English Version
This Site Is Available In English

از محبت شهر مهمانش شده

از محبت شهر مهمانش شده

سیزده وادی نهادم پشت‌سر
تا رسیدم در پی عشقی سراسر از گوهر
وادی چهارده بود نام و رهش
عشق یزدانم بود در درگهش
وادی عشق و محبت بی‌کران
آمده از بهر یک آرام جان
وادیان را می‌نهیم ما یک‌به‌یک در پشت‌سر
تا که برگیریم از هر یک، یک گوهر
وادی عشق راه و پایانش شده
از محبت شهر مهمانش شده
هر یکی راهی به ما آموختند
تا در آخر عشق را آموختند
عشق یزدان، عشق خالق، عشق یار
عشقی از جنس بلور و زرنگار

شاعر: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
تهیه و تنظیم: راهنمای تازه‌واردین همسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .