بهنام خالق مهر
مهربانی را اگر باور کنیم، من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق، دستهایش تا خدا هم میرسد
روزی که دیدمت مهرت در اعماق وجودم رخنه کرد! غریبه ندیدمت، انگار آشنای سالهای دوری بودی که اکنون دوباره به دیدارم آمده بودی. دوستت داشتم بیدلیل؛ ولی میدانستم دوست داشتن بیدلیل نیست؛ چیزی در پس پرده است که نمیدانم! خواستم همراهم باشی در سفری که نمیدانستم چه میشود؛ اما اعتقاد داشتم به شما، به خودم، به مهر بین من و شما. در این سفر گرچه خسته و بیرمق بودم؛ ولی اطمینان داشتم که بیهوده راهی نشدهام، حکمتی و تقدیری نوشته شده که من حال اینجا هستم.
اکنون ای منجی، ای دوست، ای یار و ای همراه، شما را میستایم که اینگونه راهم را روشن نمودی و دستم را گرفتی و من را در مسیری قرار دادی که خود زمانی در آن قرار داشتی! درد کشیدهای و از دردم باخبر هستی و حالا راهنمای من و هزاران هزار در راه مانده شدهای. فرشته مهربان من، دوستت دارم و قدردان لطف بیانتهایت هستم. قلبم را به شما هدیه میدهم تا سالیان دراز در آن جای گیری و فراموشم نکنی ای مهربانترینم.
تقدیم به همسفر مریم راهنمای دوستداشتنی لژیون پنجم.
نویسنده: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر مرضیه (رح) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
413