ما هرگز نمیتوانیم خورشید را پنهان نماییم، ما هرگز نمیتوانیم پردهای بر روی ماه قرار بدهیم، همانطور وجود کوهها را نمیتوانیم نبینیم و آنها را نادیده بیانگریم، پس آنها در این چرخه، تولد یافته، خلقت بدون آنها معنا ندارد. آنها در تمامی موجوداتی که دارای محبت هستند، نفوذ دارند از آنها بیرون میآیند و دوباره؛ به صورتی به ژرفای وجود تکتک مخلوقین الهی میروند.
راهنما همسفر فاطمه و مسافرشان پس از ده سال مصرف مواد وارد کنگره شدند. به مدت یازده ماه با متد DST و داروی OT با راهنمایی مسافر عطا و همسفر پروانه سفر کردند. هماکنون به مدت هفت سال و شش ماه است که با دستان پرمهر مهندس حسین دژاکام از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. همسفر فاطمه به لطف خداوند و آموزشهای کنگره ۶۰ جایگاههای خدمتی دبیری، نگهبانی، سایت، ۵ دوره سرداری، دنور، خزانهدار لژیون سردار، ورزش بان والیبال، راهنمای DST و هم اکنون در جایگاه ایجنت شعبه کاسپین قزوین خدمت میکنند.
سایت همسفران نمایندگی آبیک گفتگویی با ایشان ترتیب داده است که شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم.
کدام یک از وادیهای کنگره ۶۰ شما را بیشتر از بقیه به فکر برد و آیا آن را در زندگی خود جاری میکنید؟
وادی دهم که صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، مسیر زندگی مرا روشن کرد تا متوجه شدم بزرگترین معجزه حیات، خود حیات است و انسان هرگز نباید خودش را محکوم به این بداند که تا ابد صفحه نقاشی زندگیاش سیاه و تاریک است. این وادی به من یاد داد احوال انسان در گرو تغییرات ارزشمندی است که با تزکیه و پالایش گفتار، کردار، پندار انسان رخ میدهد و اینگونه شد که امید به اصلاح احوالاتم در من ظاهر شد و به شناسایی حسهای آلوده درونم پرداختم تا به کمک ترمیم حسها؛ پندار و گفتار و کردارم هم اصلاح شود! از طرفی متوجه شدم که انسان چیزی نیست مگر سعی و تلاشش؛ پس بهراحتی آبخوردن هم میتواند سقوط کند و تاریکیها را تجربه کند؛ پس همیشه باید در چرخه آموزش و تربیت نفس سرکش خود باشد تا دوباره به سورچرانی مشغول نشود؛ زیرا آنان که مجذوب رحمت الهی میشوند به ارتقا میرسند.
باتوجهبه اینکه اکنون ایجنت شعبه کاسپین هستید به نظرتان این جایگاه چه تفاوتی با مسئولیت و جایگاه قبلیتان دارد و این وادی (عشق و محبت) چه کمکی در این جایگاه به شما کرده است؟
هر جایگاهی خدمتی در کنگره برایم سراسر آموزش بود؛ چون طالب آموختن بودم؛ مانند تشنهای که به دنبال آب است؛ اما جایگاه ایجنتی ازآنجاکه پیوند عمیقی با سه پارامتر عدالت، معرفت، عمل سالم دارد انسان را مدام در لبه پرتگاه آزمون سختی قرار میدهد و میدان محک همه آن چیزی است که انسان فکر میکند آموخته است و مسلماً هیچ جایگاهی بدون عشق و محبت محصول نیکو نخواهد داشت. به قول (استاد امین) در سی دی سم که گفتند: انسان مثل زمین است اگر درونش محبت نباشد، کشت و محصولی نخواهد داشت و در چنین زمینی حیات کمکم نابود میشود. هر جایگاهی هم در کنار عدالت معرفت عمل سالم به پارامتر عشق و محبت بایستی آغشته باشد! چون عشق و محبت بنیان هستی است و در ژرفای محبت غرق بودن یعنی رسیدن به حق.
تغییر حس با انجام عمل سالم به فرض اینکه آن عمل واقعاً سالم است نه بهظاهر سالم، در همان لحظه اتفاق میافتد؟ یا اینکه این سیکل است و نیاز به زمان بیشتری برای پالایش آن حس است؟
هر تغییری به زمان نیاز دارد؛ مانند بذری که میکاریم و برای رشد به بالندگی به زمان آب، خاک، آفتاب و مراقبت نیاز دارد. حس یکی از اصلیترین مؤلفههای هستی است که با تغییر آن در جهت ارزشها، عمل سالم، در کنار دانایی و دانایی مؤثر اتفاق میافتد. هیچکس نمیتواند مدعی شود به یکباره حسهای آلودهاش ترمیم و اصلاح شده است. حس انسان وقتی تغییر میکند که انسان با تفکر سالم، ایمان سالم را تجربه کند و انسانی که ایمان خودش را بهبود میبخشد توان عمل سالم را مییابد و از عمل سالم حس سالم و بعد عقل سالم و عشق سالم اتفاق میافتد؛ پس یک سیکل بود که نیازمند زمان، دانایی و آموزش است. هر لحظه انسان باید مراقب گوهر وجودیاش باشد که توسط نیروهای منفی ربوده نشود. پس بایستی از کفر، فسق، عصیان دوری کند که همه اینها مانع رشد انسان میشود.
وادیها دایرهها را تکمیل میکنند! وادی محبت در آخر مطرح شده به نظر شخص شما مفهوم آن چیست؟
محبت و عشق یعنی از خود گذشتن، وادی چهاردهم بعد از وادی ۱۳ قرار دارد تا به انسان ابزارهای لازم برای شناخت خودش، حکمت و فلسفه حیات را بدهد. آنگاه که انسان به شناخت خودش نزدیک شد تازه میتواند به عظمت خلقت خالق خود فکر کند و با کمک این وادی میتوان به عشقی که در ذرهذره حیات است پی برد؛ زیرا کائنات، جولانگاه عشق است و مخلوقین الهی، منزلگاه آن و محبت، اسباب و نشانه آن است. این وادی میگوید انسان بودن یعنی سپاس از هستی که بر اساس عشق و محبت بنا شده است.
انسان چگونه میتواند این توانایی را پیدا کند که تشخیص بدهد به چه افرادی کمک کند و چه زمانی ببخشد و چه زمانی نبخشد؟
دانایی تعریف قشنگی دارد، ماهیت تشخیص خواستهها در هر فرم و لباسی دانایی است و اگر انسان داناییِ لازم، آموزش، تفکر و تجربه کسب کند متوجه میشود که بسیاری از زیانهای ما در زندگی نتیجه جهلی است که بزرگترین دشمن انسان نامیده شده است پس هر انسانی به میزان دانایی خودش متوجه میشود که در اعمال روزانه خودش به چه کسی محبت کند، کجا گذشت کند و در چه موضعی به دنبال احقاق حق خودش باشد و ... این همان تبدیل دانایی به دانایی مؤثر است.
ما انسانها چگونه میتوانیم به وادی عشق و محبت نزدیک شویم و برسیم به آنجایی که از آن انشعاب یافتهایم؟
اساس و پایه آفرینش انسان و خلقت تمام کائنات بر اساس محبت و عشق بوده و این محبت در لحظهلحظه زندگی و حیات همه انسانها جاری است؛ اما انسان به واسطه انتخابها و مسیرهای غلطی که در زندگی داشته است، خودش را با نیروهای منفی پیوند نامیمون زد و کمکم درخت وجودی و شهر وجودی انسان آلوده به کبر، کفر، منیت، خشم و ... شد این همان تاریکی است که انسان با جهل تجربه میکند؛ اما ازآنجاکه وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، انسان میتواند در پرتو آموزش و خدمت در هستی جایگاه گمشده خودش را بیابد و ارتقا یابد و نار وجودی خودش را به نور تبدیل کند. همه این مراحل مانند عبور از عقبه های سخت است؛ اما ناممکن نیست. هر آنچه که انسان مییابد نتیجه تلاش و خواسته اوست که میتواند با حس سالم، سالمترین اعمال را توشه زندگیاش کند.
خانم فاطمه از اینکه وقت گرانقدر خودتان را در اختیار ما قرار دادید صمیمانه تشکر میکنم و برای شما در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت دارم.
طراح سؤال، مصاحبهکننده: همسفر شکوفه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم) مسئول مصاحبه
عکاس، ویراستاری و ارسال: همسفر آمنه مرزبان خبری
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
98