداراشکر، خداوند مسیر کنگره را به ما نشان داد، ما توانستیم به کنگره بیاییم، ذرهذره آموزش بگیریم، ذرهذره امید در ما به جریان افتاد. خداراشکر الآن آن احساس پوچی را نداریم، امید در زندگی ما رونق گرفت و حالا مدت ۱۰ ماه است که آزاد و رها هستیم. من با رفتار و گفتارم میتوانم جایگاهم را مشخص کنم. خداوند من را برای یک رسالت خاص آفریده است و به زمین فرستاده است؛ باید بتوانم به نحو احسن از عهده رسالتی که خداوند به من داده است بربیایم. نه تنها که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ بلکه با انتخاب راه درست و رسیدن به درجات والای انسانی میتوانیم الگویی مناسب و سندی بدون نقص باشیم برای کسانی که خود را هیچ میدانند. ما میتوانیم با حضور فعال در کنگره و نگرش صحیح ثابت کنیم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی آفریده نشده است. اینکه گاهیاوقات یا اغلب اوقات خودمان را به هیچ میگیریم این ساخته ذهن ما است. بیهودگی وجود خارجی ندارد.
ما میتوانیم به این نتیجه دست پیدا کنیم که همه مطالب در درون و بیرون ما است؛ یعنی فکر و اندیشه ما است که بیرون ما را میسازد. ما هرچه تصور کنیم همان اتفاق میفتد. تصاویر تولید و ظهور پیدا میکنند؛ یعنی هر آنچه که من در ذهن خود درست کنم همان تصویر به مرحله چاپ یا ظهور میرسد، اگر من در ذهنم تصور کنم که آدم موفقی هستم، حتماً به موفقیت دست پیدا میکنم و اگر در ذهنم تصور کنم که بیمار و رنجور هستم مطمئن باشید که بیمار و رنجور میشوم. پس هرچه در ذهن من ساخته میشود، همان میشود. یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور؛ شاعر در این شعر به امید و صبر در دشواریها اشاره میکند. هر دردورنجی موقتی است؛ همیشگی و ماندگار نیست. بالأخره روزی ما شادی را پیدا میکنیم، به زندگی ایدهآلمان برمیگردیم. در ناامیدی بسی امید است، سرنوشت قابل تغییر است، در سختترین شرایط امید را از دست ندهید.

در ادامه تقدیر از همسفران عضو لژیون سردار شعبه ارگ


مرزبانان کشیک: همسفر رقیه و مسافر حسین
تایپ: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
262