"آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است" محبت و عشق چیزی نیست، جز اینکه ما تمام هستی را دوست داشته باشیم و به آن عشق بورزیم، اگر محبت و عشق نباشد، حتی در دل سنگ، ذرات به وجود نمیآمد و سنگ تشکیل نمیشد. اگر ما به تمام هستی، عشق و محبت داشته باشیم، با القاء و الهام این عشق و محبت به ما باز میگردد و حالمان خوب میشود. کسانی که حالشان خوب نیست، کسانی هستند که حق، حقیقت و هستی را قبول ندارند و معنی عشق و محبت را درک نکردهاند. همه چیز بر پایه اضداد شکل میگیرد، اگر خوبی و محبت داشته باشیم، به خودمان بر میگردد؛ در غیر این صورت یعنی؛ ظروف تهی!
امواج عشق و محبت در هستی و کائنات یکدیگر را جذب میکنند؛ یعنی انسانهایی که دارای این ویژگی باشند به دیگران عشق و محبت میورزند. به همدیگر نزدیک میشوند و با عشق و محبت زندگی میکنند. پیام آنها نیز صلح و دوستی است، ولی برعکس اگر به یکدیگر محبت نداشته باشند از هم گسیخته میشوند و به سمت تاریکیها سقوط میکنند.
وادی چهاردهم بر مبنای عشق، عقل و ایمان است و با خط چهارم که خط خمر است کامل میشود. خداوند هستی را بر مبنای عشق بنا نهاد، اگر ما به تمام هستی عشق بورزیم یه خداوند نزدیک میشویم و میتوانیم عشقی بلاعوض به خالق خود داشته باشیم. این عشق، یکباره صورت نمیگیرد، باید به آن نقطه تفکر برسیم و برای رسیدن به این عشق پاک، ذره ذره خود را تصفیه و پالایش کنیم تا بتوانیم اول خود را بشناسیم و بعد تمام هستی را درک کنیم. اگر ما به تمام هستی عشق بورزیم و با آن دوست شویم به تمام موجودات، گیاهان، درختان و انسانها محبت کنیم و به آنها آسیبی نرسانیم؛ آن زمان میتوانیم به خالق خود نزدیک شویم و آن را دوست داشته باشیم. ولی اگر فکر کنیم فقط خدا را دوست داریم و به مخلوقات خداوند توجه نداشته باشیم و آنها را تخریب کنیم یا حیات برایمان مهم نباشد، آن زمان این تخریب و نابودی به خودمان برمیگردد؛ چون پایه و ریشه حیات و زنده ماندن همین عشق پاک به هستی است.
همین عشق است که به ما قدرت حرکت کردن میدهد و ما را از سکون نجات میدهد و جاری میسازد. همین عشق و محبت است که قدرت مطلق، آن را در قلب ما نهاده و این عشق؛ یعنی گذشتن از خویش برای رسیدن به قدرت مطلق.
این عشق است که آرام آرام آغاز میشود و سپس ادامه مییابد و کمکم معنای محبت را پیدا میکند. این عشق به لمس نیست، به سخن نیست، به قرارداد نیست، به جسم و جان هم نیست. عشق؛ یعنی سپاس از هستی و خالق هستی و وادی چهاردهم.
آری! این کار عظیم، سخت است، ولی میتوانیم آن را انجام دهیم، این عشق، بنیان هستی است و آنچه در آن رخ میدهد با تمام سختیها و دشواریها به انسان میآموزد که چه بوده، چه هست و چه خواهد شد!
عشق؛ یعنی رسیدن به حق و توحید، تنها سرمایهایی است که اگر ببخشی زیاد و زیادتر میشود و حقیقتی است که درسی ندارد. عشق هم جاذبه است هم دافعه. عشق مثال جامی است که تمام هستی را در خود جای داده که از پاره شدن و ازهمگسیختگی آن جلوگیری میکند، اگر دل ما خالی از کینه، نفرت و حسادت باشد، میتوانیم عشق را در دستهایمان قرار دهیم، اما اگر کینه و نفرت داشته باشیم، عشق ما را پس میزند و تخریب را به خودمان وارد کردهایم. عشق؛ یعنی پای برهنه بر روی گداختههای آتش راه رفتن، اما وقتی که در وادی عشق قرار گرفتیم، این گداختهها بسان گلبرگهای نرم و لطیف میشوند که میتوانیم آنها را احساس کنیم.
قدرت مطلق برای ابراز عشق خود تصمیم به خلق کائنات گرفت. مثلث عشق دارای سه ضلع است: سایهها، جاذبه و حس. مهمترین شرط برای پدیدار شدن عشق، وجود همین سایهها است، بدون وجود سایهها عشق هیچ مفهومی ندارد. سایه، صور آشکار انسان، جسم او و سایه صور پنهان میتواند نفس و روح انسان باشد؛ چون به هرحال عشق هم در جسم است و هم در روح.
اما در مورد جاذبه: هرگاه چیزی چیز دیگر را به طرف خودش بکشاند آن نیرو، جاذبه عشق است. اگر قدرت مطلق، هستی را فقط بر مبنای جاذبه خلق میکرد و هیچ قدرت دافعهایی وجود نداشت، در یک لحظه تمام جامدات، گیاهان، حیوانات و انسانها، به هم میچسبیدند و قادر به رها کردن یکدیگر نبودند. در عشق باید هم جاذبه باشد و هم دافعه. اگر مهربانی را جذب کنیم، قطعاً باید قهر را دفع کنیم و اگر تنفر را جذب کنیم، قطعاً عشق را دفع میکنیم.
انسان بایستی به مرور زمان ذره ذره از ضد ارزشها فاصله بگیرد و به طرف ارزشها با شناخت، آگاهی و تفکر صحیح حرکت کند. انسان باید خودش، شخصاً اقدام به تزکیه و پالایش خود نماید و هرگز نمیشود از راه ضد ارزشها به ارزشها رسید.
سومین ضلع عشق، حس است؛ حس مانند قدرت مطلق در تمام هستی و نیستی، رؤیتناپذیر است، اما همانند نام خودش، قابل حس است. حس یک گیرنده است و اولین نیرویی است که عقل، ایمان و عشق را به کار میاندازد.
اگر حس نباشد، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد؛ چه در خواب و چه در بیداری! چون نیروهایی که ما را به جاهای مختلف میبرد و دوباره میآورد، همان حسهای بیرونی هستند. حس میتواند مانند یک خبرنگار در کائنات حرکت کند و برای سیستم عقل مطالبی را فراهم نماید. وادی عشق سه خطبه دارد: اول اضداد که از استاد سردار است؛ اضداد مانند یک تکانه برای بیداری انسانها هستند. هر چقدر ما به عقل و آگاهی نزدیک شویم این اضداد کمرنگ میشوند و کمتر به ما تخریب وارد میکنند. خطبه دوم: امواج است، از عقابِ سفید که در آن میآموزیم مرکز تمام هستی بر مبنای عشق است. تمام ذرات عشق و محبت در تمامی وجود ما رد و بدل میگردد و به ما توان حرکت از سکون میدهد. خطبه سوم زنجیرهای عشق است از استاد رعد که در آن بیان میشود: عشق با محبت آغاز می گردد و محبت، صورت مسئله آن است. هر کس عشق را بر مبنای ظرفیت خود دریافت میکند. عشق بدون عقل و ایمان یعنی؛ خود شیدایی مستان. عشق متعلق به همه انسانها و کل هستی است، عشق با عقل و ایمان و خط خمر کامل میشود.
آقای مهندس کتاب عشق یا چهارده وادی را به مدت چهارده سال نوشتند و در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسانیدند. ایشان مراحل درمان خود را بهصورت پلهپله و تدریجی گذراند و پس از طی کردن وادی سیزدهم به وادی آخر که همان وادی عشق و محبت است رسید؛ بنابراین اول خودشان به حال خوش و رهایی رسیدند و بعد چراغی روشن برای انسانهای گرفتار شده در تاریکی شدند.
وادی چهاردهم، آخرين وادی است که آقای مهندس آن را مطرح کرده است، ما تا سیزده وادیِ کتاب عشق را کاربردی نکنیم نمیتوانیم وادی چهارده را درک و احساس کنیم. کتاب چهارده وادی برای رسیدن انسان به خود، حق و حقیقت است. هر کس بتواند این وادیها را در زندگی خود کاربردی کند، میتواند هرگونه مشکل و مسئولیت چه مادی و چه معنویِ زندگی خود را حل کند و به موفقیت و آرامش برسد. وادی چهاردهم، دوازده سیدی آموزشی دارد که هر سیدی، راهگشای مشکلی است. نوشتن این سیدیها راه را برایمان نمایان میکند که بعد از هر سختی و مشکل، روشنایی و امیدی هست. کتاب چهارده وادی این را بیان میکند که اساس کار کنگره باید بر مبنای محبت، عدالت و عمل سالم باشد و محبت یکی از پایههای اصلی کنگره۶۰ است.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر هدی (لژیون دوم )
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
152