هفتمین جلسه از دوره سوم لژیون سردار ویژه مسافران نمایندگی اسلامشهر با استادی مسافر محمد و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر سجاد با دستور جلسه "وادی چهاردهم و ارتباط آن با بخشش" روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
از گروه مرزبانی و نگهبان لژیون سردار متشکرم که به بنده اجازه خدمت کردن و آموزش گرفتن در این جایگاه را دادند. دستور جلسه این هفته وادی دوازدهم است، وادی محبت و عشق. همانطور که جناب مهندس میفرمایند دنیا سراسر محبت و عشق ورزیدن است، حتی سبزه و گل و گیاهانی که در آستانه ورود به بهار پیش رو زیبایی خود را نمایان میکنند، پر از محبت هستند.
قبل از ورود به کنگره تلاش میکردم به خانواده، دوستان و اطرافیان محبت کنم و برای آنها کاری انجام دهم، اما در واقع به آنها آسیب میرساندم، مثلاً این ذهنیت را به آنها انتقال میدادم که میتوان با تغذیه مناسب آسیب مواد مخدر را جبران کرد و مانعی برای مصرف وجود ندارد و همچنین میتوان تمامی کمبودهای خانواده را تامین کرد تا آنها نیز از این روند راضی باشند، اما در حقیقت با کوچکترین تنش یا انتقاد از سوی خانواده دچار واکنشهای عصبی و پرخاشگری میشدم. با ورود به کنگره و آموزش گرفتن از راهنما و سیستم کمی به سمت رفتار معقول و و حفظ آرامش نزدیکتر شدم.
اما در رابطه با لژیون سردار و مقوله بخشیدن باید بگویم که پیش از آشنایی با کنگره من هم مثل تمام اعضا نیاز به بخشش را در وجودم حس میکردم و بخشش بیمنت را محبت میپنداشتم، اما بستر مناسب برای این عمل را نمییافتم، به همین دلیل رغبتی هم برای پیش قدم شدن در اموری که به ظاهر خیر و در باطن منفی بود نداشتم، حتی اگر علی رغم میل باطنی یا به هر دلیل کمک یا بخششی هم انجام میدادم بعد از آن حس و حال خوبی نداشتم چون در مسیر مثبت و ارزش نبود؛ در واقع رقابتی برای خودنمایی و پیش کشیدن اسم در جمع اطرافیان بود. اما در کنگره جریان کاملاً خلاف روند روزمره و زندگی بیرون از کنگره بود و هر کس که کمکی یا خیر بیشتری انجام میداد، حتی باوجود قدرت مالی متوسط،از حس و حال بهتری برخوردار بود.
خاطرهای از جناب مهندس همیشه در ذهن من ماندگار است که فرمودند: یکی از مسافران که وضعیت مالی مناسبی هم نداشت، پس از درمان صاحب یک خانه شد و از مستاجری رهایی یافت، اما روزی با دست شکسته خدمت آقای مهندس آمد و از ایشان خواست که برای بهبودش دعا کنند، اما ایشان در جواب گفتند این میتواند نتیجه بیاعتنایی به پرداخت بهای درمانت باشد، بهای بیاعتنایی به ضعیت مناسب مالی که به دست آوردهای! اگر عادلانه به قضیه نگاه کنیم، چگونه یک فرد مصرف کننده که حتی با وجود قرار گرفتن در روند درمان با فرمان عقل بسیار فاصله دارد و توان مدیریت کردن در او نیست میتواند صاحب خانه و یا شرایط مالی نسبتا متعادلی گردد!!؟ در نتیجه چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ سلامتی، اگر به نقطه امنی میرسیم و همچنین آموزشهای مناسب را از کنگره آموختهایم، بایستی بهای آن را بپردازیم و نهایت تلاشمان را برای خدمت مناسب انجام دهیم.
من افرادی را در کنگره دیدهام که در رابطه با خدمت یا مسائل مالی در کنگره حسابگری میکردند و مدام در حال بررسی بودند که چه چیزی چقدر ارزش دارد و بهای آن چقدر است تا از بهای دستاوردهای خود شانه خالی کند و توجیهی برای فرار از خدمت مالی بیاورند، این کار داشتههای انسان را از بین میبرد زیرا کائنات نیز حسابگرانه پاسخ خواهد داد. اما من معتقدم که هر ریال تعهد و خدمت مالی که با آموزش انجام شود از حسابگری و نتیجهگرایی که عملی بسیار منفی است جلوگیری میکند و من با این طرز فکر خدمت مالی را انجام میدهم که همیشه موجب حال خوب و برکت در زندگی من است. از توجه شما سپاسگزارم

متن: مسافر محسن
عکس :مسافر مهران
ارسال : مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
88