جلسه سوم از دوره هفتم لژیون سردار نمایندگی خلیجفارس بوشهر، با استادی و نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» روز یکشنبه 31 فروردین 1404 ساعت 15:45 برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر. خداقوت میگویم به همه اعضای لژیون سردار که صادقانه در این مسیر تلاش میکنند. تبریک میگویم به عزیزانی که به تازگی سردار و دنور شدند.
هر خدمتی در کنگره یک درسهایی برای من دارد. وقتی من یک هدف و یک خواسته دارم باید برای آن تلاش کنم. اما یکسری القائات منفی و چالشها در این مسیر سر راهم قرار میگیرند که شاید باعث ناامیدی و عدم حرکت من بشوند. سلاح نیروهای بازدارنده القائات منفی است که با ناامیدی و ترس مانع حرکت میشوند.
تجربه خود من این بود که وقتی در گلریزان تعهد کردم مدام مسائل و مشکلات بیرونی با افکار منفی برای من بد جلوه داده میشد؛ مثلا وضعیت شغلی مناسب نیست، شرایط اقتصادی بد است، فلان مشکل را چه میکنی، نمیتوانی پرداخت کنی و ... .
ولی اینها افکار بازدارندهای بود که میخواست انرژی و توان من را کم کند تا جلوی حرکت و تلاشم را بگیرد. وقتی سطح انرژی پایین میآید، احساس خراب میشود و توانایی کم میشود و دیگر نمیتوانم درست فکر کنم.
استاد امین میگوید: مثبت یا منفی بودن انسان هیچ ارتباطی به اطرافیان یا جامعه ندارد، مگر اینکه ما روی مسائل مثبت یا منفی تمرکز کنیم. بنابراین نگاه و تمرکز من باید به رسیدن به هدفم و انجام شدن آن باشد. مسائل منفی بیرونی نباید روی هدفی که برای آن تلاش میکنم تاثیری بگذارد چون وقتی میگویم نمیشود یا نمیتوانم، قطعا اتفاق نمیافتد. اینجا ما تمرین میکنیم که با تلاش و امید و صبر به خواستههایمان برسیم.
لژیون سردار این را به من یاد داد که هر هدفی داری میتوانی به آن برسی و آن تلاشهای کوچک و بزرگم است که پله میشود برای رسیدن به خواستهام.
در گلریزان سال قبل چند مرحله توانستم پرداخت را انجام بدهم اما چند ماه شد که درآمدی نداشتم و به مشکل مالی خوردم! میگفتم قصد من که بخشش و کمک است و برایم جای تعجب داشت! ولی خداوند لطف کرد و بعد از مدت کمی راه باز شد و هم مشکلات مالی من حل شد و هم توانستم بیشتر از تعهدم پرداختی داشته باشم. در حقیقت این یک آزمون و درس بود که چقدر من باور و ایمان دارم که میتوانم از این مرحله عبور کنم. آزمون دو جا اتفاق میافتد یکی زمانی که نداری یکی زمانی که داری. اینجاست که من در عمل نشان میدهم چقدر ایمان دارم.
در سفر دوم با صبر و ایمان به کلام آقای مهندس باعث شد گره های من باز بشوند. وقتی میخواهم از نفرت به طرف عشق حرکت کنم یک سری بندها هستند که نمیگذارند حرکت کنم، این بندها باید باز بشوند. برای مثال بایک نفر در خانواده چندین سال است که مشکل دارم یا بدلیل اتفاقاتی چند سال است با یک نفر درگیری دارم و نمیتوانم از او بگذرم و او را ببخشم. اینها گره و بندهایی هستند که با بخشش باید باز کنم تا رها بشوم و بتوانم به طرف محبت و عشق حرکت کنم. لژیون سردار این گرههای درونی را برای من باز کرد و باعث شد آزاد و سبکتر بشوم.
هیچ دری نیست که در کنگره باز نشود. غیرممکن است درکنگره امید را در دل شخص یا خانوادهای بکاریم و خودمان ناامید بشویم؛ غیرممکن است تلاش کنیم که یک نفر حالش خوب بشود و حال خودمان بد باشد. در آخر پیامی از سردار است که میفرمایند:
"امیدواری بسیار، سبب قدمهای محکم میشود. در اراده خود به جهت انجام کارها، هیچ هراسی به خود راه ندهید و پیش بروید؛ زیرا جلودار واقعی آن خداوندی است که ناممکنها را در مقابل شما تعیین و ممکن مینماید."
درواقع خود او ناممکن میکند و خودش هم ممکن ...! مشکلات آزمونی هستند برای ما.
ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
نگارش: مسافر مسلم (دبیر لژیون سردار)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
268