وادی دوم هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. زمانی که مصرف کننده مواد مخدر برای شروع درمان و آغاز سفر به وادی اول میرسد و به آن عمل میکند، وقتی فکر میکند به خودش و کارهایی که انجام داده و تخریبهایی که به وجود آورده، چه موقعیتها و چه فرصتهایی را از دست داده، چه ضربات سهمگینی به خود و اطرافیان خود وارد کرده است، چه آسیبهایی در جسم خود به وجود آورده، زمانی که فکر میکند که چه راه سخت و طولانی را باید برای رسیدن به درمان اعتیاد و جبران تخریبها طی کند و در پیش روی دارد، در مقابل این هجمه ممکن است ضعف و ناامیدی بر او مستولی شود.
به دنبال ناامیدی، احساس پوچی به او دست میدهد، از خودش و هستی و حتی از خداوند گله و شکایت دارد. اصولاً حرکت در مسیر ضد ارزشها و روی آوردن به مسائل منفی و مخرب و خارج شدن از صراط مستقیم ایجاد حس منفی میکند، مانند احساس ناامیدی و پوچی. این احساسات خاص زمانی است که انسان از مسیر صحیح زندگی خارج شده است. در این حالت از خداوند میپرسد که چرا مرا خلق کردی، چرا بایستی من این همه بدبخت باشم، چرا این همه خرابکاری کردم؟ چهطور میتوانم این همه خرابکاری را درست کنم؟
زمانی که مصرف کننده مواد مخدر تصور میکند که همه چیز تمام شده و دیگر نمیتواند به زندگی برگردد، آنطور که وادی دوم اشاره میکند، در وحله اول این توجیه است برای فرو رفتن بیشتر در تاریکیها و نشان از دست دادن اعتماد به نفس است. تسلیم در مقابل نابودی محض و عدم تلاش برای رهایی.
رسیدن به این نقطه درست چیزی است که شیطان یا نیروی منفی یا نیروی بازدارنده میخواهد. آرزوی هر فرمانده جنگی این است که حریف قبل از نبرد، خودش عقب نشینی کند. عقب نشینی ما در مقابل نیروی منفی و دست از تلاش برداشتن و تسلیم شدن در مقابل نابودی، پیروزی راحت و بدون زحمتی است برای نیروی بازدارنده یا شیطان.
وادی دوم در این مقطع و برای از بین بردن این تفکرات مخرب و ویرانگر و احساس پوچی، بیهودگی و نا امیدی مطرح میشود. نا امیدی، یکی از مخرب ترین حسهایی است که ممکن است به سراغ انسان بیاید.
انسان موجود قدرتمندی است و خداوند نیروها و قدرت های عظیمی را به او داده است. نیروی منفی خوب می داند که انسان با وجود این نیروها و قدرت ها، شکست ناپذیر است. شیطان، خوب میداند که انسان را از بیرون نمی تواند شکست دهد. به همین دلیل، تمام توان خود را به کار می گیرد، تا این نیروها را از درون، خنثی کند. نا امیدی، یکی از همین ترفندها است .این وادی به ما یاد میدهد اگر زندگیمان رو به ویرانی رفته است، بایستی آن را ترمیم کرد و ما لیاقت داشتن یک زندگی سالم را داریم؛ به شرط آنکه از این نقطه امن کاذب خارج شویم، حصار اطرافمان را بشکنیم و به یک جایگاه درست در زندگی برسیم. دیگر آنکه بپذیریم بیهوده آفریده نشدهایم و حتماً رسالتی برایمان در این جهان مشخص شده است.
ما بایستی در صراط مستقیم قدم برداریم و به سمت ارزشها حرکت نماییم تا بتوانیم احساس با ارزش بودن را تجربه کنیم. اگر تمام افکار نادرست گذشته خود را رها کنیم، جرقههای نور را زندگی در میبینیم؛ زیرا این عمل ما را به منبع نور نزدیک میکند. پس در هر نقطهای از زندگی قرار داریم، ایمان داشته باشیم و بدانیم نیروهای عظیم هستی، همیشه ما را یاری خواهند کرد تا به هدفمان دست یابیم. زمانی که در دوراهیهای زندگی قرار میگیریم، یقین داشته باشیم که راه آموزش و صراط مستقیم شاید سخت به نظر برسد؛ ولی نتیجه آرامش بخشی دارد.
بایستی به رفتار صحیح خود متمرکز شویم، از حسهای پوچ و بیهوده دوری کنیم و بپذیریم که تمام کینهها، نفرتها و ضدارزشها کاشت درونی خودمان است و باید آنها را ذرهذره نابود کنیم. آن زمان میتوانیم در جهت مأموریتی که بر عهده ماست، قدم برداریم و فرمانروای شهر وجودی خود باشیم. پس همه اینها بستگی به عملکرد ما دارد و اینگونه مشخص میشود که فرمانده خوبی بودهایم یا خیر؟
باید تمامی نمیشودها و نمیتوانها را کنار بگذاریم و بدانیم تغییر دیدگاه ما، مبدأ تحول ماست پس نسبت به آموزشهایی که در کنگره دریافت میکنیم و دیدگاهی که در حال تغییر است، آگاه باشیم و اگر هر جایی درست عمل کردیم، بدانیم که به تعادل رسیدهایم.
نکته آخر آنکه آگاه باشیم هر انسانی برای پی بردن به عظمت روشناییها، باید تاریکیها را تجربه نماید و از گذرگاههای سخت زندگی عبور کند؛ ولی بداند نتیجه دشواریهایی که در زندگی تجربه کرده است را خواهد دید؛ چراکه پایان شب سیه، سپید است.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
48