قویترین دشمن انسانها، نادانی است که در وجود آنها است و برای همه مشکل درست میکند، بنابراین بیشتر چالشهای ما، با خودمان است برای مثال اگر بخواهیم دائماً در گذشته باشیم، دچار افسردگی خواهیم شد، مثلاً اگر فلان مغازه یا همسری داشتم از دست دادم، افسوس گذشته را خوردن، انسان را دچار افسردگی میکند و همچنین در آینده زندگی کردن او را ناامید میکند، برای مثال آیا کار من درست میشود؟ یا مرا از اداره اخراج میکنند؟ آیا ازدواج میکنم؟ و... همه اینها هم باعث اضطراب انسان میشوند. انسانی که در حال زندگی میکند، از آرامش خوبی برخوردار است، لحظه دشواری دشوار نیست، یادآوری آن دشواری، دشوار است. وقتی انسان آرامش داشته باشد، میتواند چند کار را هم زمان انجام بدهد، چیزی که مهم است، اینکه ما انسانها فقط جسم نیستیم بلکه دارای روح و نفس هم هستیم، جسم برای ما یک تنپوش است، چیزی که ما به وسیله آن توانستیم در زمین زندگی کنیم.
مشکلات رحمت خداوند هستند؛ لعنت خداوند نیستند، باید از آنها عبور کنیم، اگر بخواهیم صبر داشته باشیم باید خیلی سختیها را تحمل کنیم، اگر بخواهیم انسان خردمندی باشیم، باید خیلی تجربهها را کسب کنیم، خیلی شکستها را تحمل کنیم تا به پیروزی برسیم. ما همان چیزی هستیم که فکر میکنیم، اگر فکر کنیم ما انسان بدبختی هستیم حتماً انسان بدبختی خواهیم شد، اگر به گل فکر کنیم گلستان میشویم و اگر به خار فکر کنیم، خارستان میشویم، اگر به بوهای خوب فکر کنیم، بوهای خوبی به مشام ما میرسد، آن چیزی که نصیب شما میشود شما به آن فکر بکنید. دنیا، هیچ ارزشی برای رنج شما قائل نیست، هیچ کس هم رنج ما را دوست ندارد، ولی خوشحالی را دوست دارند، اگر شما رنج دارید، رنج و بیماری ما برای کائنات چه ارزشی دارد؟ این است که دنیا برای رنج ما هیچ ارزشی قائل نیست.
تمام این غم و غصههایی که میخوریم همه تبدیل به انواع اقسام بیماریها میشود و این مسائل باعث میشوند که ژنها، بیان خودشان را از دست بدهند و از تعادل خارج شوند، بیان ژنها در اثر افکار منفی، از تنظیم خارج میشود، وقتی از تنظیم خارج شد، همه چیز به سراغ ما میآید، سرطان در وجود همه ما است سلولهای سرطانی فعالیت میکنند، ولی سیستم ایمنی بدن همه اینها را سرکوب میکند، به محض اینکه سیستم ایمنی بدن پایین بیاید، روده بزرگ شروع به خونریزی کردن میکند. هر چهقدر خیرخواه باشیم سالم میمانیم، هر چهقدر خیر دیگران را نخواهیم کینه و نفرت در درون خودمان رشد میکند؛ پس ما همان چیزی هستیم که فکر میکنیم.
استاد میفرماید؛ شما در تعلیم انسانها وظیفه دارید آنانی که میخواهند ولی معلم ندارند و آنانی که نمیخواهند و نمیتوانند باید از هم جدا شوند، هر کس به کنگره بیاید و کمک بخواهد ما به او کمک میکنیم چون خودش میخواهد درمان شود، ولی معلم ندارد و آنانی که نمیخواهند و نمیتوانند باید از هم جدا شوند اگر خودش نخواهد ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. علم فقط دانستن نیست، بلکه علم عمل کردن است؛ مثلاً اگر متخصص درمان اعتیاد هستید اگر درمان کردید، علم شما ارزش دارد و اگر درمان نکردید علم شما ارزش ندارد. شاگرد میگوید؛ من که انتخاب خودم را کردهام، استاد میفرماید؛ این کلمه انتخاب یا تکرار برای عموم است برای شما مشخص شده و تلاش در آن، یاری به دیگران محسوب میشود.
زیباترین عمل کاوش یا جستجو در دنیای علم است، از این وقتهای طلایی استفاده نمایید تا به عروج نزدیک شوید در قلب شما آن میگذرد که خواست دل ماست. زیباترین کار درس خواندن و تحصیل کردن و دیدن آموزش است، وقتی انسان درس یا کتاب بخواند، در زمان حال زندگی میکند و این آرامش میآورد. اگر متنی را ترجمه و یا زبان یاد میگیرید این زیباترین کار است. وقتی وارد دنیای علم شدیم، ساعتها، روزها و سالها برای ما لذتبخش خواهد بود. نتیجهای که به دست میآید، این است که بیشترین چالشی که داریم مربوط به شخص خودمان است و ما آن چیزی هستیم که فکر میکنیم اگر به گلستان فکر کنیم، گلستان هستیم اگر به خارستان فکر کنیم، خارستان هستیم. اگر حس بدی داشته باشیم، این حس دائماً تشدید میشود و به اوج خودش میرسد، اگر خوبی کنیم به خوبی میرسیم.
نویسنده: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر مینو ( لژیون دوم)
رابط خبری لژیون دوم: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مینو (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رباب رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
132