جلسه چهارم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی هاتف با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تاثیر آن روی من» با استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر فهیمه در روز یکشنبه ۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خدا را بسیار شاکرم که امروز حضور در کنگره روزی من بود. از ایجنت گروه خانواده همسفر ناهید و مرزبانان گرامی همسفر اعظم و همسفر مریم تشکر میکنم، از نگهبان جلسه و دبیر محترمشان سپاسگزارم، از راهنمای خوبم همسفر مریم تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز درمورد وادی دوم و تأثیر آن روی من است. متن وادی دوم: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به عرصه حیات نمینهد و هیچیک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». وقتی من با متن این وادی روبرو میشوم اولین سوالی که برای من پیش میآید؛ چرا اصلاً من حس بیهودگی میکنم و دلیل اینکه من بعضی اوقات میگویم؛ چرا به این دنیا آمدم و خداوند برای چه چیزی من را آفریده و؛ چرا من باید کنار یک مصرفکننده زندگی کنم، چیست و فقط منفیهای زندگیام را میبینم و این چیزی نیست جز اینکه من در تاریکی به سر میبرم و خاصیت تاریکی ندیدن است.
اگر یک اتاق تاریک را در نظر بگیریم من حقایق و واقعیتها را در تاریکی نمیتوانم ببینم و خیلی چیزهایی که واقعیت ندارند برای خودم تصویرسازی میکنم؛ یعنی خوبیها را نمیبینم و بدی میبینم و حتی گاهی بدیها را خوبی میبینم؛ یعنی خیلی چیزها را وارونه میبینم. استاد امین در سیدی ناامیدی خیلی زیبا وادی دوم را برای ما باز کرده است اگر این سیدی را گوش کنید متوجه میشوید که وقتی انسانی در تاریکی قرار میگیرد، چند حس مانع میشود که از تاریکی خارج شود و بزرگترین ابزار نیروی بازدارنده ناامیدی است که وادی دوم به آن اشاره میکند که حس پوچی را به من میدهد. وقتی من ناامید میشوم چیزهایی که در جهان هستی دارم نمیبینم و فقط میگویم چرا من؟ چرا این اتفاق برای من افتاد؟ من به درد نمیخورم، این زندگی ارزش زندگی کردن ندارد. این موضوع فقط در مورد خودم نیست؛ حتی در مورد سایر موجودات هستی این حس به من دست میدهد، کاریکه نیروی منفی و تاریکی با من میکند چیست؟
اگر نیروی منفی را به عنوان فرمانده در نظر بگیریم، بزرگترین آرزوی این فرمانده این است که بدون جنگ طرف مقابلش عقب نشینی کند و تسلیم شود، ناامیدی این کار را با من میکند؛ یعنی مانع حرکت کردن من میشود و مانع میشود که من به جلو بیایم و همان اول راه تسلیم میشوم؛ یعنی گاهی اوقات فراموش میکنم کجا هستم؛ حتی مبدأ خودم را هم درنظر نمیگیرم چه برسد به مقصد یا هدفم از خلقت که خداوند برای چه من را آفریده است و برای چه به این دنیا آورده است. من فکر میکردم خداوند من را فرستاده تا درد و رنج را تحمل کنم. درست است که سختیهای زیادی در مسیر راه من وجود دارد و من باید در زمین به تکامل برسم.
جناب آقای مهندس این موضوع را مطرح کردند که هدف از خلقت انسان آموزش و خدمت است. من در این دنیا آموزش میبینم و خدمت میکنم؛ ولی همینطور که در حال آموزش هستم؛ باید بتوانم از زندگی برخوردار باشم؛ یعنی با آرامش و آسایش در جهان هستی زندگی کنم و حرکت کنم در این صورت غیرممکن است که احساس ناامیدی و پوچی داشته باشم. تاریکی همان غم و اندوه است، غم و اندوهی که من نمیتوانم از خودم دور کنم. استاد امین این موضوع را مطرح کردند که ناامیدی مثل چاهی است که هوا و غذا در آن کم است و فضای حرکت هم نیست من زندهام؛ ولی چه زنده بودنی، وقتی نتوانم از زندگی خوبی برخوردار باشم، وقتی نتوانم حال خوشی داشته باشم این زندگی ارزشی ندارد و از هیچچیز نمیتوانم لذت ببرم نه نکات مثبت خودم و نکات مثبت اطرافیانم را میتوانم ببینم و تمام حالتهای منفی در انسان با مثلث جهالت در ارتباط است.
استاد امین فرمودند: «اگر من بخواهم از هر تاریکی عبور کنم؛ باید یک مثلث جهالت را در درون خودم حل کنم؛ یعنی در آن زمینه بگردم مشکلاتم را پیدا کنم و از ترس، ناامیدی و منیت در مورد آن مشکل عبور کنم». در وادی دوم مطرح شده که انسان فرمانروای میلیونها سلول بدن خود است و این به ما میگوید که ما چیزهای زیادی داریم که مالک آن هستیم؛ اما هیچ وقت نتوانستیم، آنها را ببینیم و تمام تمرکز را روی این موضوع که من یک مصرفکننده دارم یا من فلان مشکل را دارم یا بچه مریض دارم گذاشتم؛ پس من بدبختم و خداوند برای چه چیزی من را آفریده و ای کاش اصلاً به دنیا نیامده بودم و این وادی این پیام را به من میدهد که من بیهوده به این جهان نیامدهام.
در آموزشهای کنگره بارها شنیدهایم که انسان جهان اصغر است و خود انسان میتواند با تفکر صحیح از نیروهای درون خود استفاده کند و از آن بهره بگیرد و بتواند توان حرکت به خودش بدهد و آن نیروهای خفته درونش را بیدار کند و حرکت کند و چیزهایی که به ظاهر دست نیافتنی و ناممکن است را به دست آورد. در سیدی کافر استاد امین در مورد رحمت خداوند صحبت میکند که در وادی دوم این موضوع مطرح شده است که اگر میخواهیم مورد رحمت خداوند قرار بگیریم اول ناامید نباشیم، دوم تبعیت از استاد و رب است که ما به کنگره میآییم که یاد بگیریم هم قدرشناس خداوند باشیم و هم از کسانی که رب و مربی ما بودند و چیزی به ما یاد دادند تشکر کنیم. سومین مورد استفاده بهینه از نعمتهایی که خداوند به من داده است و من بتوانم قدرشناس و قدردان باشم و از موهبتهایی که خداوند به من داده بهره لازم را ببرم.
یک متنی در این وادی است که میگوید ما تاریکیها را تجربه میکنیم برای پی بردن به عظمت روشناییها، همیشه این موضوع من را خیلی ناراحت میکرد که؛ چرا من و مسافرم اینقدر سخت کنگره را پیدا کردیم و همیشه آزارم میداد تا اینکه در سیدی یین و یانگ استاد امین فرمودند: «هر قدر تاریکی بیشتر، روشنایی بعد از آن عظیمتر» و این همان ذرات جرقه میشود که آقای مهندس در مورد آن در وادی دوم صحبت میکند که اگر من تفکرم را صحیح کنم و راه درست فکر کردن را یاد بگیرم و به طرف روشناییها برگردم میتوانم آرامآرام به منبع اصلی نور برسم و اینقدر این روشنایی در من زیاد بشود که بتوانم روشنیبخش راه برخی از انسانها که راهشان را گم کردهاند بشوم و امیدوارم رحمت خداوند شامل همگی ما بشود و بتوانیم در صراط مستقیم حرکت کنیم و خداوند این وعده را به ما داده است که اگر مسیر شما درست باشد به شما فجور و تقوا الهام میشود. امیدوارم بتوانیم خوب تفکر کنیم و شکرگزار خداوند باشیم.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر مریم و مسافر حجت
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
208