English Version
This Site Is Available In English

سفر اولی در اولین قدم باید بداند و بپذیرد برای چه به کنگره آمده است!

سفر اولی در اولین قدم باید بداند و بپذیرد برای چه به کنگره آمده است!

جلسه سیزدهم از دوره چهل و سوم کارگاه‌های آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی دستیار دیده‌بان مسافر آرمین، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر پدرام، با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت، قبله گم کردن» در روز شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که در جمع عزیزان کنگره ای هستم که برای تکامل و بالا بردن ظرفیت و مسئولیت هایی که پذیرفته اند تا به جهان خاکی بیایند، در حال تلاش هستند و باعث سعادتم است که در این جایگاه آموزش بگیرم.
در خصوص دستور جلسه ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن این سوال  پیش می آید که کدام یک بر دیگری ارجحیت دارند؟ باید گفت که اینها همسوی یکدیگر هستند، به این معنا که من اگر می خواهم ظرفیت بالایی داشته باشم، باید قبول مسئولیت نمایم تا بتوانم در مسیر بالا بردن ظرفیت قرار بگیرم.
زمانی که من وارد کنگره شدم، مسئولیت اعتیادم را پذیرفتم که توانستم، مسیر بالا رفتن ظرفیتم در قبال پله های DST یا دانایی را طی بکنم؛ آن چیزی که آموزش های کنگره است، در جان من بنشیند و باعث تغییر در من بشود.
اگر مسئولیت آن چیزی که خودم، برای خودم رقم زده بودم را نمی پذیرفتم قطعا امروز این جایگاه را تجربه نمی کردم و حال خوبی نداشتم و بقول یکی از عزیزان که می گفتند در آن زمان، من کارتن خواب خانه ام بودم و از خودم هیچ اختیاری نداشتم.
سفر اولی ها در اولین قدم باید بدانند و بپذیرند برای چه به کنگره آمده اند!؟ در سه، چهار ماه اول، من فقط برای این آمده بودم که ترک کنم و مسئولیتم فقط ترک کردن بود، ولی آموزش های کنگره آنقدر قوی بودند که بعد از مدتی این آموزش ها در جانم نشستند و متوجه شدم برای چه به کنگره می آیم و برای چه شربت اوتی میخورم و چرا پله عوض می کنم و به چه دلیلی باید سی دی بنویسم و این چرا ها برای من معنا پیدا کردند و متوجه شدم اگر مسئولیت درمانم را نپذیرم، جا می مانم و هیچ کس بجز خودم توان این را ندارد تا بتواند ظرف وجودی ام را پر کند و در ادامه نقطه تحمل و صبرم بالا رفت.
تا زمانی که مسئولیت کاری را نپذیرم، ظرفیت آن در من شکل نمی گیرد.
روزی که پیمان راهنمایی را امضا کردم این سوال برایم پیش آمد که چرا برگه (کپی) پیمان را به من می دهند و اصلش را تحویلم نمی دهند؟ در ادامه متوجه شدم، زمانی آن جایگاه به من قالب می شود و آن جایگاه مال من می شود که بتوانم آن را به سلامت بگذرانم؛ نگهبانی پایان چهارده جلسه، سفر اولی پایان دوره درمانی سفر اول، مرزبانی پایان چهارده ماه است و آن موقع است که لیبل من عوض می شود، این خیلی زیباست که وقتی من هر پله ای را که عوض می کنم فراموش نکنم در پله قبلی چه بوده ام و این باعث می شود تا قبله ام را گم نکنم.
فراموش نکنم که بودم و از کجا آمده ام و اگر امروز با حال خوش اینجا نشسته ام و صحبت می کنم، روزی بود که من در کارهای یومیه خودم مانده بودم؛ ولی امروز خدمت کنگره ام را انجام می دهم، وظایف خانوادگی ام را انجام می دهم، کارهای بیرونم را انجام می دهم و این خیلی جای شکر دارد.
برای اینکه قبله ام را گم نکنم در ابتدا باید مسئولیت هایم را بپذیرم تا در خودم ظرفیت شکل دهم، ظرفیت ها را بالا ببرم تا بتوانم مسئولیت های بالاتری را بپذیرم و به انجام برسانم.

تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمد از لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .