زمانی که وارد کنگره شدم، صحبتهای بسیاری درباره لژیون سردار شنیدم، در ابتدا نسبت به آن بیتفاوت بودم؛ اما پس از مدتی با صحبتهای راهنمایان و افراد قدیمیتر از برکات آن آگاه شدم.
با گذر زمان به حضور در این لژیون علاقهمند شدم؛ اما به دلیل برگزاری جلسات در ظهر و پیش از جلسات کارگاهی شرایط حضور در آن را نداشتم. از نگهبان لژیون پرسیدم: آیا بدون حضور در جلسات، میتوان پرداختی انجام داد؟ او در جوابم گفت: بله میتوانی؛ اما جلسه سردار تنها یک مرتبه در هر ماه برگزار میشود، سعی کن، حضور داشته باشی. در جشن گلریزان، مبلغی کمتر از پرداختی لژیون سردار پرداخت کردم، آن زمان معنای واقعی پرداخت را نمیدانستم و تنها با شور و شوق این کار را انجام دادم. به مرور زمان با دریافت آموزشها سعی کردم به صورت مهمان در جلسات شرکت کنم و خوشبختانه در سال دوم حضور خود، مبلغ سرداری را پرداخت نمودم.
امسال نیز پیش از جشن گلریزان، حسهای مختلفی در وجود من برای دنور شدن در رفت و آمد بودند. گاهی میگفتم: نسبت به پولی که دارم، میتوانم مبلغ بیشتری پرداخت کنم، از طرفی با یک حساب و کتاب کوچک، متوجه شدم که اقساط بسیاری دارم و به آن پول نیازمندم. در همان ایام، راهنمایم با صحبتهای خود، احساس من را برای پرداخت تقویت کرد، او گفت: شما ممکن است پولهای بسیاری خرج کنید که جایی اثر آن را نبینید؛ اما با پرداخت در لژیون سردار به زندگی افراد بسیاری کمک خواهید کرد که انرژی و حس خوب آن به زندگیتان بازخواهد گشت. همچنین ممکن است، در زندگی نادیده گرفته شده باشیم؛ اما در این لژیون، احساس وجود و شخصیت خواهیم کرد.
در این بین، مسافرم انرژی مضاعفی به من میداد. به یاد دارم زمانی که به او گفتم: دوست دارم، دنور شوم، گفت: آقای مهندس بیان کردند: «اگر بتوانید، پولی که به آن احتیاج دارید را ببخشید، هنر کردهاید؛ وگرنه شخصی که پول بسیاری دارد و مقداری از آن را میبخشد، کار خاصی نکرده است»؛ پس با خیال راحت، پرداختی خود را انجام بده، انشاءالله که مهیا میشود و قسطهای آن را نیز به موقع پرداخت میکنیم.
هر بار با حضور در لژیون سردار احساس کردم که به قدرتی ماوراء باور متصل هستم، قدرتی که انرژی بسیاری به من میدهد، ناگهان مرا به مکانی میبرد که خود را در آن نقطه و مکان، تنها میبینم و در آیندهای که شاید تنها عمل خیر من، باعث همین موضوع شده است؛ به جمع بازمیگردم و دوستانی را میبینم که با وجود مشکلات مالی بسیار، پرداخت دارند و خوشحال هستند. من نیز در جمع آنان خوشحال شده هستم که در این امر خیر تنها نیستم، خود را بین زمین و آسمان در نقطهای میبینم که شرهای بسیاری را با غلبه بر نفس پشت سر گذاشتهام؛ اما میدانم که باید به این نیرو متصل باشم تا به بیراهه نروم.
خدا را شکر میکنم که در مسیر درست زندگی قرار گرفتم و در کنار افرادی هستم که من را به راه صحیح هدایت کردند. برای حضور دوستان محبت، آقای مهندس، راهنمایان بزرگوار، مسافرم و همه منابع انرژی کنگره، صمیمانه سپاسگزارم.
امیدوارم خداوند توانایی بدهد تا بتوانم، با خدمت در کنگره، راه خدمتگزاران راستین را ادامه داده و نقشی در جهانی شدن کنگره داشته باشم.
نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
۹۲