در این سیدی آقای مهندس میگویند: «شاگرد میگوید: من هنوز فرق تدبر، صداقت و راستگویی را نمیدانم و این موضوع باعث شد که بعضی اوقات دچار مشکل شوم. استاد میگوید: ما سخنان شما را شنیدیم و در تمام این مدت در قضیه بودیم ما خوشحالیم که با عزم و اراده فولادی در تمام لحظات ایستادگی و به خود کمک کردیم. قدری بیش از انسان بودن بردباری به کار ببرید. هرکسی بداند در دست شما چهچیزی قرار دارد، سکه طلا یا پول سیاه تازه مشکل آغاز میشود. شاگرد میگوید: آیا منظور شما همین است که شیخ سعدی بزرگوار میگوید: «اگر کس بداند که رأی تو چیست؛ بر آن رأی و دانش باید گریست». بعضیاوقات اگر کسی بداند در دست تو سکه طلا، یا پول سیاه است مشکل آغاز میشود.
آقای مهندس میگویند: «در زمان قدیم من با یک نفر دعوا داشتم و آن یک نفر من را فروخت، در فرودگاه جلوی من را گرفتند و از من پرسیدند شما تریاک میکشی؟ گفتم نه، تریاک میخورم! من باید میگفتم نه، ولی پاسخ اضافه دادم و میخواستم راستگو باشم. در همهجا نباید راستگو بود؛ ما باید تشخیص بدهیم کجا چه جوابی بدهیم این نکته بسیار مهمی است. ما در اینجا یک مثلث داریم که یک ضلع آن راستگویی، یک ضلع آن دروغگویی و ضلع دیگرش خنثی است. بعضیاوقات ما میتوانیم پاسخ ندهیم و گاهیاوقات یک حرف راست میتواند فتنهانگیز باشد؛ ولی مسئله مهم این است که گاهیاوقات کسی جاسوس است که من باورم نمیشود و همیشه در جنگ با بداندیش باید تدبیر داشته باشید، مصالح را در نظر بگیریم؛ ولی نیتمان را پنهان کنیم. ما همیشه هرکاری که میکنیم به پایانش نگاه کنیم، در چاه سنگ انداختن کاری ندارد ولی درآوردنش کار بسیار سختی است؛ پس همیشه در کارهایمان تدبیر داشته باشیم.
همهچیز گذرا است و انسان در مشکلات نباید بترسد؛ چون ترس تفکر را میبرد. یک نیروی درونی از طرف خداوند به انسان اعطاء شده است که اگر به آرامش برسد میتواند از آن استفاده کند. میگویند انسان در هرنقطهای از جهنم است میتواند رویش را برگرداند. بعضی انسانها چشمانشان باز است؛ ولی تفکر و اندیشه آنها خواب است. استاد میگوید: «یاد خداوند عقل شما را روشن، زمین را آگاه و دل انسان را آرام میکند. ما به یک نیرو معتقد هستیم که آن نیرو خداوند است». شاگرد میگوید: «صراط مستقیم بسیار سخت بهنظر میرسد و اگر بخواهی بهطرف حق بروی و سخن بگویی بسیار کار دشواری است». استاد میگوید: «شما هم اگر حق را قبول دارید باید از مسائل حق برخوردار شوید؛ حتی قومیت را کنار بگذارید، ما به شما گفتیم ولی شما هیچ توجهی به این مسائل نکردید. در مقابل انسان، انسان باشید و با تواضع هیچگاه وارد چیزی نشوید که قرار باشد ببخشید؛ اگر فرمانها را با عقل انجام دهید در امورات دنیا راه پیروزی بسیار وسیعی طی میشود. ماهم یار شما خواهیم بود».
یک زمانهایی میگوییم من گذشت کردم؛ اما گذشت از روی ترس است. این درست نیست که یک موقع ببخشیم چون نمیتوانیم بگیرم؛ اگر حقی است باید تلاش کرد و آن حق را گرفت. ما باید فرمانها را با عقل انجام دهیم. فرمانها مسیری هستند که راه زندگی را به ما نشان میدهند. فرمانهای الهی فقط نماز و روزه نیستند، خیلی کارهای دیگر است؛ برای مثال: به یتیمان و درماندگان کمک کردن، کمفروشی نکردن، دروغ نگفتن، تجسس نکردن، تهمت نزدن، گمان بد نبردن، فساد نکردن. کارهای خداوند مثل شعبدهبازی میماند اگر در گلستان بروی از آتش سردرمیآوری و وقتی به درون آتش بروی از گلستان سردرمیآوری. راه پیروزی بسیار وسیع طی میشود ما هم یار شما خواهیم بود. جلو بروید و این حوضچههایی که آب کمی دارند را به دریا تبدیل کنید.
پس نتیجه میگیریم ما باید فرق تدبیر کردن و راستگویی و صداقت را تشخیص بدهیم. باید بدانیم که چگونه عمل کنیم. گاهی وقتها ما میتوانیم پاسخ ندهیم یا پاسخ درست بدهیم و گاهیاوقات یک حرف راست فتنهبرانگیز میشود و مشکلات زیادی به وجود میآورد. ما باید با تفکر درست نسبت به آن عمل کنیم و مسئله اصلی این است که اگر افراد بدانند در دست شما چیست شما آن قضیه را کاملاً باختید و مطلب دیگر اینکه باید تواضع داشته باشیم و فرامین الهی را انجام بدهیم؛ اگر به فرامین عمل کنیم رستگار هستیم.
نویسنده: همسفر حدیث رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
۶۳