نهمین جلسه از دوره هشتاد و هفتم از کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد به استادی راهنمای محترم مسافر یوسف و نگهبانی مسافر علیاصغر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت(قبله گم کردن)» در روز شنبه 30 فروردین ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
.jpg)
سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که یک بار دیگری فرصت به من داده شد تا در این جایگاه آموزش بگیرم. از اکیپ مرزبانی و گروه وبلاگ به خاطر درج پیام تولد تشکر میکنم و به خانواده آقا رضا و آقای رحیمی راهنمای سیگار آقا رضا و خانم شمسیان راهنمای همسفر آقا رضا این تولد را تبریک میگویم.
قسمت اول جلسه امروز: روز چهارشنبه آقای مهندس صحبتهای لازم رو راجع به دستور جلسه امروز که ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن میباشد، کردند. قبل از کنگره همیشه از مسئولیتها فراری بودم و یا اگر میگرفتم در جهت صراط غیر مستقیم بود و برای نیروهای منفی نیروی خوبی بودم. وقتی به کنگره آمدم و کمی راجع به ماهیت انسان و اینکه برای چه پا هستی گذاشتهایم پی بردم، سعی کردم آن نیروهایی که معمولاً در جهت منفی و غیر مستقیم بود در راه مستقیم و مثبت استفاده کنم. هدف و قبله من این است که بخواهم به سمت روشناییها حرکت کنم. بابت آموزشهایی که میگیرم باید مسئولیت پذیر باشم. اولین مسئولیتی که در کنگره به من داده میشود سفر اول است که آن را باید به بهترین شکلی به پایان برسانم، تیپرینگ و نظم و انضباط را برقرار کنم و گوش به فرمان باشم تا به رهایی برسم و اگر توانستم این کار را بکنم جایگاهها و خدمتهای بعدی را نیز میتوانم به خوبی به انجام برسانم.
باید از آموزش مسئولیتی که میگیریم به بهترین شکلی در زندگی استفاده کنیم. در دوران مرزبانیم یک بار آقای مهندس به ما گفتند که باید ببینید وقتی که از کنگره میروید با چه حالی میروید، اگر حالت بد بود بدان که مسئولیتت را به خوبی انجام ندادهای و اگر حالت خوب بود بدان که باید آن کار را ادامه بدهی و من این گفتار را سرلوحه کارهایم قرار دادم.
قسمت دوم دستور جلسه راجع به تولد آقا رضا میباشد؛ آقا رضا با مصرف سورچه وارد کنگره شد. رضا در ابتدا بسیار ساکت بود و به هیچ عنوان حرف نمیزد و وقتی هم صحبت میکرد با لکنت صحبت میکرد و به نظرم این یکی از معجزات کنگره ۶۰ بود که رضا توانست درمان شود و بتواند به راحتی صحبت کند.
یکی از مسائل مهمی که یک سفر اولی باید رعایت کند این است که بتواند در جمع صحبت کند و مشارکت کند. رضا با کوششی که انجام داد و سیدیهایی که نوشت توانست آموزش لازم رو بگیرد و الان یکی از خدمتگزاران خوب کنگره ۶۰ میباشد. دستور جلسه این هفته کاملاً به رضا ربط دارد زیرا او مسئولیتی که میپذیرد تا انتها آن را انجام داده و به پایان میرساند. بابت این خصوصیتش به او تبریک میگویم. دبیر لژیون بوده و در قسمت اوتی در حال خدمت میباشد. امیدوارم در آزمون بعدی راهنمایی، شال راهنمایی را بگیرد و من این موهبت را در او میبینم، فقط امیدوارم در کاری که انجام میدهد استمرار داشته باشد.
رضا و خانواده محترمش را تشویق کنید.

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.
خدا را شاکرم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم. از آقای مهندس تشکر میکنم برای فراهم کردن این بستر تا من بتوانم اعیادم را درمان کنم.
از تمامی اعضای کنگره نیز سپاسگزارم همچنین ممنونم از راهنمای ارجمندم. از تمامی راهنماهای شعبه شادآباد نیز بسیار سپاسگزارم زیرا که از آنها مطالب بسیاری آموختم و توانستم امروز این جایگاه را تجربه کنم. از خانواده خودم نیز بسیار سپاسگزارم که در جشن من شرکت نمودند.
من در دوران نوجوانی با شروع مصرف سیگار وارد تاریکیها شدم. پس از مدتی از مصرف سیگارم انواع مواد مخدر مانند هروئین و مشروبات الکلی نیز وارد زندگیام شد و سالها من دربند تاریکیها بودم. باور غلطی که داشتم این بود که مصرفکننده بودن خود را قبول نداشتم و صرفاً معتاد را کسی میدانستم که بیخانمان باشد.
من وقتی وارد کنگره شدم بهراحتی طول درمانم را گذراندم و هیچگاه فکر نمیکردم که بتوانم درمان شوم اما الآن به حالی خوش رسیدم که این یکی از معجزات کنگره ۶۰ هست. نکته مهم برای درمان اعتیاد برای من این بود که خواسته درمان را داشتم. من در طول سفر اول خود متوجه شدم که برای بهبودی کامل باید اعتیاد به سیگار خود را درمان کنم زیرا مصرف سیگار روند درمان را برایم سخت میکرد. حال که به درمان رسیدم حسی فوقالعاده دارم و به روال عادی زندگی بازگشتم.
از راهنمای همسفرم تشکر میکنم که با آموزشهایشان به همسرم بسیار ما در مسیر زندگی را یاری نمودند. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید بسیار ممنونم.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر.
خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم.
این تولد را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و آقای شهبازی تبریک میگویم.
انشالله تولدهای زیادی برایشان اتفاق بیفتد و امیدوارم اتفاقهای زیبایی برایشان رخ بده.
خدمت معصومه عزیز و مادر گل شان تبریک میگویم.
خانم معصومه ۱۷ اردیبهشت سال ۱۴۰۲ وارد لژیون یازدهم شدند. من بر این باور هستم که هرکسی وارد لژیون میشود حامی یک پیام هستند و میخواهد یک تاریکی را به من نشان دهد. وقتی وارد لژیون شدند در دلم به خودم گفتم که میخواهد کدامیک از گرهها و تاریکیهای من را به من نشان دهد؟
خانم معصومه در اوایل سفرشان خیلی خجالتی بودند و تا آخر سفرشان همینطور خجالتی و بدون گله و شکایت بودند.
اگر هم گله و شکایتی بود با مهربانی نسبت به آنطرف مقابل صحبت میکرد.
مهربانیهای خانم معصومه و محبتهایشان فقط مختص لژیون یازدهم نبود، همه همسفران ایشان را میشناسند، کسی نیست که از محبتها و مهربانیهای ایشان بینصیب مانده باشد. یکبار دیدم خانم معصومه نان خشکهایی که زمین افتاده بود را جمع کرد، از ایشان سؤال کردم که برای چه این کار را میکنی؟ گفتند برای مورچهها ... شاید بگویید این صحبتها به چه درد میخورد؟ اینها چه ربطی به آموزشها دارد؟ میخواهم بگویم خانم معصومه به ما یاد دادند که میشود با همه سختیها، با تمام مشکلات، با تمام غمها و دردها، مهربان بود. میشود با دستخالی دست کسی را گرفت، میشود تمام هستی و موجودات را دوست داشت، میتوان بدون گلایه و شکایت بهتر زندگی کرد.
چهره غمگین خانم معصومه را هیچکس ندید، هیچوقت چهره عبوس شان را کسی ندید و همیشه چهره شاد داشتند و لبخند میزدند.
دیگر اینکه خیلی ازایشان ممنونم بابت این آموزشهایی که به من دادند. کولهاش پر از عشق و محبت و مهربانی است. امیدوارم این توشه این عشق و محبت این کولهبار، همیشگی باشد.
برای خودشان، دختر گل شان، مسافرش، مادر عشق گل شان، حال خوب و عاقبتبهخیری از خداوند طلب میکنم.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.

سلام دوستان معصومه هستم همسفر
خداوند شاکر و سپاسگزارم که اجازه حضور در این جایگاه رو به من دادند از آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم، از خانم آنی اولین همسفر کنگره ۶۰ تشکر میکنم از استاد امین و خانم شانی تشکر میکنم و از خانم کماندار کمال تشکر رادارم و از اعضای محترم شعبه شادآباد تشکر میکنم.
از خانم فاطمه عزیزم که صبورانه در کنار من بودن و کمکم کردند تا مشکلاتم را حل کنم ممنون و قدردان و سپاسگزارم.
از راهنمای مسافرم آقای یوسف که لطف برادری را در حق مسافرم تمام کردن یک دنیا ممنونم از مسافرم تشکر میکنم و از راهنمای محترم آقای رحیمی تشکر میکنم که کمک کردن مسافرم بهراحتی سیگارشان را درمان کند خیلی ممنونم.
و از خانم مریم عزیز خیلی ممنونم که معلم دختر من بودند و من را در این مسیر بسیار کمک کردند ممنون و قدردان هستم از خانواده محترم همسرم تشکر و قدردانی میکنم.
در این جشن زیبا جای پدر همسرم خالی است و از اینجا یادشان میکنم و میگویم باباجان خیالتان راحت امروز رضا از بند اعتیاد و تاریکی آزاد و رهاشده و با آرامش زندگی خود را ادامه میدهد.
سلام دوستان النا هستم یک همسفر
از عموی عزیزم تشکر میکنم که مرا به این جشن دعوت کردن و امیدوارم در زندگیشان همیشه سالم سرحال و سربلند باشند
و تولدشان را تبریک میگویم.
رهایی ها:





تایپ و ویراست و ارسال: واحد وبلاگ نمایندپگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
397