جلسه هفتم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی قیدار با استادی مرزبان همسفر زینب، نگهبانی همسفر سکینه و دبیری همسفر سمیرا با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست؛ ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از ایجنت شعبه، راهنمایم همسفر معصومه که جایشان در شعبه خالی است و نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند دوباره در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش ببینم؛ اما در مورد دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» باید بگویم. اولین پیامی که در وادی چهاردهم قرار دارد، این است که آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. وادی چهاردهم وادی عشق است. این وادی به ما میآموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است و محبت واقعی توأم بامعرفت، عقل و ایمان است و امواج آن در همه هستی وجود دارد و هر انسانی موج آن را دریافت کند بر سر راه او قرار میگیرد. محبت اتفاقی نیست؛ بلکه کاملاً واقعی و حقیقی است. اگر محبت واقعی باشد هیچ موضوعی بد نمیشود و همهچیز زیبا است و انسانها هم هیچوقت از چیزی شکوه و شکایت نمیکنند.
عشق و محبت است که انسان را زنده نگه میدارد؛ درصورتیکه انسان آن را حس کند به آرامش میرسد. عشق یعنی گذشتن از خویشتن. همه ما خوب از عشق سخن میگوییم؛ اما تعداد اندکی از انسانها به آن عمل میکنند و محبت واقعی زمانی است که عشق بلاعوض داشته باشیم. برای اینکه بتوانیم عاشق شویم؛ باید بگذریم و اگر توانستیم این کار را انجام دهیم، به ارتقاء خواهیم رسید. ما در کنگره۶۰ آموختهایم که هر چه عاقلتر شویم عاشقتر میشویم و هر چه عاشقتر شویم، باایمانتر میشویم و هر چه باایمان تر شویم، بخشندهتر خواهیم بود؛ پس برای بخشنده بودن، در اصل اول باید راه و رسم عشق ورزیدن را بیاموزیم. عشق در دل سرسختترین و سنگدلترین انسانها نفوذ میکند و در دل کسانی جای دارد که خالی از کینه و نفرت هستند.
ما وقتی وارد کنگره شدیم، بیان عشق و محبت را بلد نبودیم، نمیدانستیم با چه کسی چگونه رفتار کنیم؛ وقتی مواد مخدر وارد زندگیهای ما شده بود، سیاهی و تاریکی زندگیهای ما را گرفته بود، نمیدانستیم با اعضاء خانواده چگونه رفتار کنیم. در کنگره کتاب ۱۴ وادی را که به ما معرفی کردند، کمکم که این کتاب را خواندیم، متوجه شدیم که باید این وادیها را بهصورت سلسلهمراتب روی خود کاربردی کنیم. عشقی که آقای مهندس در کتابهای کنگره۶۰، توضیح دادند و راهنمایان با توجه به عشقی که به رهجویان خود و مسافران خود داشتهاند، وارد کنگره شدند. مشکلات و سختیها را تحمل کردند و به رهایی رسیدند و بعد راهنما شدند و توانستند تعداد زیادی رهجو را به رهایی برسانند.
در ابتدای ورودم از زمین و زمان طلبکار بودم و فکر میکردم که اگر یک نفر را دوست داشتیم تمام است و دیگر وظیفهای در قبال او نداریم. من قبل از کنگره علاقهای به کسی نداشتم و احساس میکردم وظیفه آنها است که به من احترام بگذارند. وظیفه من نیست؛ چون همسر من مصرفکننده است و بایستی آنها به من محبت کنند و من محبتی نسبت به کسی نداشته باشم. راهنمایم توضیح داد که نباید از کسی طلبکار باشیم و سرمان را با سر راهنما عوض کنیم؛ وقتی خواستم خود را اصلاح کنم، متوجه شدم که خیلی ایرادها را دارم، زمانی که مسافر من همه تلاشهای خود را انجام میداد تا من را خوشحال کند، من هیچوقت خوشحالی نمیکردم و میگفتم؛ چون شما مصرفکننده هستید، من همیشه زیر سؤال هستم.
بهجایی رسیده بودم که فرزندم که از وجودم است را نمیتوانستم تحمل کنم تا فرزندم کلمهای صحبت میکرد، من با ناراحتی با او برخورد میکردم. مسافر من که وارد کنگره شد تا یک مدت کوتاه بهتنهایی در کنگره رفتوآمد میکرد، یک روز پسرم گفت مامان، بابا کنگره میرود، حالش خوب میشود؛ ولی شما اجازه نمیدهید که حال ایشان خوب باشد. گفتم: من با او چهکار دارم؟ گفت: هر روز یک بهانه میآوری، هر روز بیمحبتی میکنید، آن موقع متوجه کارهای خود شدم که همه ما در زندگی آسیبدیدهایم. با آمدن به کنگره و گرفتن آموزشهای کنگره متوجه شدم که چگونه به همسرم، فرزندم و خانوادهام محبت کنم. کنگره۶۰ باعث شد، رفتار من در محل کار هم تغییر کند و دیدگاه من نسبت به اطرافیانم عوض شد و متوجه شدم که با هر کسی چگونه رفتار کنم و فوری عصبانی نشوم. عشق و محبت باید از درون انسان باشد. باید همه را دوست داشته باشیم تا همه نیز ما را دوست داشته باشند.



در ادامه پذیرایی از همسفران با افطاری



عکاس: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم)
تایپیست: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
1720