سلام دوستان حسین هستم یک مسافر
اواسط سفر اول بودم که گلریزان شد، هیچ اطلاعی از لژیون سردار نداشتم. من به لطف خدا توانستم اولین سال فقط کمی کمک کنم، چون سفر اولی نمیتوانست عضو لژیون سردار شود و از سال بعد عضو لژیون سردار شدم و مبلغ ۶ میلیون را واریز کردم و در سال بعد یک اتفاق خانوادگی افتاد که یک مریض داشتیم و من باخدا معامله کردم که اگر مریض من شفا پیدا کند، من دنور میشوم و من شروع به واریز کردم تا ۱۵ میلیون و مریض ما فوت کرد و در همین بین صحبتی از آقای مهندس را خواندم که زمانی که کمک میکنید و میبخشید عوض آن را از خدا نخواهید. من به خودم آمدم، گفتم حسین چه میکنی؟
سال بعد دنور شدم و از خدا معذرت خواستم و تا الان هر سال حداقل عضو لژیون سردار هستم و بعضی سالها مقداری بیشتر به رژیم سردار پرداخت میکنم و فقط این را فهمیدم که بخشش دل میخواهد باید با دلت ببخشی و همیشه این را گفتم که خدایا اول بخشیدن را به من یاد بدهد و بعد ثروت بدهد.
دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما بکاریم دیگران بخورند. کنگره ۶۰ جایی است که من حسین به واسطه کمکهای دیگران به رهایی رسیدم و به حال خوش، پس باید زکات آن را بپردازم و تا وقتی که در کنگره هستم از خداوند میخواهم هم در خدمت و هم در لژیون سردار مرا یاری کند، تا گوشهای از خدماتی که کنگره ۶۰ به من داده را بتوانم جبران کنم. به امید اینکه روزی بتوانم جایگاه پهلوانی را درک کنم، چون کنگره ۶۰ باعث تعادل، حال خوش و سرزندگی من شده است و پس وظیفه خود میدانم که در این مسیر خداپسندانه بتوانم کاری انجام دهم و تصمیمات زندگیام را باعقل صورت دهم، نه با حسابوکتاب، یعنی عقلگرا باشم نه حسابگرانه انجام دهم. در آخر از همه عزیزان که در لژیون سردار عضو هستند و برای درمان انسانهای دردمند یاری میرسانند، قدردانی میکنم و از خداوند میخواهم بنده حقیر را هم در این مسیر یاری دهد. به امید روزی که هیچ دردمندی نباشد.
تنظیم و ارسال : مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
225