English Version
This Site Is Available In English

ظر فیت مسئولیت و قبله گم کردن

ظر فیت مسئولیت و قبله گم کردن

پنجمین جلسه از دوره شصت و نهم سری کارگاه های آموشی،خصوصی کنگره ۶۰ ، به نمایندگی ابن سینا به استادی مسافرعبد الله،نگهبانی مسافر امید ودبیری مسافر نقی با دستور جلسه(ظرفیت، مسئو لیت، قبله گم کردن) در روز دوشنبه 1 فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان عبدالله هستم یک مسافر.
خدا را شکر میکنم که امروز اینجا هستم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و همچنین راهنمای
بزرگوارم  جناب آقای افسری تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند که بتوانم این جایگاه
را تجربه کنم . در مورد دستور جلسه ظرفیت ، مسئولیت و قبله گم کردن بخواهم توضیح بدهم ظرفیت به معنی گنجایش است . هر چیزی که بتواند حجمی درون خودش تحمل کند به معنای ظرفیت است . اگر بخواهم مثالی بزنم درست مثل تریلی که هجده تن ظرفیت دارد ولی بیاییم
بیست‌وچهار تن بار بزنیم  صد در صد هم به خود و هم جاده و هم به ماشین‌های اطرافش ممکن است آسیب برساند.در مورد مسئولیت  اگر بخواهم صحبت کنم یعنی پاسخگویی جناب مهندس هم در سی دی هایشان فرمودند وقتی من جایی مراجعه میکنم مثل بیمارستان وقتی به پذیرش مراجعه میکنم  میپرسم مسئول اینحا چه کسی است چون از ایشان سّوال دارم.قبله گم کردن یعنی از هدف دور شدن.وقتی من ظرفیت مسئولیتی را نداشته باشم حتما قبله ام را گم میکنم ونقطه تحملم در مقابل آن مسّولیت پایین میباشد پس قبله ام را گم میکنم واز هدف دور میشوم وقتی هم از هدفم دور شوم هم به خودم آسیب میرسانم و هم به دیگران ونه تنها حالم خوب نمیشود بلکه حال من بدتر هم میشود.و ظرفیت و قبول آن مسّولیت را نتوانسته ام در خود به وجود بیاورم . این دستور جلسه به
وادی نهم هم ربط دارد که در مورد نقطه تحمل من صحبت میکند وقتی که من نتوانم آموزشهای کنگره را به خوبی بیاموزم ونقطه تحمل و ظرفیتم را بالا ببرم صد در صد پذیرش مسئولیت
حتی در زندگی خودم هم به چالش کشیده میشود. من در مورد سفر اولم اگر بخواهم صحبت کنم
وقتی وارد کنگره شدم واز این در وارد شدم بخاطر تخریب زیادی که داشتم نمیتوانستم روی صندلی بنشینم. ونقطه تحمل من در مورد حتی نشستن بیشتر از ده دقیقه نمیتوانستم تحمل داشته باشم.وقتی رهجوی آقای افسری شدم و چون انضباطی هم بودم تا سه ماه مواد مصرف میکردم
هم متادون و دوازده گرم تریاک و شیره وشیشه هم مصرف میکردم. و پیش خودم فکر میکردم که مصرف زیادی ندارم پس چرا اینقدر حالم بد است.و زمانی که وارد اینجا شدم آن موقع مثل الان نبود که زود درمانت را شروع کنی یادم می آید که شش ماه طول کشید و پشت لژیون ماندم
ووقتی آمدم یک چیزی را یاد گرفتم که چندین بار ترکهای ناموفق داشتم وبدترین نوع ترکم یو آر دی بود که باهمان ترک هم وارد کنگره شدم یعنی وقتی من ترک یو آر دی را انجام دادم دیگر
هیچ دارویی روی بدن من کارساز نبود.و بارها وبارها با راهنمایم صحبت میکردم که این دارو روی بدن من هیچ تآثیری ندارد مثل اینکه آب میخورم چون ترک یو آر دی انجام داده بودم . راهنما می گفت که مواد بکشم دیگر روی من جواب نمی دهد . وقتی که آمدم دو روز بعد مصرف کردم و واقعا 25 گرم شیره را هم خوردم و هم کشیدم .نمی توانستم بنشینم و مصرف کنم چون حال و روزم طوری بود که توان نشستن نداشتم .وقتی وارد لژیون شدم که همه ی راه ها را امتحان کرده بودم . میدلنستم که مواد مخدر بد است و زندگی من را داغون کرده است . هیچ راهی نداشتم چون نمیدانستم چگونه ترک کنم . چون آموزش های کنگره را نداشتم . وقتی وارد لژیون شدم با خودم گفتم اگر بخواهم جایی جواب بگیرم همین جا است . من شش سال انجیو دیگر رفتم . آنجا دانایی بود ولی دانایی موثر نبود . آنجا میگفتند این کار را انجام بده ولی چجوری و چگونه اش را نمی گفتند . زمانی که وارد شعبه شدم آقای ایمانی گفتند باید همسفرت را هم بیاوری در اینحا هر حرفی که راهنمایان
عزیزمیگویند باید باید بدون چون وچرا قبول کنیم  من همسرم را آوردم قبلاز اینکه بخواهم برایش توضیحی در مورد اعتیادم بدهم.همسرم خیلی قبل تر از من در مورد اعتیادم باخبر بودن و پیش تر از من یادگیریش بالا بود چون من به واسطه مصرف مواد تمام حس هام بسته بود مخصوصا شنواییم من تاچند ماه صداها را خوب نمیشنیدم.ولی همان صدای کم هم به من انرژی و انگیزه میداد
جاهای دیگر که قبلا رفته بودم من را پس زده بودن یا فقط بخاط گرفتن پول من را تحویل میگرفتن
ودر توانم نبود. ولی وقتی اینجا آمدم فقط یک چیزاز من میخواستن وآن هم گوش کردن وفرمانبرداری بود.من در طول سفرم خیلی منظم سفر میکردم سرساعت میامدم سی دی هایم را مرتب مینوشتم
و در ماه سوم سفرم بود که متوجه شدم جایی که آمدم چقدر مفید و ارزشمند است چون هر روز حالم بهتر وبهتر میشد.من در همان ماه های اول میخواستم که در لژیون سرداری شرکت کنم وبایکی
از راهنماها هم مشورت کردم ایشان به من گفتند فعلا صبر کن بااین وجود من هر بارکارت میکشیدم
که یکی از دوستان به من گفت با این کارتهایی که کشیدی میتوانستی در لژیون سردار شرکت کنی
من این موضوع را به همسفرم گفتم.ایشان گفتند اشکال ندارد حتما خیریتی در این کار بوده.
امسال که گلریزان بود من به استادم گفتم من میخواهم کارت سرداری را بکشم ایشان گفتن شما بروید
ومبلغ دنوری را بکشید و من با دیده منت این کار را انجام دادم.چون در قبال کارهایی که کنگره برای من انجام داده بود این کمترین کاری بود که میتوانستم انچام بدهم چون تا به امروز هر چیزی
که در اینجا به من گفته شده به نفع من بوده.از خداوند سپاسگزارم که راه کنگره را به من نشان داد واز خداوند میخواهم که این توفیق را نصیبم کند که در کنگره بمانم و خدمتگزار باشم وبتوانم ظرفیتم را بالا ببرم تا بتوانم به هم نوع خودم خدمت کنم
از این‌که به حرفهای من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.

نگارنده : مسافر اسماعیل لژیون بیست ویکم
عکس : مسافر اسماعیل لژیون شانزدهم
تنظیم وتایپ: مسافر محسن لژیون شانزدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .