سومین جلسه از دوره شصت و دوم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی خلیجفارس بوشهر با استادی مسافر پوریا، نگهبانی مسافر هدایت و دبیری مسافر احمدرضا، با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» روز یکشنبه 31 فروردین 1404 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان پوریا هستم یک مسافر.
از اینکه لطف خداوند شامل حالم میشود و میتوانم برای خودم تلاش کنم، خداوند را شاکرم. تبریک میگویم به عزیزانی که در انتخابات مرزبانی شرکت کردند و موفقیت کسب کردند و به تهران تشریف بردند و در آنجا هم قبول شدند.
خدا قوت میگویم به مرزبانان دوره قبل، به هر حال خدمت کردن همین است. ما هم بعد از اینکه خدمتمان تمام میشود تازه متوجه میشویم که با خودمان و دیگران چه کار کردهایم. اگر کارمان درست باشد، به یاد میمانیم و به خوبی از ما یاد خواهد شد و اگر خدای ناکرده کارمان درست نباشد، باز هم در ذهنها به یادگار میمانیم، به همین سادگی! حالا هرکس در هر جایگاه خدمتی که باشد، هیچ فرقی نمیکند.
رهایی این هفته را به آقای حسین و رهجویشان تبریک عرض میکنم. خدا را شکر که سال جدید با رهایی شروع شده و هرچند تعدادمان شاید کم باشد، ولی اصلاً مهم نیست؛ مهم این است که حالمان خوب است. مهم کیفیت و بودن آدمهای با وجودی است که در کنار خودمان داریم و به قول آقای مهندس، یکی مرد جنگی به از هزاران سیاه لشکر.
دستور جلسه، ظرفیت و مسئولیت و قبله گم کردن است. خود من قبلاً که مواد مخدر مصرف میکردم، هزاران مشکل برای خودم به وجود میآوردم، ولی وقتی به کنگره آمدم، دوستان لطف کردند و صدها دست به من کمک کردند تا درمان شدم و آخرین نفر راهنماست که ما فقط او را میبینیم و جایگاهش هم مشخص است، ولی راهنما به تنهایی نیست. همه ما هستیم که کمک میکنیم تا یک نفر درمان بشود. جناب مهندس در سیدی صبر میفرمایند، اگر آمدی و نزدیک شدی و چسبیدی به راهنما، او هم شفیعت میشود.
کسی که فقط میتواند بهانه بیاورد و نق بزند، همان بهتر که برود؛ این افراد لیاقت درمان را ندارند. افرادی که هدف ندارند، قبلهای هم ندارند که بخواهند گم بکنند. اگر آمدهاید اینجا و میخواهید درمان بشوید، باید خدمت کنید و به دیگران کمک کنید. همه افرادی که در اینجا به حال خوش رسیدهاند که گوارای وجودشان هم باشد، کمک کردند تا دیگران درمان شدند.
حالا اگر یک مسئولیتی به ما در لژیون میدهند، مثلاً دبیر میشویم و یا در شعبه یک نوشتاری به ما میدهند و یا در آبدارخانه خدمت میکنیم، حواسمان باشد که یک وقت خدای ناکرده دور بر نداریم. درست است که ما انسانها اینگونه هستیم، ولی گاهی اوقات یادمان میرود که برای چه هدفی به کنگره آمدیم. این همه آدم به ما کمک کردند، عزیزان مرزبانی خیلی زودتر از بقیه میآیند و درب شعبه را باز میکنند. راهنمای تازهواردین سه چهار ساعت زودتر میآید. راهنمایان عزیز سعی میکنند سر وقت در شعبه حضور داشته باشند. خدمتگزاران قسمت اوتی، نشریات، آبدارخانه و سایر قسمتها، همه و همه تلاش میکنند و هدفشان این است که یک نفر به درمان برسد و حالش خوب بشود.
این دیگر از بالا نگاه کردن ندارد! مثلا بگویم من دیگر درمان شدم، من مرزبان هستم! من راهنما هستم! نه این خبرها نیست! هر چقدر آمدی جلوتر، یعنی باز هم به آموزش نیاز بیشتری داری و این معنیاش این نیست که دیگر الان کارت درستتر از دیگران است، به این معنی است که هنوز درونت ایراد داری و باید آموزش ببینی.
یادمان باشد که حالا که درمان شدیم و یک تعهدی دادیم و یک حرفی زدیم، پس باید به آن عمل کنیم؛ زمان همه چیز را مشخص میکند که شما حالت خوب میماند یا نمیماند. اینکه ما رها بشویم و قطع مصرف بکنیم، خیلی کار پیچیدهای نیست و مهم بعد از رها شدن است.
آیا با خودمان فکر کردهایم که چقدر هزینه زندگی ما کمتر از دوران مصرفمان شده است؟ آیا کلاه خودمان را قاضی نمیکنیم؟ آیا نمیبینیم چقدر کمتر برای خودمان مشکل درست میکنیم؟ آیا حقش نیست جبران خسارت کنیم؟ پس باید سعی کنیم تا قبل از پایان یافتن دوره مالی به تعهداتمان عمل کنیم.
از همه شما سپاسگزارم.

نگارش: مسافر احمدرضا (لژیون هشتم)
ویرایش: مسافر علیاکبر (لژیون یکم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
260