جلسهی دوازدهم از دورهی پنجم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمد، دبیری مسافر بهروز با دستور جلسهی «وادی یکم و تاثیر آن روی من» چهارشنبه 20 فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در طی جلساتی که گذشت، آموختیم که تفاوت میان "فکر کردن" و "تفکر" چیست. فکر کردن، همان تصاویر و اندیشههایی است که بهطور روزمره از ذهن ما عبور میکنند؛ زودگذرند و عمقی در آنها نیست. اما تفکر، فرآیندی است آگاهانه که در آن فرد بر مجموعهای از افکار متمرکز میشود، آنها را تحلیل میکند و در پی یافتن راهحل و درک عمیقتری از شرایط برمیآید.
مهندس در جلسات خود بهدرستی فرمودند که تفکر یعنی انتخاب بهترین راه. در مسیر زندگی، همواره گزینههای مختلفی پیش روی ما قرار دارد، اما آنچه ما را از یکدیگر متمایز میسازد، نوع نگرش، میزان دانایی و قدرت انتخاب ماست. تفکر ما را یاری میدهد تا از میان این راهها، بهترین مسیر را انتخاب کنیم، در این وادی، به من آموخته شد که چه موضوعاتی ارزش اندیشیدن دارند و از کدام افکار باید فاصله گرفت. خواه در سفر اول باشیم یا در سفر دوم، لازم است بیاموزیم که تمرکز اصلیمان بر سفرمان باشد. بهویژه در سفر اول، مهم است که ذهن خود را به مسائل حاشیهای مشغول نکنیم، بلکه آن را معطوف کنیم به اصولی چون نحوهی صحیح مصرف دارو، نوشتن سیدیها، و ارتباط مؤثر با راهنما؛ ورود افکار منفی، اغلب از همین بیتوجهی به تمرکز سرچشمه میگیرد. زمانی که فرد بهتازگی سفرش را آغاز کرده، افکاری از قبیل «چگونه هزینههای زندگی را تأمین کنم؟» یا «با فرزندم چه کنم؟» به سراغش میآید. این در حالیست که در سالهای پیش از آغاز سفر، همین دغدغهها یا نادیده گرفته میشدند یا به تعویق میافتادند. اکنون که تصمیم به بازسازی گرفتهایم، این افکار نباید مانع حرکتمان شوند، من خود، بهوضوح به یاد دارم که در دوران مصرف، اغلب تنها به اندازهی رفع نیازم کار میکردم. گاهی دو روز کار میکردم و سه روز سر کار نمیرفتم. حتی بارها به همین دلیل اخراج شدم. حال که تصمیم گرفتهام مسیر تازهای را آغاز کنم، چه ایرادی دارد که ده ماه به خودم فرصت دهم؟ ده ماه برای ترمیم مسیری که سالها تخریب کردهام. چه اشکالی دارد به خانوادهام بگویم: «من ده ماه باید سفر کنم. اگر نتیجه نگرفتم، میتوانم به همان راه قبلی بازگردم.اما تجربه نشان داده است که اگر تنها دو ماه، با نیت و تفکری درست، مسیر را طی کنیم، شاهد تغییراتی شگرف خواهیم بود. چرا که تفکر، یعنی انتخاب بهترین راه. اجازه دهید این سؤال را مطرح کنم: اگر من، و دو یا سه نفر دیگر، در شرایط مشابه باشیم، چرا ممکن است انتخابهایمان یکسان نباشد؟ پاسخ ساده است: میزان دانایی ما با یکدیگر متفاوت است. دانایی، شاخصیست که مسیر ما را تعیین میکند.

هر اندازه داناییمان بیشتر باشد، قدرت انتخابمان نیز بالاتر خواهد رفت؛ دانایی نیز بهسادگی بهدست نمیآید. با نشستن صرف در جلسات یا حضور فیزیکی در مکان، دانا نمیشویم. دانایی از راهِ تمرین، تلاش، نوشتن سیدیها و عمل به آموزشها بهدست میآید. باید بیاموزیم که به چه چیزهایی فکر کنیم و از چه افکاری دوری کنیم؛ یکی از بهترین راهها برای دور شدن از افکار منفی، نوشتن سیدیهاست. تجربه شخصی من این بوده که زمانی که مشغول نوشتن هستم، تمام تمرکزم در زمان حال است؛ نه درگیر گذشته میشوم که مرا دچار یأس و افسردگی کند، و نه نگران آیندهای میشوم که اضطرابآور است. ذهن در همان لحظه، فعال و متمرکز است، و این یعنی حضور واقعی در اکنون.
روزگاری نوشتن سیدی برایم سخت بود، اما امروز در سفر دوم، به یکی از شیرینترین بخشهای مسیرم تبدیل شده است. روزانه تنها ده دقیقه از یک سیدی را گوش میدهم و یادداشتبرداری میکنم. در عرض چهار تا پنج روز، یک سیدی کامل نوشته میشود، بدون هیچ فشاری. دیگر نیاز نیست همه چیز را به آخر هفته موکول کنم و خسته و دلزده شوم.
مهندس میفرمایند:
"کسی که وادی اول را بیاموزد، گویی چهارده وادی را در دلِ همین یک وادی آموخته است."
یعنی اگر خواهان فهم صحیح همهی وادیها هستیم، باید وادی اول را عمیقاً درک و تمرین کنیم. دانستن صرف کافی نیست. اینکه بگوییم "نباید به افکار منفی فکر کنم"، کافی نیست. باید بیاموزیم که چگونه فکر نکنیم، چگونه ذهنمان را از مسیر منفی منحرف کنیم و چگونه مثبتاندیش باشیم.
همانگونه که بارها گفته شده:
"آنچه میاندیشیم، همان هستیم."
و این یعنی افکار ما، بازتابِ وجودِ ماست.
سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش دادید.
عکاس: مسافر هومن
تنظیم و ارسال: مسافر فرشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
93