جلسه چهارم، از دورهی نوزدهم، از کارگاههای آموزشی، خصوصی، کنگره ۶۰، نمایندگی قیدار، با استادی مسافر یداله، با نگهبانی مسافر روحالله و با دبیری موقت مسافر علی، با دستور جلسه" وادی چهاردهم و تاثیر آن بر روی من" در روز یکشنبه ۲۶ اسفند ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان یداله هستم یک مسافر، قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم از ایجنت محترم آقا مهدی و لژیون مرزبانی و دوستانی که در آشپزخانه در حال خدمت هستند، تقدیر و تشکر میکنم و امیدوارم طاعات و عبادات همه عزیزان مورد قبول حق تعالی قرار بگیرد و در آخر فرا رسیدن عید نوروز را خدمت شما عزیزان تبریک میگویم و امیدوارم سالی پربار و پرکت داشته باشید.
اما امروز آخر سال و آخرین دستور جلسه سالانه ما یعنی وادی چهاردهم و تاثیر آن بر روی من میباشد که با سر فصل زیبای عشق و محبت آغاز میشود و به ما میگوید: آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ایست و در این وادی انسانهای سفت و سخت را به ظروف تهی تشبیه کرده است که محتویات آنها خالی ایست، ولی کسانی که وجودشان پر از عشق و محبت است به ظروفی تشبیه کرده است که محتویات گرانبهایی در درون آنها وجود دارد.
یکی از مولفههای انسان عاشق این است که برای کاری که انجام میدهد، به دنبال بازپس گرفتن نیست. عاشق با عشق سر و کار دارد و با معشوق حسابی ندارد مثال قصه شیرین و فرهاد که فرهاد سالها عمر خود را صرف کندن کوهی کرد و به شیرین نرسید و کندن کوه تنها بخاطر دل خودش بود و تمام عمر خود را پای این عشق گذاشت و انتظاری نداشت که بتواند به معشوق خود برسد که همه اینها بخاطر یک مبارزه درونی خود بود.

عشق از خود گذشتن است و ما در گذشته در میدانهای جنگ این روایت را به چشم خود دیدیم که در جاهای مختلف یک رزمنده نیازمند ماسک و اکسیژن بود ولی در شرایط خاص آن را در اختیار دوست خود قرار میداد، در شرایط خاص عیار انسان یا ظرف انسان نشان میدهد که ظرف تهی ایست یا ظرف او پر از عشق و محبت است و در جایی که از سلاح شیمیایی استفاده میشود و تو بتوانی ماسک خود را در اختیار یک بچهای قرار بدهید در این موقعیت معلوم خواهد شد که شما عاشق هستید یا تظاهر به عشق میکنید.
اگر از هشتاد و پنج میلیون نفر ایرانی بپرسید، همه آنها خواهند گفت که ما عاشق هستیم ولی به وقت عمل خواهید دید که تعداد انگشت شماری در صحنه عمل باقی میمانند و عشق یک چیز درونی ایست، شما وقتی از کشته شدن یک حیوان افسوس میخورید، این یعنی خلاصه از عشق درونی ایست.
حضرت ایوب که تمام وجودش را بیماری گرفته بود و جسم او پر از کرم بود، وقتی کرمی از بدن او بر روی زمین میافتاد آن حضرت این کرم را از روی زمین برمیداشت و بر روی دست خود قرار میداد و به یاران خود چنین گفت که خداوند روزی این حیوانات را در جسم من قرار دادهاند.
حضرت علی (ع) میفرمایند: انسانهای عاشق از دیدن عیبهای دیگران کور و از شنیدن عیبهای دیگران کر هستند، یعنی عیبهای دیگری را میبیند و میشنود ولی لب بر نمیزند و تنها چیزی که میبیند و میشنود خوبیها و زیبایی کارهای دیگران است.
در وادی چهاردهم میگوید: عشق سوختن است ولی نه آن سوختنی که تبدیل به خاکستر شود، سوختنی که تبدیل به نور میشود، کسانی که از عشق و محبت به دیگران خدمت میکنند و اگر ما به چهره این افراد نگاه کنیم یک چهره نورانی را خواهیم دید که نور الهی در جسم آنها موج میزند و این افراد کسانی هستند که از دیدن و شنیدن عیبهای دیگران کور و کر بودند. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما ممنون و متشکرم.
تایپ، درج و ارسال: مسافر ابوذر، مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
140