بحث ظرفیتشناسی و توانسنجی، چه در رذائل اخلاقی و چه در فضائل اخلاقی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در عین اینکه باید ظرفیت شخص را شناخت، باید روی بالا بردن ظرفیت افراد هم کار کرد و به عبارتی ظرفیتسازی نمود. خداوند فرمودهاند که انسان میتواند تا حدی رشد کند که به لقاء الهی برسد، اما این تربیت باید گامبهگام باشد تا عمیق، ماندگار و قابل انتقال شود. امروز در خدمت همسفر خانم لیلا، یکی از مرزبانان شعبه باغستان هستیم تا نظرشان را در این مورد جویا شویم.
همسفر لیلا و مسافرشان با آنتیایکس مصرفی هروئین وارد کنگره ۶۰ شدند و به مدت ۱۲ ماه و ۲۹ روز با روش DST و داروی OT، به راهنمایی مسافر آقای عرفان خاموشی و همسفر خانم نیره سفر کردند. اکنون دو سال است که به لطف دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش مسافرشان شنا و ورزش همسفر لیلا دارت است. با تشکر از حضورشان، برویم سراغ سؤالات.

ظرفیت یعنی چه؟ چه چیزهایی باعث میشود قبله گم یا پیدا شود؟
همسفر لیلا: ظرفیت یعنی آن ظرف وجودی من لیلا که ببینم تا چه اندازه گنجایش دارد. وقتی مسئولیتی به من داده میشود، اگر نتوانم از پس آن به بهترین شکل ممکن بربیایم و خودم را به اصطلاح بگیرم، یعنی قبلهام را گم کردهام.
ظرفیت درست و مطلوب چگونه در انسان شکل میگیرد و برای پایدار بودنش چه کارهایی لازم است؟
همسفر لیلا: هر انسانی برای پذیرش هر مسئولیتی، ابتدا باید به خویش توجه کند و ببیند آیا ظرفیت و گنجایش آن کار را دارد یا نه. اگر در خودش دید، باید با آگاهی، علم و دانش، ظرفیت خودش را بالا ببرد. در واقع همین دانش، علم و آگاهی باعث میشود که آن ظرفیت پایدار بماند.
اندازه ظرف آدمها را با چه چیز میتوان اندازه گرفت؟
همسفر لیلا: اینکه ظرفیت من چقدر است، بستگی به میزان علم، دانش و آگاهی من دارد.
چه چیزی نشاندهنده این است که ما ظرفیت آن مسئولیتی که قبول کردهایم را نداریم؟
همسفر لیلا: زمانی که مسئولیتی به من داده میشود، اگر این باعث شود که به خودم بنازم و ببالم و فکر کنم که من دارم برای فلانی کاری انجام میدهم، این همان نقطهای است که باید در خودم جستجو کنم و روی آن کار کنم که ظرفیت و گنجایش مسئولیتی که قبول کردهام را ندارم.
آقای مهندس در سیدی ظرفیت و مسئولیت فرمودهاند: "اگر شخصی ظرفیت مسئولیت را نداشته باشد، خودش، خودش را تخریب میکند." آیا در حین خدمت مرزبانی یا خدمتهایی که انجام دادهاید، چنین چیزی را لمس کردهاید؟
همسفر لیلا: مهم است که در مراتب و جایگاههای مختلف زندگی، چه همسری، مادری، همسفری و غیره، بتوانیم از عهده وظایف خود به بهترین نحو برآییم. میگویند مشورت کن، ولی تصمیمگیرنده اصلی خودت باش. به نظرم اگر به آن آگاهی و ظرفیت رسیده باشم که بدانم در چه جایگاهی هستم، به بهترین شکل ممکن میتوانم از پس مسئولیت آن جایگاه برآیم. وقتی در هر مقام و منصبی که هستم، نگاهم به آدمها از بالا به پایین باشد، بدترین حالتی است که در درون شخص به وجود میآید.
مثلاً چه در عروسی، چه عزا، چه آبدارخانه... اگر به منِ لیلا بگویند چای بریز، ولی من حتی در چای دادن به افراد هم فکر کنم الان کل آبدارخانه و آشپزخانه زیر دست من است و این باعث غرور و منممنم شود، این همان نقطهای است که باعث سقوط من میشود و نشان میدهد که حتی ظرفیت آبدارچی بودن را هم ندارم. باید بدانم که در هر جایگاهی کارم را با همه وجود و اعماق دل انجام دهم.
راستش حالا که فکر میکنم، میبینم خیلی از نصایح مادرم اشاره به جهانبینی در همه ارکان زندگی داشت. حتی جهانبینی شستن لباس، که به قول مهندس باید تفکری پشت این شستن لباس باشد که رنگ لباسها با هم ترکیب نشود. یا این جمله که «گریه کردن را اسلحهات قرار نده، مسئلهات را با تمرکز روی آن حل کن، نه اینکه صورتمسئله را پاک کنی.» اینها ذهن مرا به این سمت سوق میدهد که با آگاهی، تفکر و درست اندیشیدن است که میتوان ظرفیت را رشد داد.
در کنگره آموزش گرفتهایم که بالا رفتن ظرفیت در انسان یکمرتبه امکانپذیر نیست. پس بالا بردن ظرفیت به چه صورت ممکن است؟
همسفر لیلا: همانطور که آقای مهندس متد DST را برای درمان اعتیاد ابداع کردند، من هم این متد را باید در طول زندگیم اجرایی کنم و پلهپله و ذرهذره تمام ضد ارزشها را از خودم دور کنم و ارزشها را در خودم جایگزین کنم. یکی از مهمترین ارزشها همین ظرفیت است که باید کمکم در خودم به وجود بیاورم و طبیعی است که هرگز یکمرتبه نمیتوان ظرفیت لازم را در خویش به وجود آورد.
ارتباط جمله «قبله گم کردن» را با ظرفیت داشتن بفرمایید.
همسفر لیلا: ارتباط این دو به نظرم به این معناست که اگر من گنجایش و ظرفیت آن کاری که به من محول شده را نداشته باشم، قبله خود را گم میکنم و این از بیجنبگی من است.
آیا احترام و حرمت کسی که در جایگاه خدمتی خود خالصانه و سالم خدمت میکند با کسی که قبله خودش را گم کرده و رفتارش عوض شده، یکسان است؟
همسفر لیلا: به نظر من باید متفاوت باشد. نه اینکه بیاحترامی صورت بگیرد، بلکه باید به گونهای رفتار کرد که طرف متوجه ایراد کار خودش بشود و به خودش بیاید. کسی که با جان و دل خدمت میکند، قطعاً با کسی که از زیر کار در میرود، مساوی نیست. آدمها ناخواسته به این مدل اشخاص گرایش ندارند و تفاوت بین عملکرد و درونیات فرد را حس میکنند.
من باید رفتارم به دور از ریا و چاپلوسی باشد. اگر کسی خدمت خالصانه کرد، در واقع اول به خودش مهر ورزیده. پس لبخند من همچون آینهای است که اثر و حس خوب آن اول به خودم برمیگردد. پس چه بهتر که با همه وجود و عمق قلبم باشد، نه از روی انجام وظیفه. هر کاری که در این جهان کنیم، اگر از ته دل باشد، به دل مینشیند.
کلام آخر:
با تشکر از همسفر خانم لیلا برای پاسخهای ارزشمندشان. این مصاحبه را با کلامی از پیامبر اکرم (ص) به پایان میبرم: «بندهای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه خاری را از سر راه مسلمین برداشت، اهل بهشت شد.» پس خوشا به حال آنان که ظرفیت وجودی خویش را رشد دادهاند و جایگاهها آنان را مغرور به خود نمیکند و همواره سر در گرو خدمت راستین به همنوعان خویش دارند. از دادن جان، به خدمت جانانه رسیدیم.
مصاحبهکننده: همسفر حکیمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
451