
هشتمین جلسه از دوره بیستم هفتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای پنجشنبه با استادی: راهنمای محترم حسن، نگهبانی: مسافر احمد، دبیری: مسافر حسین و دستور جلسه «وادی اول و جشن یک سال رهایی مسافر اسماعیل» در تاریخ ۱۴۰۴/۱/۱۴ ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، تشکر میکنم از گروه مرزبانی و نگهبان جلسه که این فرصت را در اختیار بنده قراردادند تا در کنار شما دوستان بتوانیم انشالله جلسه خوبی را برگزار کنیم، انشالله که در سال جدید بتوانیم با یک تلاش مضاعف و پشتکار بیشتر بتوانیم در مسیر هدفهایمان گام برداریم، در قسمت اول دستور جلسه که در مورد وادی اول هست در مورد وادیها صحبت میکند و یکی از متون آموزشی کنگره ۶۰ که در طی یک سال در کنگره ۶۰ آن را کار میکنیم و از آن بهرهبرداری میکنیم تا بتوانیم در زندگی خودمان آن را به کار ببریم کتاب ۱۴ وادی و کتاب عشق است که تشکیلشده از ۱۴ وادی یا قانون که هرکدام از اینها آن چیزی که در کتاب وادی در قسمت مقدمه آن آمده است.

وادیها پلهایی هستند بر روی درههای جهالت و شما زمانی که میخواهید از یک دنیای تاریک و مبهم به سمت یک جهان روشن حرکت بکنید باید از روی این پلها عبور کنید تا بتوانید خودتان را بهسلامت به مقصد برسانید و اولین چیزی که ما در کتاب چهارده وادی با آن آشنا میشویم کلمه وادی است، وادی به معنای سرزمین آبادی و منزلگاه و همانطور که در زمانهای قدیم اشخاصی که میخواستند هجرت بکنند و مسیر آنها طولانی بود و به هر استراحتگاه و آبادی که میرسیدند در آنجا استراحت میکردند و توقف میکردند و بعد از کسب انرژی دوباره به مسیر خودشان ادامه میدادند در آموزشهای کنگره ۶۰ هم به همین شکل است، وادی به وادی که ما میخواهیم به جلو برویم درجایی باید توقف کنیم، آموزش ببینیم و آگاهی خودمان را بالا ببریم.
بعدازاینکه به آن وادی کاملاً مسلط شدیم و توانستیم گوشهای از وادی را در زندگی خود کاربردی کنیم و نتیجه آن را ببینیم بعداً اجازه دارید که حرکت کنید و بروید به بحث آموزشهای جدید و اولین وادی که ما با آن برخورد میکنیم وادی اول است، وادی تفکر، عنوان وادی اول میگوید با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود و ازنظر من و میشود گفت که ازنظر تمام راهنمایان کنگره ۶۰ وادی اول یکی از مهمترین وادیهای کاربردی در زندگی ما انسانها است که اگر ما این وادی را یاد بگیریم میشود گفت که تمامی آموزشهای کنگره ۶۰ را فراگرفتهایم، تفکر به چه معنی است؟ تفکر چگونه ما باید تفکر کنیم و به چه چیزی باید فکر کنیم و به چه چیزی نباید فکر کنیم و شرایط تفکر چه هست و یک کاری که ما میخواهیم انجام بدهیم آن چیزی که در ذهن ما میآید چه شرایطی باید داشته باشد که تمامی اینها را در وادی اول به آن میرسیم و در مورد آنها صحبت میکنیم تفکر به معنی یک حرکت ذهنی و درونی است که اصولاً انسان زمانی که میخواهد کاری را انجام بدهد یا مشکلی را حل بکند باید تفکر بکند یعنی شرایط تفکر کردن و موقعیت تفکر کردن را من آمدهام به دو قسمت تقسیم کردهام یکی حل مشکلات و دوم برای حرکت جدید و خلق جدید و ایجاد یک موقعیت جدید، اول بیایم و بابت مشکلاتی که به وجود آوردهایم تفکر کنیم و آنها را حل بکنیم و در ادامه برسیم به ایجاد یک شرایط و موقعیت جدید برای خودمان، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

در ادامه جلسه جشن تولد یک سال رهایی مسافر اسماعیل برگزار شد

اعلام سفر:
سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر، مدت ۲۰ سال تخریب داشتم با انواع آنتی ایکس آخرین آنتی ایکس مصرفی ۲ گرم شیره خوراکی و کشیدنی بوده مدت ۱۰ ماه و ۲۴ روز سفر کردم به روش دی اس تی داروی درمان: شربت اوتی نام راهنما: آقای حسن صفاییان پور ورزش در کنگره: بدمینتون الآن هم مدت ۱ سال است که آزاد و رها هستم و در ادامه مسافر ویلیام هم بودم با بیش از ۳۰ سال تخریب با مصرف انواع نیکوتین خوراکی و کشیدنی مدت ۱۰ ماه سفر کردم به روش دی اس تی داروی درمان: آدامس نیکولایف نام راهنما: آقای مهدی دشتی رهایی از بند نیکوتین هم به لطف خدا و دستان پرمهر جناب آقای مهندس و کمکهای راهنمای محترم مدت ۴ ماه است.
آرزو:
یک آرزو که در دل خودم است و آرزوی دیگر من این است که تمامی کسانی که درگیر اعتیاد هستند به کنگره ۶۰ راه پیدا کنند و به رهایی برسند و ما جامعهای بهتر داشته باشیم.
.JPG)
خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، خوب میرسیم به بخش تولد اسماعیل عزیز من قبل از هر چیز تولد را به خودش و خانواده محترمشان و سرکار خانم لیلا راهنمای محترم همسفر ایشان تبریک عرض میکنم، قبل از اینکه دستور جلسه هفتگی شروع شود دستور جلسه تعطیلات بود که در ادامه تغییر پیدا کرد و تبدیل شد به وادی اول و تعطیلات زیاد به اسماعیل نمیخورد و میدانستم که این دستور جلسه عوض میشود و دستور جلسه که به وادی اول خورد من فهمیدم که هیچچیز در کنگره ۶۰ اتفاقی نیست، من با اجازه شما پیام تولد را بخوانم اسماعیل عزیز شروع شاید کمی مشکل به نظر میآید اما آغاز شما مهمترین بخش این عمل است در ادامه از نیروی وجودی خویش کاملاً به نور میرسی و ما توفیق شمارا در اینجا میخواهیم خیلی از کارهایی که اسماعیل زمانی که تصمیم گرفت زندگیاش را عوض بکند همیشه شاید در مسیر انجام خیلی از کارها با یک شک و تردید شروع میکرد چون این شروع کردن خیلی مشکل است البته برای همه ما مشکل است و هر کاری که در زندگی میخواهیم انجام بدهیم اول این مشکل را برای خودمان بزرگ میکنیم و اول به نتیجه کار که چه میخواهد بشود، به فردای مبهم خودمان فکر میکنیم و این فکر کردنها یکجایی باعث میشود که اصلاً شروع نکرده ول بکنیم.

مهمترین تصمیمی که اسماعیل در زندگیاش گرفت و وادی اول که میگوید با تفکر ساختارها آغاز میشود مهمترین قسمت زندگی اشک مهمترین تفکری بود که در زندگیاش انجام داد تصمیم گرفت که وارد کنگره ۶۰ بشود با آن شروع کردن بااینکه مشکل بود ولی اسماعیل این کار را انجام داد حرکت خودش را در مسیر درمان کنگره ۶۰ شروع کرد بعدازآن مشکلترین قسمتش برمیگردد به درمان ویلیام که خودش توضیح میدهد در این رابطه آسیبهایی که سیگار و مصرف نیکوتین به آن وارد کرده بود و برای اسماعیل آرزوی موفقیت میکنم یکی از رهجوهای بسیار خوبی که من در لژیون خودم با آن سروکار داشتم آقای اسماعیل بود و امروز مطمئناً اگر در اینجا نشسته است همه آنها برمیگردد به تلاش و سعی خودش، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر ممنون هستم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی از راهنمای خودم و راهنمای همسفرم و از شما دوستان عزیز که در جشن یک سالهایی بنده شرکت کردید تفکر دو بخش دارد تفکر مثبت و تفکر منفی و در حدود ۲۸ سال پیش که من در تهران کار میکردم شاید یک مصرفکننده معمولی بودم و هفته یکبارمصرف میکردم بعد از دو سال آمدم به نیشابور از زمانی که میگویند آدم نمیتواند یک تفکر درست انجام بدهد من با یکی از دوستانم در ارتش اسمنویسی کردیم و من قبول شدم تمام امتحانات را گفتم شما برج ۶ که به خدمت برآید ازآنجا اعزام میشوی به ارتش و بعد از چند ماه من دیگر نرفتم و این نیروی القایی که میگویند.

وادی اول واقعاً همنشینی است و ازآنجاکه آمدم رفتم با همنشین بد از طریق القا البته خودم هم نتوانستم تفکر درستی انجام بدهم و بعد از دو سال از مصرف در سرکار بودم و بعد که به خانه آمدم دیدم سر یکی از انگشتانم نیست و بعد دو سه سال که در مرغداری کار میکردم من انگشتانم سالم بود فقط سیاه شده بود و زمانی که به دکتر ارتوپد رفتم گفت که سیگار نکش و آن تفکری که من در جوانی داشتم آمدم رفتم به سرکار با خودم گفتم که این دکتر چیزی نمیفهمد سیگار چه ربطی به زخم دست دارد من چند سال درگیر یک مریضی بودم و شاید کسی خاری به دستش خورده باشد و بداند که درد ناخن چقدر سخت است و شبهایی که درد میکشیدم ر سرکار که بودم دست خودم را در درون گازوئیل میکردم به هر داروی گیاهی که بگویید من خوردم ولی اصل آن را نمیتوانستم درست کنم و داروهایی که به من میدادند آنتیبیوتیک بود که فقط بدن من مقاوم شده بود و زمانی که به یک دکتر تجربی من رفتم من را فرستادند به آزمایش زمانی که میخواستند آزمایش بگیرند انگار که جانم را میخواستند بگیرند چون خیلی درد داشت و خیلی از دکترها هنوز که هنوز است نمیدانند که این مریضی به خاطر چیست ولی سیگار این مریضی را تشدید میکند و من ترکهای متعددی داشتم یک روز ترک میکشیدم میکردم و یک روز میکشیدم یکبار ترک کردم و من حدود ۶ سال بود که نمیکشیدم و این ترک کردنها برای من عاقبتی نداشت و من دوباره گیر مواد میافتادم ولی من در زندگی اعتقادم به این است که چهار چیز بیشتر ندارد، جان و مال، آبرو، ناموس با من یکبار همهچیزم را از دست دادم، همسرم رفت، آبرویم رفت، مالم رفت، همهچیزم رفت ولی خدا را شکر که در کنگره ۶۰ آمدم و سفر کردم و همهچیز برمیگردد بهغیراز جان آدمیزاد، حاضرم یکی از انگشتانم برگردد و هر کاری انجام بدهم، بازهم از طرف خودم از تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ و جناب آقای مهندس و راهنمای محترم خودم واقعاً ممنون و سپاسگزارم که به من کمک کردند تا من به این حال خوش برسم، ممنون از اینکه به صحبتهای من هم گوش کردید.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر اسماعیل، خواستم خاطرهای تعریف کنم روز اول که ما به کنگره آمدیم حسن آقای صفاییان پور با خانوادهشان بودند و من اعتقادی اصلاً نداشتم به کنگره ۶۰ و من آن روز خیلی گریه کردم چون زمانی که دیدم حسن آقای صفاییان پور با خانوادهشان چقدر خوب با ۵ سال رهایی پس با خودم گفتم اگر اینها توانستهاند پس ما هم میتوانیم زمانی که از زندگیشان و تخریبهایشان صحبت کردند با خودم گفتم که ۵ سال توانستهاند پس چرا مانتوانیم من با خودم میگفتم که اسماعیل بازهم نمیتواند و این هم مثل دیگر ترکهایی که داشت ولی از وقتیکه به کنگره ۶۰ آمدم و کلاسها را دیدم فهمیدم که بهجای درستی آمدهایم خدا را شکر میکنم که مسافرم به رهایی و درمان رسید و ممنونم متشکرم از جناب آقای مهندس و راهنمای محترم خودم و راهنمای مسافرم که به ما کمک زیادی کردند، ممنون از اینکه به صحبتهای من هم گوش کردید.

تایپ و نگارش: مسافر احسان لژیون چهارم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
389