English Version
This Site Is Available In English

همه مطالب درون و برون ماست

همه مطالب درون و برون ماست

وادی دوم با این جمله آغاز می‌شود: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد. هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. اگر در وادی اول و یا همان وادی تفکر، به اندازه کافی و درست فکر کرده باشیم، ممکن است برایمان روشن شده باشد که خیلی از چیزها را از دست داده‌ایم و یا در حال از دست دادن آن‌ها هستیم و این از دست دادن‌ها ممکن است جسمی باشد و یا روانی، مادی باشد و یا معنوی.  چیزی که مهم است؛ این است که ما در اثر تفکر غلط و یا حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها ‌برای خود مشکلاتی را به وجود آورده‌ایم و باز هم نکته‌ای که فوق‌العاده مهم است، این است که تفکرات غلط و یا حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها قطعاً می‌تواند بر روی ساختار جسم، تخریب‌های فراوانی را ایجاد نماید و خود را به صورت انواع و اقسام بیماری‌های جسمی و روانی نشان بدهد. ما به دلایلی که خود هم شاید ندانیم جهت را سال‌ها گم کرده بودیم یعنی، کارهایی که ضد‌ارزش بود ارزشمند شدند و کارهایی که ارزشی بودند بی ارزش شدند و به سمت کارهای غیر معقول پیش رفتیم؛ حال ممکن است بعضی از ما در اثر ایجاد مشکلات و مسائل گوناگون و یا پیشرفت بیماری جسمی، روانی در وجودمان، این تصور را بکنیم که همه‌چیز تمام شده و دیگر زندگی برای ما اهمیتی ندارد و یا این طور تصور کنیم که همه‌چیز تمام شده و دیگر زندگی ما اهمیتی ندارد و یا اصلأ رقمی نیستیم، بی‌خودی به این دنیا آمده‌ایم.

زمانی که مصرف‌کننده مواد مخدر، برای شروع درمان و آغاز سفر اول، به وادی اول می‌رسد و به آن عمل می‌کند، وقتی فکر می‌کند و به تخریب‌های که به وجود آورده و فرصت‌هایی که از دست داده و آسیب‌هایی که به جسم خود وارد آورده فکر می‌کند دچار ناامیدی و احساس پوچی می‌شود. ناامیدی، یکی از مخرب‌ترین حس‌های است که ممکن است به سراغ انسان بیاید، اینجاست که انسان از حرکت باز می‌ماند و خودش، خودش را متوقف می‌کند او راه تاریکی را انتخاب نموده و در این راه به نقطه‌ای رسیده است که توانایی‌های او، زیر خروارهای اعتیاد و تخریب‌های آن، مدفون شده و اثری از آن دیده نمی‌شود، طبیعی است که در چنین حالتی، شخص احساس پوچی و ناامیدی و بی‌خاصیتی بودن کند. یکی از نتایج حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها، همین احساس گناه‌کار بودن و پوچی است. در وحله اول این یک توجیه است برای خودمان، برای فرو رفتن در ناامیدی و تاریکی؛ ولی اگر به تمام هستی نگاه کنیم خواهیم دید؛ امکان ندارد چیزی پیدا کنیم که به جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد؛ اگر این تصور را هم کنیم، باز هم باید مطمئن باشیم که این تصور و پندار نادرست ما است که نتوانستم به هسته درونی و فلسفه وجودی آن چیزها پی ببریم. هیچ چیز بیهوده پا به حیات نگذاشته است مثلاً اگر به یک کرم با دید کلی نگاه کنیم فلسفه عظیمی در وجود آن نهفته است کرم‌ها در خاک حفرهایی ایجاد می‌کنند که اکسیژن و هوا را به خاک برساند و خاک را تقویت کند؛ در حالی که ما یک  انسان هستیم و خیلی بزرگتر و عظیم‌تر از یک کرم!

همه مطالب در درون و برون ماست که مانند قله‌های بلند آتشفشان هستند، آرام و بی‌صدا که اگر به آنها حرکت بدهیم حتما میدانید چه می‌شود باعث تغییر از تاریکی به سمت روشنایی می‌شود. وقتی انسان پا به هستی گذاشت، نیروی مافوق، او را بر سر دو راهی تاریکی و روشنایی قرار داد. اصولاً انسان، تاریکی را تجربه می‌کند برای پی بردن به عظمت روشنایی‌ها؛ اما اگر در تاریکی‌ها فرو رفت، باید از گذرگاه‌های بسیار سخت عبور کند اگر توانست از این گذرگاه‌ها جان سالم بدر ببرد، آن وقت انسانی کارآزموده و رها خواهد شد. نکته مهم این است که ما در جهان هستی، تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیمی به نام قدرت مطلق به ما یاری می‌رساند؛ ولی شرط اول جلب حمایت این نیرو، دوری از ضد ارزش‌ها و رفتن در صراط مستقیم است. اگر بعضی بگویند من به نیروی برتر اعتقاد ندارم، آنها در افکار و اندیشه خود مختار هستند؛ ولی ما به آنها می‌گوییم که ما هنوز حتی ساختار کامل یک سلول از میلیارد سلولی که جسم ما را تشکیل داده‌اند را نمی‌شناسیم و حتی نظارت و کنترل بر امور و اداره جسم خودمان هم نداریم؛ پس بهتر است به جای اینکه بگوییم این را قبول ندارم آن را قبول ندارم، کمی تفکر کنیم و به فلسفه خود و حیات خود و دیگران، ارزش و احترام بگذاریم و بدانیم ما جهت بیهودگی و یا به طور تصادفی پا به حیات نگذاشته‌ایم. فلسفه وجودی ما و خلقت آن قدر عظیم و ادامه‌دار است که ما حتی به ذره‌ای از شناخت آن پی نبرده‌ایم.

حال برای این که تا زمانی که حیات داریم همچون فرد و یا فرمانروای لایق و با شهامتی باشیم بایستی به آرامی سازندگی را در قسمت جسم خود و روان خود و جهان‌بینی خود به وجود آوریم و این را بدانیم هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به خود به هیچ فکر کنیم. اگر به آرم کنگره ۶۰ دقت کنیم، یک مثلث را در درون دایره می‌بینیم. مثلث، تمثیل حرکت از پایین‌ترین نقطه است، مثلث، تبدیل شدن از خط به سطح است. مثلث، اولین شکل هندسی است که شکل می‌گیرد و به معنی حرکت در پایین‌ترین نقطه است؛ مانند وضعیت یک مصرف‌کننده مواد مخدر است که می‌خواهد سفر خودش را برای رسیدن به درمان و جبران تخریب‌ها، با وجود مشکلات گوناگون آغاز کند؛ اما دایره برخلاف مثلث، دارای بی‌نهایت ضلع است، به معنی بیکران، یعنی بالاترین نقاط و جایگاها، یعنی نزدیک شدن به فرمان عقل، یعنی حرکت در صراط مستقیم. مثلث درون دایره، تمثیل انسانی است که سقوط کرده، اما با خواست خودش  و به‌ کارگیری نیروهای خفته و خواست الله حرکت می‌کند و دوباره به اوج می‌رساند. مصرف کننده مواد مخدر که به شدت احساس پوچی، یاس و ناامیدی و بیهودگی می‌نماید، فقط کافیست حرکت کند، فقط کافیست سفر خود را آغاز کند و در صراط مستقیم قرار گیرد. در این حالت خیلی زود احساس او تغییر می‌کند، دیگر احساس پوچی و ناامیدی نخواهدکرد، دیگر احساس ضعف نخواهد کرد؛ بلکه احساس بودن، مفید بودن و موثر بودن در او به وجود می‌آید و با ادامه حرکت و مخصوصاً با آموزش دیدن و خدمت کردن این احساس به شدت تقویت می‌شود.

منابع: کتاب عشق؛ چهارده وادی برای رسیدن به خود
نویسنده: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون ششم)
رابط‌خبری: همسفر فیروزه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .