خلاصهای از سیدی؛ چالش (2)
قویترین دشمن برای هر شخص، در وجود خودش میباشد که باعث بهوجود آمدن مشکلات، درگیریها و چالشهای او میشود، برای مثال: اگر درگیر گذشته باشیم و افسوسِ چیزها یا کارهایی که از دست دادهایم را بخوریم، قطعاً دچار افسردگی میشویم و همین فکر کردن برای آینده، ما را دچار اضطراب میکند، پس انسانی که در زمان حال زندگی میکند از آرامش لازم برخوردار هستند. لحظهای که دشواری و اتفاقی میافتد، دشوار نیست؛ یادآوری آن مشکل، دشوار است.
در زمان حال زندگی کردن نه تنها آرامشبخش است بلکه دریافت را بالا میبرد که با دریافت کردن، میتوانیم مسائل را حل و چندین کار را با هم انجام دهیم، ولی انسان ناآرام در انجام یک کار هم دچار مشکل میشود.
انسان به کره زمین آمده برای زندگی، پیشرفت کردن و به تعالی رسیدن که هر کدام یکسری شرایط خاص خود را دارد، مثلا: برای شجاع شدن باید با هیولا جنگید یا به میدان جنگ برویم و با خیلی از مسائل دشوار روبرو شویم. آقای مهندس، همیشه تاکید دارند که؛ مشکلات رحمت خداوند است نه لعنت.
برای رسیدن به صبر و یادگیری در این فراز و نشیب، باید خیلی گرفتاریها و سختیها را تحمل کرد، اگر بخواهیم خردمند باشیم، باید خیلی تجربهها را کسب کنیم، شکستها بخوریم تا به پیروزی برسیم.
روی یک صفحه سفید، نقطه سیاه را همه میبینند، کمتر کسی هست که غیر از نقطه سیاه، صفحه سفید را ببیند، این بدان معنی میباشد که تمام نعمتها و امکاناتی که داریم با پیش آمدن یک مشکل، نادیده میگیریم.
دنیا، کائنات، هیچ ارزشی برای رنج و امراض ما قائل نیستند؛ پس کسانیکه خود را به تمارض میزنند، مرتب در حاشیه و منفی هستند، بدانند در دام افتادهاند، در واقع متمرکز شدن روی مسائل منفی؛ آن را تشدید و از آن هیولایی ساخته که همان هیولا ما را از بین میبرد. تمام غم و غصهای که میخوریم باعث میشود؛ ژنها بیانشان را از دست داده و انواع بیماریها را بهوجود آورد، یکی از مسائل مهمی که در اپی ژنتیک (اختلافات سلولی) اثر میگذارد، تفکرات و اندیشه ما است.
نکته مهمی که در کائنات وجود دارد این است که؛ هیچ چیزی برای خودش نیست، همه و همه برای خدمت کردن به دیگران میباشد مثلا: رودخانهها یا درختها، آب و میوهشان را برای خود نمیخواهند، پس انسانی موفقتر است که به دیگران خدمت کند؛ هر چقدر خیرخواه باشیم، سالمتر و شادابتر خواهیم بود و بالعکس؛ انسانهایی که هر چیزی را برای منافع خود قرار دهند آدمهای بدبختی هستند و سقوط خواهند کرد.
تمثیل اینکه؛ اکثراً فکر میکنند در جهانهای دیگر عدهای به بهشت (خوش آب و هوا) و یکسری به جهنم (سوزاندن) میروند اشتباه است. تمثیله جاریه بهشت و جهنم، هم در این دنیا هم در آن دنیا است و زندگی ادامه دارد.
اگر در این دنیا؛ زندگی خوب و سالمی داشته باشد و به طرف ارزشها در حرکت باشد، مسلماً، زندگی بعدی هم خیلی راحت و آسوده خواهد بود، ولی اگر به طرف ضد ارزشها رفته باشد، زندگی بعدی؛ سخت، دشواره و بیچاره میشود. در کل؛ هیچ کجای دنیا و دنیاهای دیگر یا کائنات، بهشت و جهنم جایی نیست که بشر معطل باشد (فقط نشسته باشد، سختی بکشند یا خوش بگذراند) نه همهجا این تلاش و کوشش ادامه دارد.
مهمترین کار در جهان، جستجو علم است؛ انسانهای که آگاه به امورات و طالب علم باشند خودشان را پیدا میکنند. اگر شما با تمام پزشکها نشست و برخاست کنید پزشک نخواهید شد.
انسانها، اگر در پیدا کردن علم به دنبال شهرت و مقام باشند همچنان دلهایشان تاریک است و به روشنائی نمیرسند.
در اثبات مسائل علمی باید با افراد آگاه و مشتاق علم تماس برقرار کنیم، زیرا در نهایت علم چیزی است که قابل تکثیر و تکرار میباشد، که این ارتباط تابع سه جمله غنی؛ گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک یا در اصل؛ گفتار سالم، پندار سالم و کردار سالم است که در هر سه جمله نتیجه ختم به خیر میشود.
برای سفر از این دنیا به دنیای دیگر باید کوله باری کم حجم و با ارزش داشته باشیم. زیباترین عمل کاوش یا جستجو در دنیای علم است. در یادگیری علم در زمان حال هستیم و این آموزش برای ما آرامش به ارمغان میآورد، پس از این وقتهای طلائی استفاده کنیم تا به عروج که همان صعود است نزدیک شویم.
در تعلیم انسانها، آنهای که میخواهند و معلم ندارند و آنهای که نمیخواهند و نمیتوانند، باید از هم جدا شوند. در کنگره 60 به کسانی میشود کمک کرد، که خواهان درمان باشند در غیر این صورت، کمک کردن امکان پذیر نیست، چون اگر کسی نخواهد هیچ کمکی نمیتوان کرد، این دو مقوله باید کاملاً از هم جدا باشد تا در کائنات تعادل ایجاد شود.
علم فقط دانستن نیست بلکه عمل کردن است، آبروی علم به عمل میباشد. برای مثال: اگر متخصص ترک اعتیاد، فرد را به درمان برساند این علم ارزش دارد.
کالا باید با ارزش باشد تا بهکار تجارت بخورد، علم هم باید با ارزش و خالص باشد تا تبدیل به پول شود. هر ذرهای از این خلقت انسان حکایتی است؛ باید اول آموخت بعد عمل کرد و در آخر آموزش داد، اگر همه بدانند و کاری نکنند چه فرقی میکند همان بهتر است که ندانند.
تنظیم و ارسال: مسافر حجت لژیون شانزدهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
178