English Version
This Site Is Available In English

ظرفیت نداشتن، خودش یک نوع درد است

ظرفیت نداشتن، خودش یک نوع درد است

گاهی فکر می‌کنم چه‌قدر سخت است که انسان بخواهد چیزی باشد که هنوز ظرفیتش را ندارد. مثل اینکه بخواهی کوهی را بلند کنی اما دستت هنوز توانِ برداشتن یک سنگ کوچک را هم ندارد. ظرفیت نداشتن، خودش یک نوع درد است؛ اما بدتر از آن این است که ندانی نداری.
مسئولیت واژه‌ی سنگینی‌است. واژه‌ای که اگر بی‌مقدمه روی دوشت گذاشته شود، می‌تواند کمرت را خم کند. من یاد گرفتم که اول باید خودم را بشناسم، بعد کاری را بپذیرم. مسئولیت یعنی بگویی "من می‌دانم که می‌دانم"، نه اینکه فقط بخواهی دیده شوی.
و قبله... آه، قبله! قبله یعنی هدف، یعنی سمت‌وسو، یعنی دلیلِ ماندن و ادامه دادن. وقتی قبله‌ات را گم کنی، همه چیز سرد می‌شود. حتی خورشید هم گرمت نمی‌کند؛ چون روحت در سایه ایستاده. من روزی قبله‌ام را گم کرده بودم، در تاریکی راه می‌رفتم و نمی‌دانستم به کجا می‌روم... اما حالا، وقتی کمی ظرفیت پیدا کردم، وقتی مسئولیتم را با دل پذیرفتم، نوری از درونم برخاست. دوباره قبله‌ام را پیدا کردم... حالا می‌دانم کجا ایستاده‌ام و چرا باید ادامه بدهم.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم)
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ایران
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .