سلام دوستان مریم هستم همسفر
ریشه عشق از گیاهی به نام عشقه است و این گیاه اطراف چیزی را که دوست دارد، میپیچد. در کنگره گفته میشود، تنها محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت واین جز عشق نیست. وادی چهاردهم وادی عشق است، این وادی به من میآموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است. عشق از لطیفترین و زیباترین ارتعاشات هستی است که میتواند در دل سرسختترین و سنگدلترین انسانها نفوذ و آنها را نرم کند. در هر قدم و مرحلهای از زندگی که باشیم، فرصت این را داریم که عشق را تجربه کنیم؛ این بستگی به خود شخص دارد که در چه رتبهای از معرفت و دانایی قرار دارد. بهترین عشق؛ عشق بلاعوض است که انسان در قبال محبتی که میکند، هیچ توقعی نداشته باشد. تمامی حال خرابی انسانها به خاطر همین توقع است؛ چون انسانها به کسانی محبت میکنند که برایشان سود داشته باشد. آموزشی که من از کنگره گرفتم، بدون این که آدم ها را بشناسیم، برایمان سود داشته باشند، دوست داشته باشیم، عشق و محبت جاری باشد، همین عشق و محبت یک فرد مصرف کننده را پایبند کنگره میکند.
سلام دوستان سمانه هستم همسفر
در وادی چهاردهم، جانشین در مورد اینکه هر موجود بیش از یک پیکره دارد، صحبت میکند و صور آشکار و صور پنهان او به تنهایی دارای پیکرههای است. صور آشکار انسان جسم و صور پنهان او میتواند، نفس و روح باشد. عشق، هم در جسم، هم در روح و هم در سایر پیکرههای یک انسان قابل احساس میباشد که همان سایههاست و تا زمانی سایهها نباشد، انسان نمیتواند، عشق را حس کند. وادی چهاردهم به من یاد داد که بدون عشق نمیتوان زندگی کرد، انسان باید عاشق باشد تا بتواند به خالق خود برسد و پلههای رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین است.
سلام دوستان زینب هستم یک همسفر
وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت است. خداوند همه ما را با محبت خلق کرده است و در تمام روابط ما محبت وجود دارد؛ ولی اگر من محبت را درک نمیکنم و نمیتوانم به دیگران عشق بورزم به این دلیل است که درها را بستهام، حال اگر این درها را باز کنم با یک برخورد ساده و یا با محبت و عشق ورزیدن بازتاب آن را میبینم. محبت واقعی؛ محبتی است که تمام هستی و نیستی را دوست داشته باشی؛ ولی وقتی من غرق در ضدارزشها باشم در تاریکی هستم؛ پس چگونه میتوانم، محبت واقعی را درک کنم و به دیگران محبت یا عشق بورزم؟ در کنگره آموختم، اضلاع مثلث عشق عبارتند از: «سایهها، جاذبه و حس است.» جاذبه تنها یک ضلع مثلث عشق است، حس و سایهها نیز باید وجود داشته باشد. جاذبه؛ یعنی کسی که من خیلی سریع با او اُنس میگیرم، خیلی سریعتر از او دل میکنم و انگار نه انگار که او وجود خارجی در زندگی من داشته یا اینکه شما احساس میکنید، کسی را خیلی دوست دارید و به او عشق میورزید؛ اما کافی است، همین فرد کاری بر خلاف میل شما انجام دهد، آن وقت کاملا از چشم شما خواهد افتاد؛ اما در عشق چنین مسائلی وجود ندارد و فرد عاشق؛ حتی در مواقعی که از سوی معشوق عذاب داده می شود، نگران معشوق است که مبادا این ناراحتی و عصبانیت ضرری برای او داشته باشد و او را آزرده خاطر و ناراحت کند. من نمیتوانم ادعا کنم که کنگره و آقای مهندس حسین دژاکام را دوست دارم؛ ولی آموزشها را دوست ندارم و یا به عبارتی راهنمایم را دوست دارم در صورتی که از ایشان فرمانبرداری نکنم، سیدی ننویسم و ... من اگر خالق خود را دوست دارم، باید کل هستی را دوست بدارم و به طبیعت عشق بورزم. درک محبت بعد از به دست آوردن دانایی است؛ اگر محبت نداشته باشیم، ظرف وجودی ما خالی است. با همین عشق و محبت میتوانیم، اعضا را به کنگره جذب کنیم و آموزش دهیم تا آنان نیز عاشق شوند و عشق بورزند؛ زیرا انسانی که عاشق میشود، هم خودش در آرامش است و هم میتواند، این آرامش را به دیگران هدیه بدهد. اساس کار کنگره۶۰ عشق و محبت است؛ زیرا اعضا کنگره رایگان و با عشق و محبت در کنگره خدمت میکنند و همین موضوع این سازمان را از سایر نهادها متمایز ساخته و توانسته در کار خود موفق عمل نماید. قبل از آشنایی با کنگره؛ اگر به کسی خدمت میکردم، منتظر پاسخ بودم. امروز یاد گرفتم، عشق؛ یعنی خدمت بلاعوض، دوست داشتن کل هستی و مخلوقین خداوند، پس وقتی محبت نداریم ما کجا و خدا کجا؟
رابط خبری: راهنما تازه واردین، همسفر شهناز
ویراستار و ارسال: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر فرزانه، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گوجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
84