هشتمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی کریمان به استادی همسفر اعظم، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴٠۳ ساعت ۱۶:٠٠ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ای که میپرسی نشان عشق چیست؟ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست. عشق یعنی مشکلی آسان کنی، دردی از درماندهای درمان کنی در میان این همه غوغا و شر، عشق یعنی کاهش رنج بشر، عشق یعنی ترش را شیرین کنی، عشق یعنی نیش را نوشین کنی، هر کجا عشق آید و ساکن شود هر چه ناممکن بود، ممکن شود. ابتدا خداوند را سپاسگزارم که به واسطه این خدمت میتوانم از شما انرژی و آموزش بگیرم. سپاسگزارم از آقای مهندس که به من عشق و وادی ۱۴ را داد، از راهنمای بزرگوارم همسفر مهدیه سپاسگزارم که معنای واقعی عشق را از ایشان آموزش گرفتم و از مسافرم ممنونم که به واسطه ایشان من با جایی بهنام کنگره آشنا شدم. سال جدید را پیشاپیش به شما تبریک میگویم.
فکر میکنم که صحبت کردن در مورد این وادی کار سختی باشد؛ ولی خیلی این وادی را دوست داشتم و خیلی خداوند را شکر میکنم که قسمت و روزی من بود که بتوانم در مورد این وادی در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم. آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. آنچه باور است یعنی هر آن چیزی که من به آن اعتقاد دارم و باور دارم و به واسطه آنها من دارم زندگی میکنم اگر چاشنی عشق نداشته باشد، هیچ ارزش و اعتباری ندارد؛ آنچه نیست، ظروف تهی است یعنی هر چیزی که در آن عشق وجود نداشته باشد؛ یعنی هر چیزی که در آن عشق نباشد مثل یک ظرف خالی است و هیچ ارزشی ندارد و اساس کنگره بر پایه محبت بنا شده و محبتی که باید حس شود.
زمانی که من وارد کنگره میشوم با آغوش گرم انسانهایی مواجه میشوم که نه آنها را میشناسم و نه آنها را دیده بودم و تنها چیزی که انسانها و تمام ما را به یکدیگر متصل نگه داشته همان محبت است. راهنمای تازه واردینی که تازه وارد را با کنگره آشنا میکند و با آغوش گرم او را میپذیرد، همان عشق است. زمانی که انسانی را در خیابان میبینم و من یک لبخند میزنم یا همه اینها نماد عشق است و کسی که محبت دارد مثل یک چشمه جوشان است این چشمه جوشان وقتی که بخواهد بوجود آید در زمینی که قرار است در آن بوجود آید آن زمین نباید سفت باشد؛ چون اگر سفت باشد اصلاً آب در آن زمین فرو نمیرود و اگر هم سست باشد، آب را به خودش نمیگیرد و باید زمینی باشد که آب را در خودش نگه دارد.
کسی که محبت و عشق دارد مثل همین چشمه جوشان است که تمام آن زمینهای اطراف و هر آن چیزی که در کنارش است را سیراب میکند. ما باید اول از دورن خودمان غنی باشیم تا بتوانیم آن عشق را به دیگران انتقال دهیم اگر من از درون فقیر باشم و هیچ محبت و عشقی در درون من نباشد، نمیتوانم آن محبت یا عشق را به دیگران انتقال دهم. اگر از درون فقیر باشم میگویم من به تو خوبی کردهام و تو به من بدی کردهای و جواب خوبی من را ندادی اسم این محبت نیست و یک جور معامله کردن است. محبت زمانی اتفاق میافتد که من محبت میکنم و دنبال باز پس گرفتن آن نیستم و در مورد محبت اگر بخواهم بگویم خاصیت محبت درمان کردن است مثل آب میماند که هم زنده میکند و هم زندگی میبخشد و هر انسانی که از این اکسیر استفاده کند درمان میشود.
تمام ساختار هستی بر پایه محبت و عشق است تمام ذرات هستی، تمام کائنات و موجودات بر پایه عشق است و هر بذری را که در زمین محبت بکاریم به بار مینشیند و دشمن محبت، کینه و نفرت است. وادی چهاردهم مثل یک کتاب است که هم آغاز است و هم پایان. محبتی خالص است که تزکیه و پالایش شده باشد. من با تزکیه و پالایش میتوانم عشقی که در درونم است، درجه خلوصش را بالا ببرم. پایینترین رتبه عشق، مالکیت است؛ یعنی من نسبت به یک چیزی احساس مالکیت دارم و فکر میکنم آن عشق است؛ در صورتی که عشق نیست و آن محبتی که در وادی چهاردهم از آن صحبت میشود محبت عام است.
محبت خاص یعنی من روی هر چیزی احساس مالکیت دارم هر چه احساس مالکیت بیشتر باشد، عشق و محبت پایینتر میآید و اینها رابطه معکوسی با یکدیگر دارند در پیام سفر اول میگوید آنجا تو را پاداشی نیکو خواهد بود که آن پاداش بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق الله برقرار میگردد. این بند عشق چیزی جز عشق و محبت به خالق و محبت کردن به مخلوق خداوند نیست. چیزی که محبت را خراب میکند توقع است و توقع ناشی از عدم توانایی و نیاز است. زمانی که من به کسی محبت میکنم توقع دارم محبت من جبران شود. خوراک ذرات مثبت انسان، محبت و عشق است هر چه من عشق و محبت را بیشتر در درون خودم پرورش دهم به آن ذرات مثبت وجودی خودم قدرت میدهم و آن تاریکیها در من کم رنگتر میشود تاریکیها مثل حسادت، نفرت، کینه و دروغ.
احساس مالکیت اصلاً ربطی به دانایی ندارد. زمانی که من عشق و محبت دارم در وادی چهاردهم اشاره شده که صدای عشق را بعضی اوقات ما نمیشنویم، منظورشان این است زمانی که من به سمت آن ارزشها میروم و عشقی که در وجود من است پالایش میشود. صدای حسادت، کینه و نفرت در من کم رنگتر میشود و زمانی که کم رنگتر میشود من صدای عشق را میشنوم و صحبتهایم را با پرچمدار محبت استاد رعد به پایان میرسانم استاد رعد میگویند: محبت اتفاقی نیست، تقدیر نیست، دامنه وسیع یک کمان بیانتها است واقعی است، صوری است که اگر باشد، حقیقت است و دیدن حقیقت، چشم دل میخواهد به آن ارج بگذاریم.

مراسم افطاری همسفران در ماه مبارک رمضان







تایپیست: همسفر اسما رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
384