جلسه یازدهم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی یوسُف با استادی همسفر مهتاب، نگهبانی همسفر ربیعه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت، قبله گم کردن» روز سه شنبه 2 اردیبهشتماه 1404 ساعت 17:00 آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
امروز خوشحالم که در مورد موضوع مهمی مانند ظرفیت و مسئولیت صحبت میکنم. موضوعی که شاید قبل از ورود به کنگره، ساده به آن نگاه میکردم، ولی در کنگره آموختم این دو واژه میتوانند مسیر ما را به سمت مثبت یا منفی تغییر دهند.
قبل از آشنایی با کنگره، هرگاه فردی از من کمک میخواست، سریع میپذیرفتم و تصور میکردم این بدین معنا است که آدم خوبی هستم؛ اما واقعیت این بود که خیلی وقتها آن مسئولیت از توان و ظرفیتم بیشتر بود. آن زمان متوجه نبودم چرا بعضی از مسئولیتها در من تخریب ایجاد میکند و بعد از انجام آن مسئولیت خسته، عصبی یا ناامید میشوم. این بدان دلیل بود که نمیدانستم لازمه پذیرفتن هر مسئولیتی، داشتن ظرفیت درونی آن است. در کنگره آموختم، ظرفیت یعنی میزان کشش من برای پذیرش یک مسئولیت یا جایگاه. ظرفیت یعنی بدانم چه زمانی آماده هستم و چه زمانی نه؛ یعنی بلد باشم به موقع «نه» بگویم، بلد باشم خودم را در اولویت بگذارم، نه از روی خودخواهی، بلکه از روی آگاهی.
یک مثال ملموس برای درک بهتر این دستور جلسه این است که وقتی میخواهیم لیوانی را از آب پر کنیم، ابتدا باید بدانیم گنجایش آن چقدر است و اگر بیشتر از ظرفیت آن لیوان، آب درونش ریخته شود، سرریز خواهد شد. مسئولیتپذیری هم همینگونه است و اگر بیشتر از توانمان باشد، تعادل خود را از دست داده، لبریز خواهیم شد و حتی ممکن است قبله خود را نیز گم نمائیم.
گاهی در زندگی درگیر مسائلی میشویم که به قدری انرژی ما را میگیرند که فکر میکنیم دیگر از پس آن بر نمیآئیم. یعنی به آن نقطهای میرسیم که میگوئیم دیگر نمیتوانم، دیگر توان تحملش ندارم. دقیقاً زمانی که به آن نقطه میرسیم، آن چیزی که در صور پنهان ما اتفاق میافتد باعث رشد ظرفیت درونی ما میشود، به شرط آنکه بتوانیم آن مسئله را حل و از آن عبور نمائیم. در اینجا است که با حل آن مسئله، درسی که باید را دریافت خواهیم کرد و ظرفیت ما نمود بیرونی پیدا خواهد کرد. بنابراین باید خاطرمان باشد همان زمان و جایی که خسته میشویم، به ناامیدی اعتماد نکنیم و برعکس محکمتر و امیدوارتر قدم برداریم.
در بخشی از مسیر زندگی، متوجه شدم بیشتر برای راضی نگهداشتن دیگران زندگی میکنم تا خودم. دائم در حال بازی کردن نقشهایی بودم که از من انتظار داشتند، نه آن چیزی که واقعاً به آن نیاز داشتم و چون ظرفیت واقعی آن نقشها و مسئولیتها را نداشتم، نتیجهاش فقط خستگی و سردرگمی بود. کنگره به من آموخت اول باید خود را با تمام ضعفها و تواناییهایم بشناسم تا بعد از آن آگاه شوم که ظرفیت پذیرفتن چه مسئولیتی را خواهم داشت. بنابراین در حال حاضر وقتی کاری یا پیشنهادی در زمینههای مختلف میشود، ابتدا با خود خلوت میکنم و از خودم میپرسم: آیا تو آمادهای؟ آیا ظرفیتش را داری؟ میتوانی از پس آن بر آیی؟ و اگه پاسخم «نه» باشد، بدون احساس گناه ردش میکنم. چرات که فهمیدم نه گفتن همیشه چیز بدی نیست، و حتی گاهی یعنی احترام گذاشتن به خود.
و نکته مهمتر دیگری که دریافتم این است که قبله گمکردن کردن، یعنی فراموش کردن هدف اصلی زندگی. وقتی آرامش درونی، رشد، صلح با خود از یادم میرود و فقط به دنبال مسئولیتهای ظاهری هستم. مسئولیتپذیری واقعی یعنی کاری را بپذیرم که ابتدا مطمئن باشم ظرفیتش را دارم و سپس با جان و دل و بدون منت تا انتهای آن پیش روم. این شناخت ظرفیت، چیزی نیست که در کوتاهمدت بتوان به آن رسید. مسیر درست، آموزش و تمرین میخواهد. خوشحالم که این مسیر را در کنگره و با كمك راهنماي عزيزم پیدا کردم.

مرزبانان کشیک: همسفر پگاه و مسافر مرتضی
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
تایپ، ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
151