English Version
This Site Is Available In English

سمبل عشق

سمبل عشق

برداشت همسفر زهره:
وادی چهاردهم درست در چهاردهمین روز از ماه اسفند  به پایان رسید. تقریباً می‌شود گفت: حجم وادی چهاردهم دو برابر حجم وادی سیزدهم است؛ چون الحق پایان وادی‌ها و جمع‌بندی آن‌ها است و به جایی؛ همچنین به نقطه‌ای فرود می‌آید که عشق و محبت است. اگر خوب دقت کنیم و با زاویه دیگری نگاه کنیم تمام ادیان الهی همه بر مبنای عشق و محبت‌ هستند ما هیچ دینی نداریم که ادیان الهی بر مبنای عشق و محبت نباشند، ممکن است ما چیزهای دیگری برداشت کنیم؛ ولی آن‌ها جزء این مطالب هیچ چیز نخواستند که به انسان تفهیم کنند و همه ادیان الهی جویای عشق و محبت بودند که اگر به کتاب آسمانی خودمان نگاه کنیم قرآن مجید صد و چهارده سوره دارد که تمام سوره‌ها با «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» شروع می‌شوند، ترجمه فارسی‌اش بنام خداوند بخشنده مهربان می‌شود یعنی با بخشندگی و مهربانی، با عشق، خداوند عشق و محبت است.

خداوند بخشنده مهربان است، این‌گونه شروع می‌شود و ما می‌خواهیم بعضی اوقات صحبت کنیم «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» می‌گوییم و رد می‌شویم؛ ولی به درون این کلام رسوخ نکرده‌ایم. بعضی اوقات انسان‌ها یک حرفی را می‌زنند؛ ولی به درون آن جمله پی نمی‌برند، یک روستایی بود شب‌ها که می‌شد نصف شب داخل طویله‌ می‌رفت و به گاوش علف و آبی می‌داد، چک می‌کرد و می‌آمد یک شب رفته بود داخل همین طویله و مقداری علف و آب برای گاوش برد و قبلاً یک شیری آمده بود و این گاو را خورده بود و شیر جای گاو نشسته بود و این آقا رفت با کمال خون سردی، علف‌ها را ریخت، آب‌ها را گذاشت و بیرون آمد فردا صبح که داخل طویله را نگاه می‌کند، می‌بیند که ای داد و بی داد همه جا خون و خون‌ریزی شده و گاوش تکه پاره شده می‌فهمد که آره دیشب شیری بوده که این رفته جلویش علف‌ها و آب‌گذاشته است.

بعضی اوقات کلمات یا مفهوم کلمات مثل این قضیه می‌ماند و خیال می‌کنیم که یک چیز سبکی است و اصلاً هیچ احساسی به آن نداریم؛ ولی بدانیم که پشت قضیه چه حجاب و قدرتی نهفته است و گاهی اوقات آدم ممکن است که زهر ترک شود؛ بنابراین ما نمی‌دانیم که پشت این «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» خداوند بخشنده مهربان چه چیزهایی قرار دارد. وادی چهاردهم با پیام محبت آغاز می‌شود؛ چون به اعتقاد خود شخص من توحید، یگانگی یا رسیدن به آخرین مرحله است؛ همچنین تعابیر مختلف و متعددی را بزرگان آورده‌اند و یکی از آن تعابیر همین وادی عشق و محبت است. آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است یعنی آنچه وجود دارد و قابل ارزش و باور است را می‌توانیم روی آن حساب کنیم این محبت می‌شود و آنچه نیست، ظروف تهی است ظروف تهی یعنی هیچ چیزی در آن نیست و ظروف خالی‌ هستند.

اینجا ظروف به معنی انسان‌ها گرفته شده انسان‌هایی که درون‌شان محبت وجود نداشته و گویی هیچ چیزی نیستند و الحق که همین‌طور است اگر انسان همه چیز داشته باشد از جمله پول، سرمایه، علم، دانش؛ ولی این یک قلم را نداشته باشد دقیقاً مثل ظرف خالی می‌گردد، بعد می‌گوید این کلام من نیست کلام فردی‌ در جمع بی‌کران هستی است این کلام مال فردی است که در کل بی‌کران هستی فرمانروایی می‌کند و می‌تواند این مفهوم را برساند که این کلام مثل کلام خداوند می‌ماند از زبان او دارم بیان می‌کنم یا فرد دیگری که خیلی‌خیلی ارزشمند و قدرتمند است و باورش کار هر کسی نیست، هر کسی نمی‌تواند باور کند مگر معنای آن بداند که چیست، مگر مفهوم را بداند و بشناسد. ارابه‌ها را در بی‌کران به حرکت در آورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمند است، اینجا این مطلب را بیان می‌کند که زمین و آسمان به هم مرتبط هستند.

این‌طور نیست که دستورات فقط از آسمان به زمین آید آری دستورات از زمین به آسمان می‌آید؛ ولی برگشت می‌کند و آن برگشت مهم است، یک دستوراتی بالا داده می‌شود و باید اجراء هم شود وقتی اجراء شد جواب آن نیز برگردد به آن جواب نیاز دارند که بر مبنای آن جواب، حرکت بعدی را انجام دهند پس انسان‌ها می‌توانند در بی‌کران هستی، مؤثر واقع شوند یعنی اتفاقاتی که در اینجا رخ می‌دهد اگر آنجا یک علم و دانشی باشد می‌آید در اینجا آزمایش می‌شود و به آنجا برمی‌گردد و آنجا هم به آن نیاز دارند یعنی این قضیه رفت و برگشت است، این نیست که بگوییم سیستم‌ها مجهز هستند و به یکدیگر نیازی ندارند و فقط ما به آسمان نیاز داریم بلکه آسمان هم به زمین نیازمند است. بشکافید آنچه شکافتنی نیست یعنی آن چیزی که به تصور می‌آید که قابل شکافتن نیست، قابل حل نیست، قابل بررسی نیست، شما آن‌ها را بردارید و پیدا کنید.

مثلا‌‌ً خود اعتیاد قابل شکافتن نبود خیال کردند تمام شده؛ ولی باز اعتیاد شکافته شد یعنی باز شدند یعنی آن چیزی که به‌نظر می‌آید شکافتنی نیست، شکافتنی است یعنی آنچه که شما فکر می‌کنید قابل حل نیست، قابل حل است؛ بنابراین اگر بخواهیم خوب نگاه کنیم هیچ چیز در هستی وجود ندارد که قابل شکافتن نباشد هر مشکلی که وجود داشته باشد قطعاً راه‌حلی دارد. می‌گوید در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا نمایید یک سنگ آهن که باید داخل آن بروید و آهن را جدا کنید یا طلا است و آن را جدا کنید و ما می‌‌توانیم به دو صورت بگیریم یکی شکافتن علم و شکافتن مشکلات بگیریم، این یک مسئله است یکی هم شکافتن قلب‌هایی است که مثل سنگ سیاه شده یعنی قلب‌های سیاهی که مثل سنگ شده است و آن‌ها قابل شکافتن هستند اگر این کار کنیم، هنر است. وقتی باورها با محبت واقعی عجین می‌شود معنای محبت را لمس می‌کنیم و دیگرانی که هیچ‌ وقت از نظر محبت حضور نداشتند، همان ظروف تهی هستند.

محبتی که حضوری باشد وجود داشته باشد، قرار دادی نباشد؛ همچنین به لمس، سخن، پول و مقام نباشد، محبت به جسم و جان هم نیست، وقتی آن محبت، محبت واقعی باشد به اصطلاح دوست داشتن از درون، وجود داشته باشد آن وقت ممکن است که ما ذره‌ذره معنای محبت را لمس کنیم. دیگرانی که گفتیم از نظر محبت حضور ندارند شما در یک خانواده‌ای دارید زندگی می‌کنید همه حضور دارند حالا چه همسر، چه فرزند، چه دوست و چه آشنا هر نسبتی ممکن داشته باشید این‌ها حضور دارند؛ ولی آیا از نظر محبت هم حضور دارند؟ نکته مهم اینکه از نظر محبت حضور داشته باشند، پدری، مادری، برادری، دوستی، عاشقی این‌ها همه یکسری قرارداد و یکسری الفاظ است این الفاظ هیچ معنی و مفهومی ندارد موقعی این الفاظ معنا و مفهوم پیدا می‌کند که در آن محبت واقعی وجود داشته باشد گاهی اوقات ممکن است تنها چیزی که با یکدیگر داشته باشند، دشمنی و از هم ایراد گرفتن باشد.

مثلاً آقا می‌آید می‌گوید من ده هزار تومان بدهی دارم کمکم کنید که این بدهی را پرداخت کنم، خانم می‌گوید چرا چشم‌های خود را باز نکردی اصلاً چرا قرض گرفتی، چرا این بدهی را بالا آوردی؟ شما نه تنها که نسبت به پرداخت بدهی او، هیچ کمکی نمی‌کنید بلکه شدیداً او را زیر رگبار انتقادات شدیدی می‌گیری که اصلاً تو چرا بدهی به بار آوردی و این کاری که بر بعضی سیستم‌ها انجام می‌شود یا مثلاً می‌گوید من الان گرسنه‌ هستم یک تکه نان دهید تا من بخورم الان فعلاً شما یک تکه نان دهید تا بخورد بعد بروید و او را نصیحت و ارشاد کنید و اینجا ظرف تو، خالی است اگر ظرفت پر بود می‌گفتی یک تکه نان بخور بعد هدایتش می‌کردی؛ بنابراین می‌بینی که این قضایایی می‌باشد که در سیستم و در خانواده‌ها است و شما به جای اینکه یک راه‌حلی به او دهید، دنبال مطلب دیگری هستید و این ظرف، خالی است؛ چون اگر کسی را دوست داشته باشید اگر او خطا کرده باشد و خطایش هم عمدی باشد، باز سعی می‌کنید او را کمک کنید.

ساکنین می‌گویند قرار بر این بود که از عشق و محبت بگویید، جانشین بسیار خب بنام نامی انسانی که قطره‌ای از اقیانوس قدرت مطلق است به‌طور کلی همه‌ ما قطره‌ای از اقیانوس خداوند هستیم. مبحث عشق و محبت آن‌‌چنان گسترده و عظیم است؛ همچنین دارای رمز و رازهای بسیار می‌باشد در ادامه سخن می‌گوید سه نگهبان من را همراهی خواهند کرد و هر کدام از این نگهبان‌ها به ترتیب یک خطابه‌ای را صحبت می‌کنند و خطابه، متنی است که راجع‌به یک موضوع خوب و خاصی سخنرانی می‌کنند و در تمامی مراحل مثل همیشه روح با لطافت و مکانیزم منحصر به خودش با القائات و الهامات، ما را یاری خواهد رساند در این حال جانشین جای خودش را با یکی از نگهبان‌ها عوض می‌کند و نگهبان در جایگاه قرار می‌گیرد. بنام نامی قدرت مطلق سلام من سردار هستم یک نگهبان، خوشحال هستم که فرصتی پیش آمد تا نزد شما باشم و بدون مقدمه، مطلب اصلی را آغاز می‌کنم.

آنانی که حال خوشی ندارند و در وضعیت ضدارزش‌ها غوطه‌ور هستند دو راه بیشتر وجود ندارد یا به نیروهای راستین که خواستار حق و حقیقت هستند ملحق شوند یا باید با القاء به مرحله تزکیه، تسویه و صراط مستقیم بروند و به نیروهای مثبت و الهی ملحق شوند یا صبر کنند که نیروهای مخرب و بازدارنده آن‌ها را با گردبادی عظیم به عمق ظلمات هدایت کند یعنی وقتی در ضد‌ارزش‌ها بودی و صبر کردی بعد دو مرتبه فعل ضد‌ارزش‌ها را انجام دادی اتوماتیک آن گردباد عظیم تو را به عمق تاریکی‌ها ذره‌ذره هدایت خواهد کرد. برای اینکه خوب بدانید و خوب هم متوجه شوید که چگونه جهان و جهان‌ها بر نقاط کلیدی به دوران در می‌آیند و ستون‌های آن‌ها به کجا وصل است و تحولات انسان به چه نحوی آغاز و تکمیل می‌شود، بایستی بگوییم چه چیزی باعث این حرکت می‌شود؟ اضداد، اضداد یعنی ضدها یعنی تاریکی، روشنایی، سفیدی، راستی، دروغ، ترس، شجاعت، قهر، مهر، عشق همه این‌ها اضداد هستند.

اضداد مانند یک تکانه است، مثل یک شوک می‌ماند، یک ضربه برای بیداری انسان‌ها است که بیدار باشند اگر بیدار نباشید، کار تو لنگ است و ضربه را خوردید و می‌گوید این بیداری اول برای انسان‌ها یک محشری به پا می‌کند که سلاح بردارد و با نیروهای مخالف خود درگیر شود و این ضدها وجود دارد برای اینکه با ضدها مبارزه کند، چرا سلاح برمی‌دارد؛ زیرا انسان ناآگاه، انسانی است که آگاهی ندارد و در اصل و اصول به سرعت می‌خواهد از خود برای دیگران به دفاع برآید، انسان‌های نا‌آگاه با کوچک‌ترین چیزی فوری می‌خواهند از خودشان و دیگران دفاع کنند و بر مبنای اضداد مداخله می‌کنند، مثلاً یکی به دیگری چیزی گفته، تو فوری وسط می‌پری که از او دفاع کنی یعنی می‌خواهی اضداد را از بین ببری. انسان نا‌آگاه سریع عکس‌العمل نشان می‌دهد و این بر مبنای ناآگاهی‌اش است و اگر آگاه باشد، صبر می‌کند، فکر می‌کند، فوری پاسخگو نیست با آرامش حرکت‌ها را انجام می‌دهد.

نیروی مخالف آماده است که از انسان بی‌تفکر، حرکتی عظیم ایجاد کند و اضداد منتظر هستند که تو یک حرکتی را انجام دهی و از حرکت تو به نفع خودش استفاده کند مثلاً یکسری ورزش‌های رزمی است که بر مبنای همین حرکت انجام می‌گردد یعنی از زور خود طرف برای کله کردن خود طرف استفاده می‌کند مثلاً مقابل دیوار ایستاده و می‌بیند که ضد است حالا می‌خواهد با مشت به صورتش بزند و او سر خود را آرام کنار می‌آورد وقتی کنار آورد، مشت او به دیوار می‌خورد حالا هر چه مشتش محکم‌تر باشد، استخوانش بیشتر می‌شکند، دستش بیشتر آسیب می‌بیند پس از نیر‌وی خودش برای نابودی خودش استفاده کرد. اضداد از ابتدا مأمور هستند یعنی مأموریت دارند که تا انتها تخریب ایجاد کنند و خلقت را به فساد و خون‌ریزی دعوت کنند؛ اما هر قدر انسان‌ها به عقل و آگاهی نزدیک شوند و در کامل شدن خود بیاموزند، اضداد کم‌رنگ می‌شوند و کم‌کم به آهستگی و به صلح و آرامش نزدیک می‌شوند.

خود ما جزء اضداد بودیم، یکسری مصرف‌کننده که مثل هم بودیم و تخریب ایجاد می‌کردیم؛ ولی آمدیم ذره‌ذره آموزش دیدیم به آگاهی رسیدیم و فاصله گرفتیم و این راهی سخت؛ اما امکان‌پذیر است و هر چه بگذرد از نیروهای تخریبی و بازدارنده کاسته می‌شود. تمامی نیروهایی که ساختار آن‌ها با روح الهی آغاز شد به آرامی از فاصله‌ دور به یکدیگر وصل می‌شوند. امواج عشق و محبت در کائنات یکدیگر را جذب می‌کنند یعنی انسان‌هایی که دارای عشق و محبت هستند یکدیگر را پیدا می‌کنند و وقتی پیدا کردند و جذب شدند، یک خطی را درست می‌کنند و این هر روز ازدیاد می‌یابد و از نیروهای مخرب کم رنگ می‌گردد. اگر در جهت موادمخدر بخواهیم صحبت کنیم خود ما در اعتیاد بودیم در جهان تاریکی‌ها بودیم بیرون آمدیم، الان یک خطی را درست کردیم و این خط، خود ما هستیم و باز به انسان‌هایی که درگیر اعتیاد و در تاریکی هستند به آن‌ها کمک می‌کند که آن‌ها هم به این خط ملحق شوند.

این حرکت برای کل کائنات است و مثلاً من در قضیه موادمخدر مثال زدم که مثال عینی باشد که خودمان ببینیم و تکرار و تداوم این مثل این است که اقیانوس‌های بزرگ، پاک، زلال یا رودهایی که در عالم بوجود آورد که این رودخانه‌ها و این اقیانوس‌ها غذای نیروهای راستین باشند که تغذیه کنند و آن‌ها هم به راستی بروند، آن وقت که محبت، این کلمه زیبا معنادار شود، همه دارای اندیشه و تفکر نیکویی می‌گردند و خصومت و دشمنی بی‌معنا می‌شود؛ چون تا موقعی که آدم خصومت و دشمنی دارد بیشترین تخریب‌اش به خود انسان می‌رسد و خصومت و دشمنی هزینه دارد، بهاء دارد و یک مثالی که بارها زدم یکی به یکی گفت که من گوش تو را می‌گیرم و دور دنیا می‌چرخانم او گفت بگیر؛ ولی خودت هم باید با من بچرخی؛ زیرا هر چیزی که بخواهد در معنا، معنای راستین یابد و به لحاظ نداشتن غذا و سر پناه و خیلی مسائل در مقابل هم قرار نمی‌گیرند.

یکسری از انسان‌ها به دلیلی که غذا ندارند در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند؛ اما اگر با انصاف همه چیز برای همه کس وجود داشته باشد، حداقل نیمی از آنچه آن‌ها را در مقابل و رو‌به‌روی هم سلاح بر می‌دارند، از بین می‌رود و اگر دردی وجود داشته باشد نیمی از خواسته‌های آن‌ها درمان می‌شود و یا اصلاً دردی بوجود نمی‌آید که درمانی بخواهد و مثالی که زدیم در گروه مافیا چیزی که می‌خواهد نصف آن در اختیارش قرار بگیرد دیگر جزء گروه مافیا نمی‌رود که مواد فروشی کند و یا آدم‌کشی کند. اکنون این تخم و یا دانه‌هایی که با آموزش راستین کاشته شد و هنوز کاملاً از تخم بیرون نیامدند آن‌قدر زیاد و زیادتر خواهند شد تا کشتزارهایی گردند که خود، خود را آبیاری خواهند نمود و اکنون رنگ این جوانه‌ها، شیری رنگ است و پس از مدتی این‌ها تبدیل به رد و برق‌هایی خواهند شد که پیام آن‌ها صلح است و این علامت آن‌ها است و پیام‌شان جنگ نیست بلکه دادن محبت به هر کس که در وجودش نور موج داشته باشد.

برداشت همسفر فاطمه.(ک):
وادی چهاردهم پایان کل وادی‌ها است و درست در روز 14 اسفند وادی چهاردهم به پایان رسید. تقریباً می‌شود گفت حجم وادی چهاردهم دو برابر وادی سیزدهم است؛ چون جمع‌بندی وادی‌ها است و به نقطه‌ای فرود می‌آید که عشق و محبت است اگر خوب و با زاویه دیگری نگاه کنیم، تمام ادیان الهی همه بر مبنای عشق و محبت هستند. ما دینی نداریم که بر مبنای عشق و محبت نباشد. همه ادیان الهی به‌گونه‌ای سرشار از محبت بودند. اگر به کتاب آسمانی خودمان را نگاه کنیم، قرآن مجید 114 سوره دارد که تمامی سوره‌ها با «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» شروع می‌شود، به تعبیر فارسی‌ یعنی بنام خداوند بخشنده و مهربان، این یعنی بخشندگی و مهربانی خداوند. ما «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» را می‌گوییم و رد می‌شویم؛ ولی به درون این کلام رسوخ نکردیم. بعضی اوقات انسان‌ها یک حرفی را می‌زنند؛ ولی به درون آن پی نمی‌برند.

یک فرد روستایی بود وقتی شب‌ که می‌شد می‌رفت در طویله و به گاوش آب و علف می‌داد. یک شب داخل طویله رفته بود و یک مقدار علف و آب برای گاوش ریخت؛ اما قبلاً یک شیر آمده بود و گاو را خورده بود و شیر جای گاو نشسته بود، او هم با کمال خونسردی، آب و علف‌ها را گذاشت و رفت، فردا صبح می‌رود و می‌بیند که همه جا خون و خون‌ریزی شده گاوش افتاده، می‌فهمد که دیشب شیری بوده که جلوی آن، علف و آب گذاشته. بعضی وقت‌ها کلمات یا مفهوم کلمات مثل این می‌ماند؛ اما اگر بدانیم پشت این قضیه چه نقاب و چه حجابی نهفته است، آن وقت انسان ممکن است زهر ترک شود؛ بنابراین ما نمی‌دانیم پشت این «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» که به معنی خداوند بخشنده مهربان است، چه چیز وجود دارد اگر بدانیم چه وجود دارد، همانجا به قول امروزی‌ها ممکن است کپ کنیم؛ ولی می‌گوییم و رد می‌شویم و می‌رویم.

وادی چهاردهم با پیام محبت آغاز می‌شود یکی از آن تعابیر، وادی عشق و محبت است که اگر به مرحله خودش برسد، مصادف است با همان معانی خودش که توحید و یگانگی است، آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، می‌گوید: آنچه وجود دارد، آنچه قابل ارزش و قابل باور است، می‌توانیم روی آن حساب کنیم و آن محبت است؛ همچنین آنچه نیست، ظروف تهی است. ظروف تهی یعنی هیچ چیزی ندارند و خالی است اینجا ظروف به معنی انسان‌ها گرفته می‌شود انسان‌هایی که درون‌شان محبت وجود نداشته، گویی هیچ چیز نیست انسانی که همه چیز داشته باشد از جمله پول، سرمایه، علم؛ ولی این یک قلم را نداشته باشد مثل ظرف خالی است. راوی می‌گوید: این کلام، کلام من نیست. یک موقع یک حرفی را بقال دارد می‌زند یک ارزشی دارد، یک موقع یک استاد دانشگاه در یک مورد خاص مثلاً فیزیک می‌زند یک مفهوم دیگر دارد، یک حرفی کارگر می‌زند یک مفهوم دیگر دارد؛ همچنین دکترای فیزیک مثل انیشتین می‌زند هم مفهومی دیگر دارد این‌ها با هم متفاوت هستند.

گوینده می‌گوید این‌هایی که من می‌گویم، کلام من نیست یعنی من نمی‌گویم آنچه باور است محبت است آنچه نیست ظروف تهی است مثلاً من به عنوان شخص، چندان ارزشی ندارم، می‌گوید این کلام فردی است در بیکران هستی یعنی این کلام، مال فردی است که در کل هستی فرمان‌روایی می‌کند یا به عبارت دیگر می‌تواند این مفهوم را برساند که این کلام مثل کلام خداوند می‌ماند من از زبان او دارم سخن می‌گویم این باورش کار هر کسی نیست هر کسی نمی‌تواند این کار را انجام دهد مگر معنا آن بداند که آن چیست، مگر معنا و مفهوم را بداند و بداند آن شخص کیست یا این سیستم چیست. ارابه‌ها را در بیکران به حرکت در آورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمند هستند. زمین و آسمان به هم مرتبط هستند دستورات از آسمان به زمین می‌آید؛ ولی برگشت می‌کند آن برگشت مهم است‌ یک دستوری که از بالا داده می‌شود، باید اجرا شود باید جوابش برگردد.

وقتی جواب برگشت به آن نیاز دارند که بر مبنای آن جواب حرکت بعدی را انجام دهند یعنی تست و آزمایش می‌شود که اگر مشکلی باشد به آنجا برمی‌گردد و در آنجا به آن نیاز دارند یعنی رفت و برگشت است این‌طور نیست که بگوییم این سیستم‌ها جدا هستند و به هم نیازی ندارند. بشکافید آنچه شکافتنی نیست این بشکافید آنچه شکافتنی نیست. یعنی آنچه که به تصور می‌آید که قابل شکافتن، قابل حل و قابل بررسی نیست، شما بروید آن‌ها را پیدا کنید. همین میل اعتیاد قابل شکافتن نبود که شکافته شد، هسته اتم شکافته شد، شکافتن یعنی باز شدن آنچه شما فکر می‌کنید قابل حل نیست، قابل حل است باید اصول و راه حل آن را پیدا کنیم و برایش اصولی را ارائه دهیم؛ بنابراین هیچ چیز در هستی وجود ندارد که قابل شکافتن نباشد. وقتی باورها با محبت واقعی عجین می‌شود معنای محبت را لمس می‌کنیم و دیگرانی که هیچ وقت از نظر محبت وجود نداشته‌اند، همان ظروف تهی هستند.

محبت به جسم نیست به جان هم نیست اگر محبت، محبت واقعی باشد و دوست داشتن هم از درون باشد و دوست داشتن واقعی باشد، آن موقع ممکن است که ما دوست داشتن را کم‌کم درک کنیم و دیگرانی که از همان اول گفتیم از نظر محبت وجود ندارند شما در یک خانواده‌ای دارید زندگی می‌کنید و همه هم هستند حالا چه همسر، چه دوست، چه آشنا، چه خواهر و برادر یا هر نسبتی وجود دارد این‌ها حضور دارند؛ ولی آیا از نظر محبت هم وجود دارند؟ نکته مهم این است که از نظر محبت هم وجود داشته باشند. دیگرانی که محبت ندارند مثل چه هستند؟ مثل ظروف تهی می‌آیند و حرف‌هایشان را می‌زنند و می‌روند نسبت به هم دشمنی می‌کنند و از هم ایراد می‌گیرند و این‌ها هستند که می‌آیند و می‌گویند که ما مشکل داریم یا چند تا مثال بزنم می‌گویند که من ده هزار تومان بدهی دارم کمک کنید من بدهی را بدهم می‌گوییم، حواست کجا بوده اصلاً چرا قرض گرفتی چرا این بدهی را بالا آوردی؟ شما نه تنها به پرداخت بدهی او کمک نمی‌کنید بلکه شدیداً او را زیر رگبار انتقادات شدید می‌گیرید.

این کاری است که در بعضی سیستم‌ها انجام می‌شود می‌گوید من گرسنه هستم یک چیزی دهید تا من بخورم الان یک تکه نان بده بخورد بعد او را نصیحت کن، ارشاد کن. می‌گوید من گرسنه هستم می‌گوییم اصلاً تقصیر خودت است وقتی جیک‌جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود، هزار تا ایراد و انتقاد به او می‌کنیم؛ ولی در گرسنگی کمکش نمی‌کنیم، این ظرف خالی است اگر ظرف، پر بود می‌گذاشت یک تکه نان بخورد بعد هدایتش کند. بنابراین در این سیستم؛ همچنین در این خانواده به جای اینکه یک راه‌حلی برای مشکلش دهد، مشکلش را پیدا کند آقا من ده تومان بدهکار هستم، من ده تومان را نمی‌توانم بدهم این پنج تومان را بگیر حالا تو می‌توانی آن را بگیری و دنبال مطلب دیگری بروی. اینجا نشان می‌دهد که این ظرف، ظرف خالی است اگر کسی، کسی را دوست داشته باشد‌؛ حتی اگر خطا کرده باشد و خطایش هم عمدی باشد، ما سعی می‌کنیم که او را کمک کنیم.

اگر خاطرتان باشد در آخر وادی سیزدهم آنجا که ساکنین می‌گویند که در مورد عشق صحبت کن می‌گوید؛ من در قسمت بعدی باید صحبت کنم الان قادر به صحبت کردن در مورد عشق نیستم باید یک تنفسی کنم و از قدرت مطلق استمداد بگیرم؛ چون به تنهایی قادر نیستم این کار را انجام دهم در ادامه می‌گوید: ساکنین همه صف به صف ایستادند در حالی که منتظر بازگشت ساکنین هستند که بعد از تنفس برای پاسخگویی به جایگاه برگردد. جانشین از در وارد می‌شود در حالی که سه نگهبان و روح او را همراهی می‌کنند، اینجا روح به معنایی می‌توانیم مثال بزنیم که روح‌القدس را می‌گوید که روح‌القدس هر کار بخواهد کند، دیگران هم آنچه می‌خواهند را انجام دهند که سمبل عشق و دانش است که آن هم همراهی‌شان می‌کند جانشین در جایگاه قرار می‌گیرد، سکوت برقرار می‌شود، بعضی ساکنین هم شوق و هم اضطراب داشتند که این می‌خواهد صحبت کند هم دوست دارد او را ببیند هم از این دیدن اضطراب دارد.

می‌گوید شوق و اضطراب با هم همراه شده و همراه با سکر و حیرت شده، سکر به معنی مستی می‌ماند مستی، منظورمان عرق سگی نیست، یک حالت مستی و حالت حیرت و تعجب دارد که این نگهبان‌ها برای چه آمده‌اند؟ داستان چیست؟ به جانشین و همراهان او نگاه می‌کنند، جانشین سلام می‌کند و می‌گوید سلام من آماده برای پاسخگویی هستم. ساکنین می‌گویند که قرار بود از عشق و محبت بگویی جانشین بسیار خوب بنام نامی انسانی که قطره‌ای از اقیانوس قدرت مطلق است، به‌طور کلی همه ما قطره‌ای از اقیانوس خداوند هستیم که انسانی که به او مفهوم واقعی جایگاه رسیده باشد، سخن را آغاز می‌کنم؛ اما نظر به اینکه پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است که وادی قبلی و امروز خط دیگری آغاز شد وقتی می‌گوییم پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است یک خط دیگر آغاز می‌شود که انشعاب عظیمی به وقوع خواهد پیوست از آنجایی که مبحث عشق و محبت آن چنان گسترده، عظیم است و دارای رمز و رازهای بسیار می‌باشد.

سردار می‌گوید: برای آنانی که حال خوشی ندارند و حال‌شان بد می‌باشد و در ضدارزش‌ها غوطه‌ور هستند، دو راه بیشتر وجود ندارد یا به نیروهای راستین که به حق و حقیقت متصل هستند، ملحق شوند یا از طریق صراط مستقیم جزء نیرو‌های مثبت و نیرو‌های الهی و نیروهای خوب بروند و ملحق شوند یا صبر کنند و اگر ملحق نشدند، صبر کنند که نیروهای مخرب و بازدارنده آن‌ها را با گردبادی عظیم به عمق ظلمات هدایت کنند یعنی اگر رفتند صراط مستقیم جایگاه خودشان را پیدا کردند که رفتند اگر نرفتند باید صبر کنند خود نیروهای بازدارنده با گردبادی عظیم به عمق ظلمات، آن‌ها را هدایت می‌کند. وقتی در ضد‌ارزش‌ها بودی و صبر کردی دو مرتبه این فعل ضدارزش‌ها را انجام دادی، آن گردباد عظیم، اتوماتیک تو را به عمق تاریکی‌ها ذره‌ذره هدایت خواهد کرد.

می‌گوید: برای اینکه خوب بدانید که چگونه این جهان‌ها در این اصول اساسی به حرکت و به دوران در‌می‌آیند یعنی چگونه این جهان به کار خودش ادامه می‌دهد؛ همچنین چگونه درون تمام جهان‌ها بر نقاط کلیدی در این نقاط اساسی به دوران در‌می‌آیند و ستون‌های آن‌ها به کجا وصل است به چه پایه‌ای وصل است، باید پرسید چه چیز باعث اضداد یعنی ضد‌ها می‌گردد؟ فکر می‌کند، تعمل می‌کند، سریع پاسخگو نیست، فوری عکس‌العمل نشان نمی‌دهد با آرامش حرکت می‌کند؛ اما در کل انسان‌ها نمی‌دانند که نیروی مخالف آماده است که در انسان ناآگاه، حرکتی عظیم ایجاد کند که سیل خروشان، او را از مسیر دور نموده و به‌طرف خود ببرد، اضداد این‌جوری عمل می‌کنند وقتی انسان ناآگاه حرکتی را انجام دهد، ضد منتظر است که یک حرکتی کنی و از حرکت تو به نفع خودش حداکثر استفاده را کند مثلاً یکسری ورزش‌های رزمی است که بر مبنای همین حرکت‌ها انجام می‌دهد یعنی از زور خود طرف برای کله کردن خود طرف استفاده می‌کند.

مثلاً مقابل دیوار وایساده ضد می‌خواهد با مشت به صورتش بزند وقتی نیروی مخالف با مشت به صورتش حمله می‌کند این سرش را آرام کنار می‌آورد و این مشتش به دیوار می‌خورد حالا هر چه محکم‌تر باشد، استخوان بیشتر می‌شکند و دستش بیشتر آسیب می‌بیند پس از نیروی خودش برای نابودی خودش بیشتر استفاده می‌کند وقتی ضد، مشت می‌زند، نیروی مخالف جا خالی می‌دهد تا مشت نخورد، او از نیروی شما برای نابودی خودش استفاده می‌کند پس نیروی مخالف و ضد ممکن است در ظاهر اقدامی نکند؛ اما با عکس‌العمل شما به صورت پنهانی نقشه می‌کشد، نقشه ترسیم می‌کند، آن را گسترش‌ می‌دهد از انسان بدون تفکر، حرکتی عظیم شروع می‌کند که سیل خروشان او را از مسیر دور نموده و به‌طرف خود می‌برد اضداد از ابتدا مأموریت دارند که تا انتها تخریب ایجاد کنند بخاطر اینکه یک تکانه است؛ همچنین مأمور هستند که خلقت یعنی هستی را به فساد و خونریزی ببرند.

هر چه قدر انسان‌ها به عقل و آگاهی نزدیک شوند و در کامل شدن خود بیاموزند، اضداد کمرنگ می‌شوند و کم‌کم به صلح و آرامش نزدیک می‌شوند هر چه قدر نیروهای ضد، آموزش ببینند و خودشان را بشناسند و به آگاهی برسند از اضداد جدا می‌شوند و به نیروهای راستین می‌پیوندند؛ بنابراین این‌طور نیست که این اضداد تا آخر همین‌طوری باشند خود ما جزء اضداد بودیم و تخریب ایجاد می‌کردیم که آمدیم ذره‌‌ذره آموزش دیدیم و به آگاهی رسیدیم کم‌کم از نیروهای تخریبی و بازدارنده کاسته می‌شود و به صفر نزدیک می‌شود که راهی سخت است؛ ولی امکان‌پذیر می‌باشد پس هر چه که بگذرد از نیروهای تخریبی کاسته می‌شود. شاید من صد بار این مثال را زدم یکی به دیگری گفت من گوشت را می‌گیرم و پیاده دور دنیا می‌چرخانم گفت بگیر؛ اما خودت هم باید با من بچرخی وقتی گوش او را می‌گیری که بچرخانی، خودت هم باید بچرخی.

می‌گوید یکسری انسان‌ها در مقابل هم قرار می‌گیرند بخاطر اینکه غذا ندارند و گرسنه هستند وقتی انسان گرسنه باشد و در مقابل دیگران قرار می‌گیرد هیچ سرپناهی ندارد، هیچ چیز ندارد انسانی که هیچ چیز ندارد، قطعاً در مقابل دیگران قرار می‌گیرد؛ اما اگر با انصاف از روی عدل و انصاف همه چیز برای همه کس وجود داشته باشد حداقل نیمی از آنچه آن‌ها را در مقابل هم و به روی هم سلاح بر می‌دارند از بین می‌رود اگر با انصاف همه چیز تقسیم شود و وجود داشته باشد حداقل نصفی از آن چیزی که بر روی یکدیگر سلاح می‌کشند نیز از بین می‌رود هیچ چیز ندارند که بخورند در مقابل قرار می‌گیرد یک تکه نان خشک به او دهد یک سر پناه دهد که شب در آن بخوابد وقتی الحق و الانصاف نصف آن چیزهایی که می‌خواهد به او داده شود دیگر در مقابل دیگران قرار نمی‌گیرد. آدم وقتی گرسنه است نان می‌خواهد، پول می‌خواهد وقتی پول ندارند، نان ندارد.

گروه مافیا می‌آید به او می‌گوید که من ماهی صد تومان، دویست تومان به تو می‌دهم، خانه هم می‌دهم می‌رود؛ حتی در این سیستم کنگره که ما هستیم سعی می‌کنیم حداقل به انصاف بین خودمان از کار و محبت تقسیم کنیم و اگر این تقسیم نشود همه مقابل یکدیگر قرار می‌گیریم گروه مافیا نمی‌رود که مواد فروشی کند، آدم‌کشی کند پس دیگر دردی هم بوجود نمی‌آید و از اینکه به روی هم سلاح بر می‌دارند اکنون این تخم و دانه‌ها با آموزش راستین کاشته شد و هنوز کاملاً از تخم بیرون نیامده‌اند آن‌قدر زیاد و زیادتر خواهند شد تا کشتزارانی گردند که خود، خود را آبیاری نماید حالا اگر با این آموزش‌ها که آموزش‌های درست باشد کشتزاری می‌شوند که خودش‌خودش را آبیاری می‌کند نباید دیگر شما آن را آبیاری کنید خودش و نیروهایش خودشان را ساپورت می‌کنند، اکنون این جوانه‌ها را می‌کاریم ما در پیام محبت هم می‌گوییم که جویبارها روان شده‌اند بعد می‌گوییم فرمان آن جنگ نیست بلکه محبت دادن به هر کس که در درونش نور وجود داشته باشد است. یک پیام داشتیم که آنجا می‌گوید این‌ها تبدیل به این قضیه می‌شوند به اصطلاح پیام آن‌ها کاملاً صلح است و این علامت آن‌ها است علامت آن‌ها صلح جویی، محبت، عشق، دوست داشتن است، علامت آن‌ها جنگ نیست یعنی آن‌ها با کسی جنگ ندارند؛ چون سر تا پا آرامش و صلح هستند.

رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)

ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)

همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .