نگرش به جهان چگونه است و نگاه ما به خود و اینکه چگونه بهتر زندگی کنیم؟ اینکه ما به یک جایگاهی برسیم مهم نیست، مهم نتیجه مطلوب از آن جایگاه است که به وجود میآید. یک انسان چگونه عارف میشود؟ انسان وقتی آگاه شد عارف میشود؛ یعنی روش صحیح زندگی کردن را یاد میگیرد که در آرامش باشد و از زندگی کردن لذت ببرد. ما با تفکر کردن، میتوانیم در آرامش و آسایش باشیم و هم میتوانیم در رنج و عذاب باشیم. از زمان پیدایش زمین، از جمله ادیان و انسانها هم میگفتند؛ جهان پس از مرگ وجود دارد و زندگی دیگری وجود دارد، انسان بقا دارد، حیات دارد. روشنفکر کسی است که انسانها را از سختی و رنج و بلا دور نگه دارد، خدمت کند، مسیر و راه را نشان بدهد، با فکر درست راهکار بدهد.
شب و روز فکر میکنیم که چرا از حال خودمان غافل هستیم. به همه امورات دیگران دخالت میکنیم، جز حال و احوال خودمان. به جای اینکه پی زندگی خودمان را بگیریم، وقت خود را صرف مسائل بیهوده میکنیم. ما اصلاً نیاز به این نداریم که کسی به ما تاریکیها را نشان بدهد و نیاز به این داریم که راه درست زندگی کردن را به ما یاد بدهد، از این بلاها و افکار منفی ما را بیرون بیاورد. ما باید بدانیم که از کجا آمدهایم؟ قبلاً در کجا بودیم و به کجا خواهیم رفت. زندگی ما از روز الست شروع شده است که پیمان الست نام دارد. خدا میداند که چقدر زمان برده تا ما به این مکان رسیدهایم؛ اینکه ما بهر چه آمدهایم؟ آیا پرسیدهایم که برای چه آمدهایم؟ پس هدف فقط رفتن و رسیدن به خدا نیست، هدف زندگی کردن است.
حیات و هستی مانند کارخانه است و تمام موجودات خلقت کارکنان این کارخانه هستند، از جمله؛ مورچهها، درختان و گیاهان همه برای خدمت کردن است. عشق و محبت به هستی است که ما انسانها برای اینکه از این زندگی برخوردار باشیم؛ باید یکسری قوانین را بلد باشیم یا از خودمان پرسیدهایم که چرا خداوند این همه نعمت را خلق کرده؟ برای حیات و زندگی کردن خلق کرده، زندگی و تکامل هرچه باشد، در پرتو آن زندگی و حیات خیلی مسئله مهمی میباشد که ما میتوانیم برخوردار باشیم. کمک کردن و محبت و دوست داشتن لذت بسیاری دارد. بودن ما ارزش بالایی دارد، تا وقتی ما هستیم زمین و خلقت هم است. اگر قوانین را رعایت کنیم، زندگی برایمان لذتبخش است، مانند قرار گرفتن در بهشت و در غیر این صورت در جهنم و سختی و بدبختی قرار میگیریم. در تعجب هستیم که چرا خداوند ما را خلق کرده است و برای چه؟
ما مرگ، نیستی و نابودی را میبینیم و جانی که در بدن ما است که ما پیراهن آن هستیم. البته این بودن و لذت بردن از زندگی برای آماده شدن انسان برای مراحل بالاتر است و هر کس برتر و آمادهتر باشد بهتر میتواند در سیستم خدمت کند؛ جایگاه بهتری دارد. هر کدام بستگی به درک و آگاهی خود در جایگاه قرار میگیرد. از این جهان که ما میرویم در جای دیگر متولد میشویم و این بستگی به اعمال ما دارد که چگونه بودیم؟ در کجا قرار بگیریم؟ زمانی که جنین در رحم مادر قرار دارد، نفس در آنجا راهبری دارد و زمانی هم که متولد میشود، به فرمان خداوند روح در آن دمیده میشود. نفس واحد شامل (روح و نفس و جن) که با هم ترکیب میشوند و نفس واحده را به وجود میآورند. ما در این جهان باید سه تا حلقه هستی را طی کنیم که یکی در کودکی که یکسری کارها را یاد بگیریم مانند؛ راه رفتن و یکی مرحله جوانی تا ۴۰ سالگی میباشد. مرحله جوانی و یکی هم که انسان به مرحله پختگی برسد. تازه در آن مرحله جمعآوری شروع میشود؛ برای کوله پشتی که دارد بهتر است که خوبها را جمع کند.
آخرین مرحله آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است. یعنی در مرحله سوم باید به فرمان عقل برسد. جسم موقعی به آرایش و زیبایی میرسد که عقل به عنوان فرمانده، فرمان عقل را صادر کند. (همان شو شود) در بعد بعدی سیستم به گونهای است که هر چیزی را با فرمان عقل به وجود میآورد. شامل؛ کسانی میشود که در بهشت قرار دارند. اگر انسان کوله پشتیاش غنی باشد مانند پرنده پرواز میکند و میرود. در غیر این صورت، سخت همه چیز بر مبنای عقل میباشد و هرچه عقل قویتر باشد، محتوای کیسهای که میبریم، به آن دنیا قویتر است، از جمله افکار، اندیشه، اطلاعات و آگاهی خودمان است.
نویسنده و رابطخبری: همسفر شیدا رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون یکم) دبیرسایت
نگهبانسایت: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
85