English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر محسن لژیون ۲۰

دلنوشته مسافر محسن لژیون ۲۰

گاهی آدمی در تاریکی چنان غرق می‌شود که روشنی را افسانه‌ای دور می‌پندارد! اما همیشه نوری هست! اگر چشم دل را باز کنیم و باور کنیم که می‌شود دوباره از نو شروع کرد! زندگی به سبک کنگره یعنی برخواستن از خاکسترها، یعنی رهایی از بند جهل و نادانی، یعنی قدم نهادن در مسیر دانایی، تجربه و تفکر.

 

در کنگره یاد گرفتم که مشکلات، برای کشتن ما نیستند؛ برای ساختن ما هستند. فهمیدم که اگر دردم را درست بشناسم، نیمی از راه درمان را رفته‌ام. آگاهی، چراغ راهی‌ست که اگر روشنش کنی، دیگر در تاریکی گم نمی‌شوی. درک درست از زندگی یعنی دیدن حکمت‌ها پشت رنج‌ها و دیدن نور در دل تاریکی‌ها.

 

در کنگره یاد گرفتم که باید از خواب غفلت بیدار شد. فهمیدم که هیچ‌چیز در این هستی بی‌دلیل نیست. حتی سقوط‌های من، مقدمه‌ای برای پرواز بودند. باید یاد بگیرم که به جای فرار از درد، آن را بفهمم، بشنوم و از دلش بیرون بیایم.

 

اینجا آموختم که خودشناسی، مقدمه‌ خداشناسی‌ست. وقتی خودت را بشناسی، می‌فهمی که چقدر نیرو در وجودت نهفته است. کنگره به من یاد داد که انسان، محکوم به تباهی نیست! محکوم به رشد است، اگر بخواهد، اگر بجوید.

 

زندگی به سبک کنگره، یعنی از رویارویی با حقیقت نترسی. یعنی به‌جای قضاوت، درک کنی. به‌جای انکار، بپذیری. به‌جای فرار، بایستی و بجنگی. این سبک زندگی، یعنی مسئولیت‌پذیر شدن، یعنی فهمیدن اینکه کلید نجات در دستان خود من است.

 

درک درست از کنگره، یعنی فهمیدن اینکه رهایی، با تزریق و دارو نمی‌آید؛ با تفکر، آموزش و خدمت می‌آید. آگاهی، همان نوری‌ست که وقتی درونت را روشن کند، تاریکیِ بیرون دیگر نمی‌تواند تو را در خودش ببلعد.

 

کنگره ۶۰ برای من فقط یک راه درمان نبود، یک سبک زندگی شد. سبکی که در آن باید هر روز، ذره‌ای بهتر از دیروز باشی. باید بجنگی، ولی نه با دیگران، با جهل درونت، با نفست، با نادانی‌ات.

 

آگاهی یعنی اینکه بدانی عشق، پایه و اساس هستی‌ست. که بدی کردن، پیش از آنکه به دیگری آسیب بزند، تو را از درون می‌سوزاند. و نیکی کردن، بیش از هرکس، خودت را آباد می‌کند.

 

در کنگره آموختم که عشق واقعی، به‌معنای کمک بی‌منت است. به‌معنای گوش سپردن، وقت گذاشتن، و بودن در کنار هم، برای رهایی، برای آرامش، برای رشد.

 

زندگی به سبک کنگره، یعنی انتخاب مسیر روشنایی، حتی اگر سخت باشد. یعنی پذیرفتن این‌که باید تغییر کنی، باید بسازی، باید ببخشی، باید بایستی.

 

درک درست از زندگی یعنی اینکه به‌جای اینکه منتظر معجزه باشی، خودت معجزه شوی. و این فقط زمانی ممکن است که بدانی چرا اینجا هستی، چه وظیفه‌ای داری، و کجا می‌خواهی بروی.

 

و در آخر، آگاهی یعنی دیدن حقیقت، نه آن‌طور که دلم می‌خواهد، بلکه آن‌طور که هست. و این بزرگ‌ترین هدیه‌ای بود که از کنگره گرفتم؛ دیدن واقعیت با چشمان باز، با قلبی آماده و ذهنی هوشیار.

 

 

دلنوشته: مسافر محسن لژیون ۲۰

رابط خبری سایت مسافر مجید لژیون ۷

ویراستاری و ارسال مسافر حامد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .