شاگرد به استاد میگوید: بسیار دلتنگ هستم و برای حل مشکلات کوشش میکنم.
استاد میگوید: شما دلتنگی نکنید. محبت به لمس و سخن نیست؛ محبت درسی است که حتی انتها و آغاز مشخص و پایانی ندارد. ممکن است در عقل اختلالاتی بهوجود آمده باشد؛ ولی برای همه روشن است که محبت و علاقه انسان به یکدیگر به بیان نیست؛ بلکه بیشتر به انجام عمل است. ما همه را دوست داریم و همه را به راه حق راهنمایی میکنیم. شما با تمام وجود به کوشش خود ادامه دهید و با آگاهی بیشتری حرکت کنید تا در آینده به هدفهای نیکویی دست بیابید و از روح، روان و جسم خود مراقبت کنید.
برای باورها ارزشی نیست؛ یعنی ما باور داریم دروغگویی، غیبت کردن و ... بد است؛ ولی خودمان اینکارها را انجام میدهیم. اگر ما باور داشته باشیم؛ ولی به آن عمل نکنیم آن باورها هیچ ارزشی ندارند. باور داشتن یک مسئله است و عمل به آن باورها مسئله دیگر. مهم این است که به آن عمل کنیم. زمانی این باورها ارزش پیدا میکنند که مثلث ما کامل شود که اضلاع این مثلث شامل: باور، انجام باور و ارزش است.
انسان ممکن است بر اثر نادانی مسائلی را پیرامون خود بهوجود آورد که باعث ضرر و زیان و تخریب باشد و کسب و کار خود را دچار مشکلات متعددی کرده باشد؛ ولی امروز میداند که انسان بدون تفکر و برنامهریزی میتواند برای خودش مشکلآفرینی کند. گاهی اوقات ممکن است انسان تصمیماتی بر اثر احساسات بگیرد که منطقی نیست و گرفتار مشکلات متعددی شود. اکثر انسانها نمیدانند که چگونه برای خودشان مشکل بهوجود میآورند. یکی شراکت با بستگان مثل خواهر، برادر و رفیق است که این کار باعث بههم خوردن دوستی، برادری و خواهری میشود. در کارهایی که تخصص نداریم نباید وارد شویم؛ چون با دستان خودمان برای خودمان مشکل درست میکنیم و باعث ضرر میشویم و اگر میخواهیم در کاری یا با شخصی شریک شویم؛ باید هدف از شراکت را مشخص کنیم، چشماندازهایش را بدانیم، از مسئولیتها آگاه بوده و آن را تقسیمبندی کنیم، اعتماد بههم داشته باشیم و سود و سرمایه باید مشخص باشد. نمیشود یکی کار کند و دیگری سرمایه بیاورد. برای خرید خانه، زمین، ماشین و ... زیاد اعتماد نکنیم. طرف مقابل میخواهد مال خود را بفروشد؛ بنابراین از ملک و ماشین خود تعریف میکند. باید خیلی قوی باشیم، همهچیز را مکتوب و مشخص کنیم و تفکرات لازم را انجام دهیم تا دچار مشکل نشویم.
یک مصرفکننده به علت کندی و کم بودن نیرو نمیتواند بهسرعت کارهای خود را انجام دهد؛ بنابراین نباید در ذوق آن زد و مشکلاتش را به رخش کشید؛ باید طوری باشد که هدفش را بتواند دنبال کند. خیلیها بر اثر نداشتن استاد و راهنما زندگی هدفمندی ندارند و در جایی بزرگ شدهاند که همه مصرفکننده بودهاند؛ پس نباید توقع داشت که فردی صالح بار بیاید. او نیاز به راهنما و استاد در طول زندگی دارد تا راه درست را به او نشان بدهد، مثل کنگره که استاد و راهنما با خلوص نیت همه امکانات را در اختیار رهجو قرار میدهد تا او به بهبودی کامل برسد.
یکی از مسائل دیگر اهمیت مادیات است که همه برای گذران زندگی به آن نیاز داریم و باید با معنویات هماهنگ باشد و برای اینکه بتوانیم به دیگران هم کمک کنیم باید از نظر مالی غنی باشیم؛ البته از راه درست کسب کنیم. باید برای رسیدن به مال تلاش کرد و معنویات هم در کنار آن باشد. در اینصورت میتوانیم به نیازمندان کمک کنیم؛ پس زندگی دو چهره دارد: یکی مادیات و دیگری معنویات.
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
88