جلسه هشتم از دوره بیست و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خمین با استادی پهلوان همسفر سمیه، نگهبانی همسفر زری و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «ظرفیت مسئولیت قبله گم کردن»۰ روز یکشنبه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر اجازه دادند تا من در این جایگاه بنشینم، خدمت کنم و در کنگره حضور داشته باشم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بسیار سپاسگزارم. از راهنماهای بسیار خوبم همسفر مهری، همسفر ژاله و همسفر شهلا تشکر میکنم که هر جایگاهی که امروز در کنگره تجربه میکنم از آموزشهای ناب و خالص این عزیزان است. از ایجنت همسفر مهتاب و نگهبان جلسه سپاسگزارم که فرصت دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر در کنگره کنار شما دوستان هستم. میگویند: در کنگره هر کجا که باشید احساس غریبی نمیکنید. هر کدام از چهرهها را که نگاه میکنم احساس میکنم که همه را یک بار جایی دیدهام و احساس غریبی نمیکنم. خدا را شکر میکنم که امروز در کنار شما هستم و انرژیهای فراوانی را دریافت میکنم.
اما در مورد دستور جلسه: «ظرفیت مسئولیت قبله گم کردن» چند روز هست که داشتم در مورد دستور جلسه فکر میکردم متوجه شدم که دستور جلسه خود من هستم و باید در این جایگاه به عنوان استاد مینشستم و تجربه خود را از این دستور جلسه میگفتم، چون آقای مهندس و استاد امین بسیار زیبا دستور جلسات را توضیح میدهند. فکر میکنم دیگر احتیاجی نباشد که من بنشینم و بخواهم در مورد آن صحبت کنم، فقط تنها کاری که میتوانم انجام دهم تجربهای که در مورد این دستور جلسه داشتم را بگویم. آقای مهندس میفرمایند: هر چیزی ظرفیت دارد، حتی هر چیزی که در طبیعت است ظرفیت دارد حالا ظرفیت هر کس اندازه یک لیوان یا اندازه یک پارچ یا دریا و یا یک اقیانوس است و این ظرفیت یکباره درون انسان به وجود نمیآید ذره ذره با آموزش، تفکر و اینکه ما در کنگره آموزش بگیریم و شعور و درک آن را پیدا کنیم تا بتوانیم به آن ظرفیت برسیم به وجود میآید.
مسئولیت؛ در زندگی حتی برای مادر بودن هم باید مسئولیت پذیر باشیم که چقدر ظرفیت آن مسئولیتی که به ما دادهاند توانستهایم بپذیریم. من اگر در هر جایگاهی قرار بگیرم که ظرفیت آن را نداشته باشم بر علیه خودم استفاده میشود، اول حال خودم خراب میشود و بعد حال بقیه را خراب میکنم و به بقیه آسیب میرسانم.
قبله گم کردن؛ یعنی اینکه من در جایگاهی که هستم آیا میدانم که از کجا آمدهام، الان کجا هستم، چه چیزهایی را تجربه کردهام و چه درخواستهایی داشتهام؟
حالا من کنگره را مثال میزنم، من آرزو داشتم که یک روز مسافر من بیاید و فقط درمان شود. خوب مسافر درمان شد و در کنگره به من در هر جایگاهی مسئولیت داده شد آیا من ظرفیت آن را داشتهام که در آن جایگاه اول به خودم و بعد به دیگران خدمت کنم؟ این پذیرش و گم نکردن قبله خیلی برای ما بزرگ است و چنین مطلب بزرگی را ما در کنگره یاد میگیریم. همین که بپذیریم مسئولیتهایی که به ما داده میشود به نحو احسن انجام بدهیم که اگر انجام ندهیم وارد سیاه چالهای میشویم که آقای مهندس میفرمایند.
ما سال ۹۵ وارد کنگره شدیم مسافر من با مصرف شیشه و تریاک وارد کنگره شد و همیشه آرزوی ما این بود که مواد را کنار بگذارد و فکر میکردیم بزرگترین مشکل زندگی ما اعتیاد است به هر کجا چنگ میزدیم که فقط ایشان رها بشوند. خود من بعد از سفر دوم مسافرم وارد کنگره شدم زمانی که وارد شدم اوضاع بسیار بد بود حتی صاحبخانه ما را جواب کرده بود و قرار بود وسایل خود را به خانه مادر شوهرم ببریم، اوضاع از نظر مالی بسیار بد بود، احساسی و هر چیزی که یک انسان در زندگیش تجربه میکند. من که در سفر دوم بودم همه چیز را به مسخره میگرفتم. آن زمان این گونه نبود که ۴۰ سی دی تحویل بدهی یا ۱۰ ماه از سفر گذشته باشد، هر کسی که با مسافرش که سفر دوم بود وارد میشد سفر دومی محسوب میشد. من منیت خاصی داشتم که من سفر دومی هستم و بسیار دانا و آگاه هستم همین نداشتن ظرفیت به مرور زمان به من آسیب رساند و مسافرم وقتی که رها شد و وارد سفر دوم شد پلههای ترقی را یکی صد تا بالا میرفت و آن قبله به نظر من گم شد.
ایشان شال راهنمای تازه واردین قبول شد و در آن سال آقای مهندس لژیون سردار را اعلام کردند. ما در بیرون از کنگره کمک میکردیم محبت میکردیم اما بلد نبودیم که به چه کسی کمک کنیم، چون محبت کردن هم ظرفیت میخواهد. کسی به ما محبت کند ظرفیت آن را داشته باشیم یا به کسی محبت کنیم ظرفیتش را داشته باشیم. وارد لژیون سردار شدیم ایشان دومین نفری بودند که وارد این لژیون شدند سال بعد آقای مهندس فرمودند دنوری ایشان اولین نفری بودند که دنور شدند و همینطور داشتند پلهها را بالا میرفتند که ناگهان قبله را گم کردیم از کنگره به بیرون پرتاب شدیم. فکر نکنید که آمدید در کنگره نشستید ماندگار هستید، همینطور سرسری میگیرید و میگویید من که هستم و فلان خدمت را دارم این اتفاق در اوج خدمت برای شما میافتد در اوجی که شاید متوجه نشوید و از کنگره بیرون بروید و بعد از آن آمدن به کنگره بسیار سخت است. من همیشه میگویم اگر خانم ژاله نبود معلوم نبود که من الان کجا هستم، یعنی اگر کمکهای ایشان نبود من با اتفاقهایی که برایم افتاد از کنگره رفته بود و در قهقرا دست و پا میزدم و معلوم نبود که چه اتفاقهایی برایم میافتد.
میخواهم این را بگویم که وقتی میآیید و اینجا مینشینید راهنما به شما آموزش میدهد، مسئولیتی که در قبال شما پذیرفته است را انجام میدهد با چشم گفتن فقط راه خود را پیدا میکنید. وقتی میآییم و اینجا مینشینیم اذن آن به ما داده شده است که شاید راحت بیاییم و اینجا بنشینیم اما به راحتی نمیتوانیم اینجا بمانیم. قدر اینجا را بدانیم و از آموزشهای آن استفاده کنیم و سعی کنیم قبله خود را گم نکنیم که اگر گم کنیم اولین کسی که ضربه میخورد و به تاریکی میرود خود ما هستیم و بعد بقیه.
تقدیر از دبیر همسفر معصومه و معرفی دبیر جدید همسفر فاطمه
نفرات برتر آزمون شماره ۱
رهایی جونز، مسافر تغذیه سالم همسفر زهرا.
تایپیست: همسفر زیبا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
201