English Version
This Site Is Available In English

کم کردن اضافه وزن در کنگره‌۶۰

کم کردن اضافه وزن در کنگره‌۶۰

 


جلسه پنجم از دوره هشتم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ در نمایندگی شهباز به استادی مسافر مصطفی نگهبانی مسافر صمد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه: (تجربه من از اضافه وزن و تعادل آن با متد کنگره‌۶۰ ) روز سه‌شنبه تاریخ ۱۴۰۴/۱/۲۶ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم. تشکر ویژه‌ای دارم از آقا مهدی که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا در این جایگاه خدمت کنم، از انرژی موجود بهره‌مند شوم و لذت ببرم. این حال خوب را مدیون آقا مهدی هستم.

اما در مورد دستور جلسه، یعنی تجربه من از اضافه‌وزن و تعادل آن با متد کنگره۶۰  زمانی که وارد کنگره شدم و می‌خواستم تریاک مصرفی‌ام را درمان کنم، آن‌قدر درگیر مصرف مواد و مسائل حاشیه‌ای آن بودم که وقتی به خودم آمدم، متوجه شدم حدود ده الی دوازده کیلوگرم اضافه‌وزن دارم. این موضوع واقعاً برایم آزاردهنده بود. موضوع را با آقا مهدی در میان گذاشتم. ایشان توصیه کردند که در اولین قدم، یک ترازو تهیه کنم و به طور مرتب وزنم را اندازه‌گیری کنم. من هم ترازو را تهیه کردم و در خانه گذاشتم. از آن روز به بعد، وزنم روزبه‌روز بیشتر می‌شد. اما از روزی که ترازو خریدم و به طور منظم وزنم را اندازه‌گیری کردم، انگار وزنم ثابت ماند و دیگر بالاتر نرفت! نمی‌دانم این ترازو چه خاصیتی داشت، ولی واقعاً برای من معجزه کرد. از آن روز به بعد، هرروز صبح قبل از صبحانه و شب قبل از شام، خودم را وزن می‌کردم.

در مورد جسم، در این چند روزی که سی‌دی‌های مربوط به جسم را مطالعه کردم و از مشارکت‌های شما عزیزان چیزهایی یاد گرفتم، متوجه شدم که قبلاً هیچ اطلاعاتی در مورد جسم نداشتم. در سی‌دی‌ها گفته می‌شود که بزرگ‌ترین پالایشگاه و تصفیه‌خانه در درون جسم ما قرار دارد. جسم، یک سیستم هوشمند است که به‌طور خودکار کار خود را انجام می‌دهد. ما شب‌ها که می‌خوابیم، قلب، کلیه‌ها و سایر اعضای بدن ما به‌طور اتوماتیک به فعالیت خود ادامه می‌دهند. من واقعاً هیچ‌چیز در مورد عملکرد درونی جسم نمی‌دانستم. جسم مثل یک ماشین است. اگر بخواهیم از یک ماشین استفاده کنیم، باید با ساختار و عملکرد آن آشنا باشیم، وگرنه به مشکل برمی‌خوریم. یکی از اقوام ما می‌گفت برای استفاده درست از ماشین، باید بدانید که ماشین چیست، چه روغنی مصرف می‌کند، فیلتر بنزین دارد، فیلتر روغن دارد و زمان تعویض آن‌ها را بدانید. اگر این موارد را ندانید، ماشین شما را اذیت می‌کند و نمی‌توانید به‌درستی از آن استفاده کنید. انسان هم دقیقاً مثل یک ماشین است. اگر به‌درستی از جسم خود استفاده نکنیم و آن را نشناسیم، اذیت می‌شویم.

می‌خواهم کمی به عقب برگردم و حسی را که در ابتدای ورود به کنگره۶۰ داشتم، برایتان بازگو کنم. روزی که برای اولین بار وارد کنگره شدم، یکی از دوستان چیزهایی در مورد کنگره به من گفت. من رفتم پشت پنجره و با خودم فکر کردم که آیا واقعاً می‌توانم به آنجا بروم و بگویم که مصرف‌کننده‌ام؟ کمی خجالت می‌کشیدم. جلسه بعد، همراه دوستم به کنگره۶۰ رفتم. در سه جلسه اول، باید دستمان را بالا می‌بردیم و خودمان را معرفی می‌کردیم. برای من انجام این کار در دو جلسه اول بسیار سخت بود. تا اینکه یک روز علی آقا، که فکر می‌کنم استاد جلسه بودند، به من اشاره کردند که بلند شوم. به سختی بلند شدم تا دستم را گرفتم بالا و گفتم من یک تازه‌واردم. خیلی سخت بود برایم. خوشبختانه یواش‌یواش سفر کردم و به حال خوب رسیدم و این حال خوب را مدیون زحمات شما عزیزان هستم.

شما اینجا در زمستان برایم اینجا را گرم کردید و در تابستان خنک. من با کمک شما دوستان و راهنمای عزیزم توانستم خوب سفر کنم. راهنمایم بعد از دو سه ماه سفر به من گفت که میکروفون گردان و مهماندار از سفر دومی‌ها است، اما چون تو منظمی می‌توانی مهماندار شوی. نمی‌دانید چه انرژی داشتم آن روزی که شدم مهماندار! یواش‌یواش آمدم جلو، شدم میکروفون گردان. واقعاً اتفاقات خوبی برایم افتاد توی این سفر.

من قبل از مصرف کارتن‌خواب نبودم، ولی کمتر از کارتن‌خواب هم نبودم. یک کاسبی که باید هشت و نه صبح بلند شود و سراغ کارش برود، من تازه ظهر از خواب بیدار می‌شدم. ظهر بیدار می‌شدم و تازه خمار بودم. تازه بعد شروع می‌کردم به کشیدن تا به خودم بیایم و خوب بشوم. تازه بعد از دو سه ساعت بعد از ظهر می‌توانستم کار کنم. یک آدم بی‌تعادل و کم‌اعصاب بودم. دیروز با یکی از این دوستان صحبت می‌کردم، می‌گفت تو خانه چه چیزهایی پرت کرده‌ای! گفتم خیلی چیزها پرت کردم، چه چیزهایی شکستم، در اتاق خواب را شکستم، واقعاً اعتبارم پیش پدر و مادر، برادر و خانواده به زیر صفر رسیده بود. کنگره۶۰ این اعتبار را به من برگرداند. من آمدم اینجا موادم را درمان کنم، اما چه اتفاقات خوبی برایم افتاد! واقعاً چه چیزهایی یاد گرفتم! هرچه می‌روم جلوتر می‌فهمم چقدر چیزها بلد نبودم و چقدر چیزهای خوبی یاد گرفته‌ام.

ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید. وقت من هم تمام شد.

 

تایپ: مسافر محسن لژیون هفتم

تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .