جلسه نهم از دوره هفدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی یحیی زارع میبد یزد با استادی راهنما همسفر راضیه، نگهبانی همسفر منیژه و دبیری همسفر شایسته با دستور جلسه«وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست؛ ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که من را در این جایگاه قرار داد و از نگهبان عزیز سپاسگزارم که این فرصت را به من عطا کرد تا در خدمت شما عزیزان باشم. دستور جلسه این هفته وادی چهاردهم است؛ «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است» من که میگویم، کلام خودم نیست؛ بلکه فردی است در جمع بی کلام هستی که باورش کار هر کس نیست، مگر آنکه معنای آن بداند که آن چیست، ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید.
این عنوان وادی چهاردهم است؛ آنچه باور است محبت است به این معنا که هرآنچه انسان میتواند بپذیرد، در آن عشق و محبت وجود دارد. هر رفتاری که انسان انجام میدهد، هر فکری که در سر دارد و هر سخنی که به زبان میآورد، اگر عشق و محبت پشت آن نباشد، همچون ظرفی تهی خواهد بود. کسانی که عشق و محبت در وجودشان نیست، هرچند که زیاد سخن بگویند و ادعا کنند، چیزی در وجودشان نیست؛ گویی تهیاند.
من که میگویم، کلام خودم نیست. جناب مهندس، نگهبان، در وادی چهاردهم میفرمایند: «من که این سخن را میگویم، سخن خودم نیست؛ بلکه سخن خداوند است.» ایشان میگویند: «این سخنان، کلام فردی است در جمع کران هستی که هر کسی قادر به باورش نیست، مگر آنکه معنای محبت را درک کند.» ما در کنگره۶۰ معنای عشق را فهمیدیم؛ معنای محبت برای ما شکافته شد و آموختیم که عشق چیست.
پیش از این تصور میکردیم که ابراز علاقه دیگران به ما، همان عشق است. اما اکنون دریافتهایم که عشق از یک مثلث تشکیل شده است؛ سایهها، جاذبه و حس. برای آنکه انسان بتواند چیزی را دوست داشته باشد؛ باید حتماً شکلی بیرونی داشته باشد؛ باید سایهای، پیکرهای یا نمودار عینی وجود داشته باشد تا بگوییم مثلاً فلان چیز را دوست داریم، نمیتوان گفت چیزی را دوست دارم، درحالیکه هیچ تصوری از آن ندارم؛ نه نامش را میدانم، نه جایگاهش را.
در وادی چهاردهم از عشق مخلوق به مخلوق سخن به میان آمده است؛ از عشق انسانها و مخلوقات به یکدیگر، عشق مخلوق به خالق و عشق خالق به مخلوق. اگر بخواهیم عشق مخلوق به خالق را بررسی کنیم؛ باید بگوییم که سایهها ضروریاند تا برای ما جاذبهای ایجاد کنند و ما نسبت به آنها حس پیدا کنیم. خداوند که دیده و لمس نمیشود؛ پس سایه آن چیست؟ در وادی چهاردهم بهروشنی توضیح داده شده است که خداوند برای آنکه خود را به ما نشان دهد، مخلوقات را آفرید. هرآنچه میبینیم، سایهای از خداوند است. همین من و شما، هر کدام سایهای از خداوند هستیم. تمام طبیعت نیز سایهای از خداوند است؛ حتی کسانی که در زندگی ما هستند و ممکن است دوستشان نداشته باشیم، آنها نیز سایهای از خداوند هستند؛ پس بهخاطر اینکه آنها سایهای از خداوند هستن؛ باید دوستشان بداریم و به آنها احترام بگذاریم.
طبق گفتههای جناب مهندس عشق؛ یعنی حرکت، عشق در سکون اتفاق نمیافتد؛ باید حرکت آغاز شود و ادامه یابد. مسیرهای سخت و آسان باید طی شوند، عشق رفتن است، گذشتن، رسیدن، دریافت کردن و حفظ یافتهها. عشق انتقال این یافتهها به کسانی است که ارزش آن را درک میکنند. چرا؟ برای آنکه چیزی نصیبمان شود وآنچه که به دست میآوریم، مهمترینشان علم و آگاهی است؛ اما آیا آگاهیها را فقط باید حفظ کنیم؟ قطعاً نه. اگر آگاهی در ذهن ما بماند و تنها نگه داشته شود، هیچ ارزشی ندارد. آگاهی باید انتقال داده شود، آن هم به کسانی که خواهان آن هستند. این همان کاری است که در کنگره۶۰ انجام میشود.
تازهواردین، با آغاز حرکتی مستمر، میآیند و میروند، در این مسیر، مطالبی میآموزند و در وجود خود چیزهای جدیدی کشف میکنند. آگاهیهایی که از روز الست در وجود آنها نهاده شده بود؛ اما از آن بیخبر بودند. این تذکر و یاددادن، در واقع یادآوردن است و همین امر بود که موجب شد من یاد بگیرم و حالا بتوانم انتقال دهم. آگاهیها و دستاوردهای ما میتوانند در جهان مادی گسترش پیدا کنند و به بیکرانها بروند. همانگونه که در ابتدای وادی آمده است؛ نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد، نیازمندند. این علم مدام میان زمین و آسمان رد و بدل میشود. تعاملی دائمی میان زمینیها و آسمانیها برقرار است؛ آسمانیها به زمینیها نیازمندند و زمینیها نیز برای دریافت این علم، به آسمانیها وابستهاند. این جریان تا بیکرانها ادامه مییابد.
ارابهها را در بیکرانها به حرکت درآورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند و پشت هر محبت و هر عشقی؛ باید آگاهی باشد. نمیتوان به زبان گفت که عاشقم، دیگران را دوست دارم یا طبیعت را دوست دارم؛ بیآنکه آگاهی در پس آن باشد. بدون آگاهی، این ادعاها هیچ ارزشی ندارد. در کنگره۶۰، افراد زیادی خدمت میکنند؛ اما تنها کسانی میتوانند خدمت واقعی انجام دهند که از آگاهی، معرفت و علم بالایی برخوردار باشند. علم بالا به معنای مدارک تحصیلی نیست؛ بلکه به معنای یادگیری علم کنگره، علمی که به ما درست زندگی کردن را میآموزد.
این علم ما را به شناخت و درک میرساند؛ چرا باید محبت کنیم؟ چرا باید از ضد ارزشها دوری کنیم؟ چرا باید برخوردی نیکو داشته باشیم؟ این علم کمک میکند که خدمت بدون منت باشد. در غیر این صورت، خدمت بدون آگاهی به معاملهای تبدیل میشود که توقع و خواستههایی را در پس خود دارد و این، آرامش انسان را برهم میزند. آگاهی، شناخت و معرفت، همان چیزی است که آرامش انسان را تأمین میکند. در مورد وادی چهاردهم میتوان بسیار سخن گفت؛ جناب مهندس نیز دوازده سیدی در مورد این وادی نوشتهاند.
رهایی ۴۰ سیدی همسفر وجیهه رهجوی راهنما همسفر راضیه

اهدا لوح سردار

سومین مراسم افطاری ماه مبارک رمضان همسفران در سال ۱۴٠۳




مرزبان کشیک: همسفر زهرا و مسافر مسلم
عکاس: همسفر احترام رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول)
تایپ: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون دوم) و همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
143