English Version
This Site Is Available In English

رازت را بر همگان برملا نکن

رازت را بر همگان برملا نکن

مبحث امروز مربوط به تاریخ ۷۲/۱۲/۲۴ است زمانی که من سفرم را برای درمان شروع کرده بودم، بهمن ماه ۱۳۷۵ بود که اوج بحرانی‌هایی که من داشتم، پول سیاه یک واحد پولی بود که مثلاً زمان قدیم، پول نقره بود، پول سیاه بود و پول سیاه یک پول بی‌ارزشی بود و قیمت‌ها در زمان قدیم مثل الان تغییر نمی‌کرد پول سیاه همان پول سیاه بود کم ارزش بود مثلاً هزار تومانی الان ما بود. مطلبی که می‌خوانم شاگرد پیش استاد می‌آید و می‌گوید من باید فرق تدبیر، صداقت و راستگویی را بدانم؛ چون نمی‌دانستم، این موضوع باعث گردیده بود که اکثر اوقات دچار مشکل شوم، ما در کجا باید تشخیص دهیم تدبیر و کجا تشخیص دهیم راستگویی و صداقت است؟ هیچ وقت راز‌تان را جایی بر ملا نکنید و اگر می‌خواهیم که دردمند نباشیم باید دل دردمندان را بدست آوریم و اگر بخواهیم خودمان رنج نکشیم باید سعی کنیم دیگران هم رنج نکشند و باید هر کاری که می‌کنیم‌ به پایان آن کار توجه کنیم.

لحظه را در نظر نگیریم، تدبیر کنیم و انتهای آن کار را در نظر بگیریم شاید این کاری که داریم انجام می‌دهیم الان ارزشی نداشته باشد؛ ولی چند سال دیگر ارزشمند می‌شود. گناه کار واقعی دل سوختن خطا است. اگر فرمان را با عقل انجام دهی، امورات دنیوی و راه دنیوی بسیار وسیع طی می‌شود. دروغ نگو، غیبت نکن، تجسس نکن، کم فروشی نکن به یتیمان کمک کن، فرمان الهی این‌ها است تنها به نماز و روزه نیست. کارهای خداوند مثل شعبده بازی می‌ماند اگر به گلستان بروی، سر از آتش در می‌آوری. یک وقتی در آتش می‌روی، سر از گلستان در می‌آوری. چیزی که امروز می‌خواهیم به نتیجه برسیم این است که باید فرق تدبیر و راستگویی و صداقت را تشخیص دهیم که چگونه عمل کنیم، گاهی اوقات می‌توانیم پاسخ ندهیم گاهی اوقات اگر پاسخ درست دهیم، همان پاسخ درست باعث فتنه می‌شود و مشکلات زیادی را بوجود می‌آورد.

باید بسنجیم که چگونه عمل کنیم و فرامین الهی را انجام دهیم. انسان باید از نظر تفکرات و اندیشه بیدار باشد و بعد فرامین الهی را انجام دهد وعده‌های خداوند دروغ نیست، مکان هم ندارد که دروغ باشد. انسان باید سعی و تلاش کند. ممکن است انسان در شرایط سخت و بحرانی قرار بگیرد و مسئله مهم این است که انسان نترسد؛ چون ترس، تفکر را می‌خورد. درون انسان یک نیرویی وجود دارد بعضی اوقات انسان از این نیرو نمی‌تواند استفاده کند؛ چون این انسان در صلح و آرامش قرار ندارد و انسانی که در صلح و آرامش باشد از آن نیرو می‌تواند استفاده کند و آن نیرو خداوند است، قدرت مطلق است. یاد خداوند عقل را روشن و زمین را آگاه و دل انسان را آرام می‌کند. در گفتگوی میان شاگرد و استاد، شاگرد می‌گوید: من هنوز فرق تدبیر، صداقت و راستگویی را نمی‌دانم و این موضوع باعث گردیده که اکثر اوقات دچار مشکل شوم. استاد می‌فرماید: ما سخنان شما را شنیدیم و خوشحال هستیم که در تمام لحظات ایستادگی می‌کنید و به خود کمک هم کرده‌اید.

شما قدری بیش از انسان بودن بردباری به کار می‌بندید. هر کس که بداند در کف دست شما چیست، سکه طلا یا پول سیاه است، برایتان مشکل ساز می‌شود. منظور از این گفتگو، همان است که شیخ سعدی بزرگوار می‌گوید: اگر کسی بداند که رأی تو چیست؟ به آن رأی و دانش بباید گریست. اگر کسی بداند که در دست تو پول سیاه است یا سکه طلا برای تو مشکل ساز می‌شود. گاهی انسان فکر می‌کند بر مبنای انسانیت باید همیشه راستگو بود؛ ولی گاهی سکوت از راست‌گویی بهتر است‌ آیا باید در همه جا؛ حتی جبهه جنگ هم راستگو باشیم؟ این نکته خیلی مهم است. نمی‌گوییم که دروغگو باشیم نه، ما مثلثی داریم که یک ضلع آن راست‌گویی، ضلع دیگر آن دروغگویی و ضلع سوم آن حالت خنثی یا تدبیر است. می‌توان گاهی اوقات پاسخ سؤالی را نداد. گاهی اوقات یک حرف راست فتنه انگیز است و به‌طور کلی این مسئله از حساسیت زیادی برخوردار است.

«منه در میان راز با هر کسی که جاسوس هم کاسه دیدم بسی» رازت را بر همگان بر ملا مکن که باورت نمی‌شود یک نفر جاسوس پیدا می‌شود و ممکن است گفته امروز تو را بر علیه تو استفاده کند. «کرم کن به پرخاش و کین آوری که عالم به زیر نگین آوری» به جای پرخاش و کینه باید کرم کرد و با محبت رفتار کرد و مهر ورزید؛ زیرا می‌توان با محبت و مهرورزی جهان را به زیر آورد. «چو کاری برآید به لطف و خوشی چه حاجت به تندی و گردن کشی» وقتی می‌توان یک کاری را با لطف خوش انجام داد چه نیازی به تندخویی است. «نخواهی که باشد دلت دردمند، دل دیگران را برآور ز بند» اگر می‌خواهی در دلت غم نباشد باید به درد دل دیگران برسی.‌ باید به پایان همه چیز فکر نمود. نباید لحظه را در نظر گرفت، نباید تنها به این لحظه فکر کنید. انتهای این راه کجا است؟ باید درک کرد که زندگی در همه حال، گذران است. انسان ممکن است در شرایط بحرانی قرار بگیرد و تحت فشار خیلی زیادی باشد. مهمترین مسئله این است که انسان نترسد، چرا که ترس، تفکر را می‌بلعد.

انسان از قدرت و نیرویی که به او عطا شده، غافل است. این نیرو از طرف قدرت مطلق است اگر در ترس و وحشت باشی نمی‌توانی از آن نیرو بهره ببری؛ اما در آرامش می‌توانی به آن دست پیدا کنی. انسان در هر نقطه‌ای از جهنم قرار دارد کافی است رویش را برگرداند و مسیرش را تغییر دهد. انسانی که تفکر و اندیشه‌اش در خواب است باید هشیار شود. یاد خدا عقل انسان را روشن و ضمیر انسان را بیدار می‌کند؛ حتی اگر خدا را فرضی هم درنظر بگیریم، باز هم به آرامش دست پیدا می‌کنیم. ذات خدا را نمی‌توان کشف کرد در مقابل انسان باید انسان و با تواضع باشیم یعنی در مقابل انسان باید انسانیت به خرج دهیم؛ ولی آیا می‌توان در مقابل شیر هم تواضع داشت؟ نه، گنه‌کاران واقعی را دلسوختن خطا است. در بعضی شرایط باید انسان از حق خود دفاع کند و نباید از حقش بگذرد. اگر فرمان‌ها با عقل انجام شود در مسائل دنیوی به پیروزی و سربلندی می‌توان دست یافت. وعده خداوند دروغ نیست و امکان هم ندارد که دروغ باشد.

نویسنده: همسفر زینب.(ب) رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .