جلسه چهارم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی جواد گلپایگان به استادی همسفر سمیه، نگهبانی همسفر مهری و دبیری همسفر حکیمه با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» روز یکشنبه ٣١ فروردینماه ۱۴۰۴ ساعت ١٧:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از خالق خودم و دانشمند فریخته آقای مهندس حسین دژاکام بابت توفیق حضور و اجازه خدمت در نمایندگی جواد سپاسگزارم. دلتنگ تکتک شما بودم و از این جهت که میتوانم از نزدیک شما را ببینم و ارتباط چشمی و کلامی داشته باشم، انرژی زیادی کسب کردهام. از ایجنت شعبه راهنما همسفر راضیه، مرزبانان و تمام راهنمایان مخصوصاً راهنما همسفر آرزو، نگهبان و دبیر جلسه بابت دعوت تشکر میکنم؛ همچنین یک تبریک ویژه خدمت کسانی که در آزمون راهنمایی قبول شدهاند. زمانی که اسم آنها را دیدم، یاد روزهای اول حضور آنها در کنگره افتادم و بابت این اتفاق خیلی خوشحال هستم. شما نقطههایی هستید که بهواسطه عشق، محبت، آموزشهای ناب کنگره و راهنمایان به یکدیگر متصل و تبدیل به یک خط شدید و در این شعبه قرار گرفتید.
در مورد دستور جلسه باید بیان کنم که ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن سه واژه جداگانه هستند که برای من شخصاً یک آزمایشی است که ببینم چهقدر در درون خودم رشد کردهام؟ منظور از ظرفیت این است که تکتک ما به جهت پذیرش موضوعات مختلف ظرف وجودی متفاوتی داریم؛ بهعنوان مثال یک نفر ظرفیتش به اندازه یک انگشتانه است و نفر دیگر به اندازه یک استکان، یک پارچ یا یک رود است؛ درصورتیکه ظرفیت وجودی و نقطه تحمل آقای مهندس حسین دژاکام مانند یک دریا است؛ البته ایشان با از خود گذشتگیهای بسیار چگونگی درمان اعتیاد، سیگار، اضافه وزن، سرطان، D.SAP و ارائه مقالات علمی را در اختیار بندگان خدا قرار دادند.
ما در ابتدای شروع سفرمان تازهواردی بودیم که ذرهذره ظرف وجودی ما بزرگوبزرگتر شد. ما در کنگره بیان میکنیم که جایگاهها ما را بر حسب خواسته درونی خودمان و فرمان الهی انتخاب میکنند؛ درحقیقت خداوند بنا به قابلیت و ظرفیت هر انسان به او مسئولیت میدهد. زمانی که در ابتدا مسیر درمان قرار داریم، منتظر هستیم که خدمتهای نظیر: آبدارخانه، میکروفون گردان و نگهبان نظم را به ما بدهند؛ اما آیا این خدمت در ظرف وجودی من وجود دارد؟ آیا در نحوه برخورد، کلام و حس من این مسئله وجود دارد که بتوانم آن خدمت را انجام دهم؟ آقای مهندس میفرمایند: «ما در بعضی مواقع حتی ظرفیت سلامتی را هم نداریم؛ یعنی قرار است که ما همیشه مریض باشیم، چرا؟ چون آسیب به بقیه افراد میزنیم». در بعضی مواقع ظرفیت پول و ماشین خوب یا حرفزدن با دیگران، حتی حرف زدن با مادر خودم را هم ندارم و تمام این موضوعات در انسانها متفاوت است.
اکنون این سؤال مطرح میشود که چه زمانی ظرفیت در درون من شکل میگیرد؟ زمانیکه آرزوها و خواستههای زیادی داشتم و خداوند یکسری از آنها را به دلیل نداشتن ظرفیت من نداد؛ اما اگر محروم شوم، دچار ضدارزشهای مانند: خشم، کینه و نفرت نمیشوم؛ درواقع باید بدانم که گره ظرفیت در من شکل گرفته است؛ البته در اینجا به مرور زمان ظرفیت پذیرش در من بالا میرود. موقعی میتوانم یک خدمتگزار واقعی باشم که خودم را از حاشیهها دور کنم تا بتوانم خودم را در این مکان مقدس پرورش دهم و وارد مرحله تزکیه و پالایش بشوم. حالا من در قبال مسئولیت (راهنمای تازهواردین) که به من داده شده است و قرار است در این جایگاه خدمت کنم، آیا من پاسخگوی آن تازهوارد رنجدیدهای که با حال خراب وارد کنگره۶۰ میشود، هستم؟ آیا من میتوانم در کنگره مردمداری خوبی داشته باشم؟ ابتدا من مسئول خودم هستم و بعد باید در ادامه مسئول بقیه افراد باشم.
کسی که میخواهد مسئولیت کاری را به عهده بگیرد؛ باید سه نکته مهم را داشته باشد: نکته نخست دانایی (تفکر، تجربه و آموزش) و همان خواسته درونی است که روی هدف خود تمرکز داشته باشیم. نکته بعدی حس خوب ماست؛ یعنی خلاقیت و انتقال محبت را در نظر داشته باشیم. در بعضی مواقع اگر من بهدرستی مسئولیتم را انجام بدهم، ظرفیت من آرامآرام بالا میرود.
من در اوایل خدمتم دچار گره مسئولیت بسیاری شده بودم؛ یعنی به دلیل داشتن وسواس میخواستم تمام کارها را خودم انجام بدهم و به کسی اعتماد نمی کردم؛ اما زمانی که در جایگاه خدمت مرزبانی قرار گرفتم، این مسئله برای من باز شد و توانستم با مدیریت درست مسئولیتها را به دیگران بدهم تا تجربه کنند. استاد امین میفرمایند: «نترسید، بگذارید خراب شود؛ اشکالی ندارد، بگذارید دیگران هم از آن خدمت لذت ببرند».
ما انسانها یک قبله مشخصی داریم که به آن جهت نماز میخوانیم. فرض کنید ما در بیابانی باشیم و قبله را ندانیم؛ مطمئناً سردرگم میشویم. قبله همان هدف است که یک موقع هدفمان را گم نکنیم. استاد امین میفرمایند: «اگر پیش نماز ما محبت باشد؛ مطمئناً قبله خود را گم نمیکنیم». اصولاً هدف من این است که به دیگران خدمت کنم. پس از ورود به کنگره و آموزش گرفتن وارد سفر دوم شدم تا خودم را گم نکنم؛ درواقع من همان آدم قبلی هستم، حالا چه شال داشته باشم یا نداشته باشم؛ باید فکرم این باشد که یک گوشه کار را در کنگره بگیرم.
آقای مهندس حسین دژاکام همیشه داستان ایاز را برای ما تعریف میکنند تا من همسفر به نوعی مغرور نشوم و بدانم چه کسی و کجا بودم؟ ایشان خیلی زیبا توضیح دادند که اگر ما میخواهیم مسئولیتی را داشته باشیم؛ باید بتوانیم همانند ایاز اگر مسئولیتی را به ما میدهند، آن مسئولیت را با تمام قوانینش روی مدیریت، ارزشها با فهم و دانایی خود به درستی انجام دهیم. اگر من تمام خدمتها و مسئولیتهایم را به خوبی انجام بدهم؛ مطمئناً دستم در دست خداوند قرار میگیرد.
کنگره هدف نیست، بلکه یک وسیله است. وسیله همان ظرف وجودی، خدمت و رشد کردن است؛ درحالیکه من میتوانم به آن حالخوش و تکامل برسم. انشاءالله که در این کائنات روزبهروز با مسیری که الآن انتخاب کردیم، ظرف وجودیمان روزبهروز بزرگتر شود و یادمان نرود که کجا بودیم و بهای این حال خوب را حتماً با احترام گذاشتن به راهنماها و حتی در لژیون سردار بتوانیم لول خود را بالا ببریم تا بتوانیم مسئولیتهایی از قبیل: راهنمایی، مرزبانی و خدمتهای دیگر را بهنحو احسنت انجام دهیم.
خداوندا! آنچه را به من عطا کن که تو خود میتوانی و من میخواهم؛ همچنین آنچه را به من عطا کن که تو نمیخواهی و من میخواهم.

مرزبانان کشیک: همسفر نیره و مسافر وحید
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
عکس: مرزبان خبری همسفر نیره
ویراستاری و ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
242