یازدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اسبیکو خرمآباد به استادی همسفر افسانه، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر صرفگل با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستی؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. از همسفر فاطمه، نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند من در این جایگاه قرار بگیرم تا ضمن خدمت، آموزش بگیرم. وادی دوم هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. خوشحالیم که به جنگ نرم ادامه میدهیم. جنگ نرم، شاید جنگ افکار، اندیشه و یا محبت باشد؛ ولی من در کنگره میگویم: شاید جنگ اعتیاد یا همان سفر اول ما باشد تا با این مشکلات به صورت خوبی از آزمایش درآییم و درون خود را به شهری آباد تبدیل کنیم. شهری که در آن، تمام هستی قدم به سوی نیروی مافوق بر دارد. ما به دلایلی که نمیدانیم سالها جهت را گم کرده بودیم. واقعاً من خودم از گمشدگان بودم، اما اکنون یاد گرفتهام که مسئلهای مهمتر از یافتن راه نیست. باید اول تفکر کنیم، بعد در انجام عمل، تلاش و کوشش کنیم.
هر بنیان و ساختاری، اول از یک فکر شروع میشود. هر تصویری که در ذهن شما است یک زمانی از یک تفکر و تصویر ظهور پیدا میکند.خودم به واقع دیدهام که کنگره ۶۰ با من چه کار کرد؟ هیچ زمان در انجام عمل و کوشش اگر ادامه بدهید خللی به وجود نمیآید؛ یعنی از هر نقطه نوری میتابد به جمع آن تفکر کنید. دلیل اینکه کنگره را دیر گرفتم این بود که خودم را با درگیریهای مسافرم، شریک نمیدانستم. میگفتم: من چرا باید سیدی بنویسم؟ یک همسفر که اینجا میآید باید آموزش ببیند؛ چون در تاریکیها است. من خودم ۱۵ سال در تاریکی بودم، تاریکی؛ یعنی ضدارزش. آیا میشود کسی در این جمع بگوید: که برای زندگی نجنگیدم؟ اصلاً محال است، حتی آن شخص که حرف نمیزند، شاید او بیشتر از همه زندگی را دوست دارد. جهت را بلد نبودیم آن را گم کرده بودیم. درون همه ما مانند قلههای آتشفشان است؛ یعنی آنقدر انرژی داریم که در هر کاری وارد شویم مطمئن باشیم موفق میشویم.
چه زمانی میتوانیم از تاریکیها بیرون بیاییم و به یک انسان کار آزموده و سخت تبدیل شویم؟ زمانی که به عظمت روشناییها پی ببریم. خدا را هزاران مرتبه شکر که کنگره۶۰ سر راه ما قرار گرفت و آقای مهندس از طریق صوت، وارد زندگی مسافر من شد، با ایشان همحس شد و نور بزرگی از صلح و آرامش وارد زندگی ما شد. آقای مهندس برای من نور، صوت و حس است. این را واقعاً دیدهام. هیچوقت باور نمیکردم که مسافرم، تاریکی خودش را بپذیرد. من هم کسی بودم که یک دنده، لجباز و مغرور بودم و حرف، حرف خودم بود. این تاریکی را قبول دارم. چرا کنگره۶۰ را دیر گرفتم و بعد از سه سال دل راهنمایم به رحم آمد و من استاد جلسه شدم؟ چون خودم مقصر بودم که خدمتها دیر به من رسید. خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم که فعلاً در مسیر و به کنگره وصل هستم، انشاءالله خدمتها یکییکی به من میرسد. از آقای مهندس تشکر میکنم، از همسفر معصومه و همسفر ملیحه راهنمای سفر اولم خیلی تشکر میکنم. امیدوارم در زندگی خیر ببینند؛ چون بعضی اوقات نفس گرم مسیحایی، یک نفر را احیاء میکند.

عکاس: نازنین زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
تایپیست: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
425