چهاردهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی، با استادی مسافر سجاد، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر علی اصغر با دستور جلسه « وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من » روز دوشنبه بیست و هفتم اسفند ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان سجاد هستم یک مسافر خداراشکر در این جایگاه قرار گرفتم برای آموزش گرفتن و خدمت کردن، تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، از گروه مرزبانی و تمام خدمتگزارانی که در ماه مبارک رمضان زحمت کشیدهاند تشکر و قدردانی میکنم، در وادی چهاردهم سه تا خطابه وجود دارد، خطابه اول اضداد نام دارد که استاد سردار در مورد آن صحبت میکند و میگوید برای آنهایی که جال خوشی ندارند و در ضد ارزشها غوطه ور هستند دو راه بیشتر وجود ندارد، ۱- یا باید وارد مرحلهی تزکیه، تصفیه و صراط مستقیم بشوند و به نیروهای مثبت و الهی و نیروهای خوب ملحق بشوند ۲- یا صبر کنندخود نیروهای مخرب و بازدارنده آنها را با گردبادی بسیار بزرگ و عظیم به عمق ظلمات هدایت کنند حال برای این که بدانیم این جهان و جهانها دیگر چگونه به کار خود ادامه میدهند و چگونه در چرخش هستند و تحولات انسان چگونه صورت میگیرد؛ باید ابتدا معنی و مفهوم اضداد را و نحوه کارکرد منیت در انسان را بفهمیم، وقتی بیشتر در مورد این موضوع فکر کردم یاد یکی از سیدیهای آموزشی به نام موانع محبت افتادم، زمانی که این سیدی آموزشی را گوش کردم برای من اینگونه توصیف شد که اگر محبت را برابر با پول محاسبه کنیم یک سری موانع در مقابل به دست آوردن آن پول وجود دارد، هر کدام از این موانع به منیت و ترس انسان تشبه شده است، هر کدام از این موانع را که حل می کنم و از آن می گذرم باعث میشود من به دریای محبت نزدیک شوم، در کنگره ۶۰ منیت به شکلهای مختلفی توصیف شده است، حرکت به سمت وادی چهاردهم یا همان محبت مثل ساختن یک جاده است که در مسیربه موانعی از جمله کوه و دره برخورد می کنیم، وقتی کوه میرسیم باید آن کوه را بشکافیم برای رسیدن به دریای محبت، شاید این کار در ابتدا خیلی دشوار باشد اما این دشواری به زودی از بین خواهد رفت، وقتی از این مانع عبور میکنیم مانع بعدی دره میباشد،ترس دقیقا مثل دره عمل می کند، اینکه با ترس از فقر، ترس از آینده، ترس از خماری، زمان حال خود را خراب می کنم درست مثل سقوط در یک دره عمیق است، وقتی من به کنگره ۶۰ وارد شدم در حال فکر کردن به پایان سفر بودم که نکند من بعد از رهایی دوباره خمار شوم،

این ترسها به نوعی مانع از حرکت من به سوی محبت میشد، محبتی که اگر ما به آن برسیم مانند گوهر گرانبهایی است که در تمام هستی و در مکان لامکان کالایی قابل معامله میباشد، نکته دیگری که وجود دارد این است که من در کنگره قرار نیست محبت را اجرا کنیم چون محبت در کنگره ۶۰ به خودی خود در حال اجرا است، برای نهادینه شدن محبت در وجود من باید تمام این آموزشها را در بیرون از کنگره به صورت عملیاتی اجرا کنیم، کسی که با خانواده و دوستان در محیط اطراف خود سازش ندارد هیچ وقت نمیتواند اصل محبت را درک کند، به نظرم عید نوروز شرایطی دارد که میتواند من را با خودم و موانعی که وجود دارد روبرو کند، چون در عید نوروز تقریباً به مدت ۱۴ روز در شعبات حضور نداریم، اینجاست که باید آن آموزشهایی را که در کنگره ۶۰ گرفتهایم را اجرا کنیم، تمام وادی ها مانند یک جعبه ابزاری است که هر زمان افکار منفی به سراغم آمد می توانم از آنها استفاده کنم، آن کسانی که امروز در شعبه حضور دارند مطمئناً کسانی هستند که آموزشها را به صورت درست دریافت کردهاند و انشالله بعد از عید نوروز هم به همین شکل با انرژی بالا و حال خوب در شعبه حضور خواهند داشت، از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.
لژیون درمان سیگار
.jpg)

تایپ: مسافر بهمن
ویراستاری و بارگذاری: مسافر سجاد
عکس: مسافر رحمان
مرزبان کشیک: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
114