مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خواب/ چند روزی قفسی ساختهام از بدنم. چه موقعی این دل نوشته را از من خواستید، چند لحظه پیش به قبل از ورودم به کنگره فکر میکردم که از خدا طلبکار بودم و تبدیل به یک عاشق معاملهگر شده بودم، هر کار مثبتی که انجام میدادم بلافاصله عوضش را از خدا میخواستم؛ لحظهای بیمنطق میشدم. عشق و محبت را جستجو میکردم و به خدا میگفتم چرا مرا نمیبینی؟ چرا نگاهم نمیکنی؟ چون و چراهایی ذهنم را مشغول میکرد؛ مثلاً چرا همسر من درگیر اعتیاد شود؟ چرا ما باید غرق ظلمت و تاریکی بشویم؟ نمیدانستم که تا تاریکی را تجربه نکنی به نور و روشنایی نمیرسی. نمیدانستم که خداوند مهربان دریای عشقش را نصیبم میکند، کنگره را سر راهم قرار میدهد تا با واژه عشق و محبت بیشتر و بهتر آشنا بشویم. متوجه شوم، آنچه باورت محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
واژه عشق مختص ذات قدرت مطلق است و با نگاه کردن به دنیای درون و بیرون و همچنین به تک تک موجودات، طبیعت، دنیای اطرافمان میتوانیم با این کلمه یعنی عشق و محبت بیشتر و بهتر آشنا شوم و در خود تغییر ایجاد کنم و برایش ارزش بیشتری قائل شوم.
وادی چهاردهم به من آموزش میدهد که هر کاری برای دیگران انجام دادم برای رضای خدا باشد، محبت کردن و بخشیدن بدون توقع باشد تا احساس لذت را تجربه کنم.
لژیون سردار به تکمیل شدن این واژه کمک عظیمی کرده تا مانند ظروف تهی نباشم؛ مانند کنگره و خدمت گزاران، چه خوب بخشش را معنا میکنند، بدون توقع با کسانی که دست یاری دراز میکنند، بدون چشم داشتی بیدریغ محبت و عشق را نثارشان میکنند.
از صمیم قلبم از تک تک خدمتگزاران کنگره در رأس از آقای مهندس و خانواده ایشان سپاسگزارم. اکنون شکر گزارم و از صمیم قلبم میگویم خدایا شکرت شکرت شکرت.
نویسنده: دنور همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون نهم)
ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
63