جلسه هفتم از دوره چهلودوم جلسات آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر محسن و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مهران با دستور جلسه "هفته "وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من" در روز یکشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ شروع به کار کرد.

سلام دوستان محسن هستم مسافر. در ابتدا خدا را شاکرم که این اجازه را به من داد و این فرصت را به من داد که در این جایگاه خدمت کنم و سال نو را پیشاپیش به همه شما عزیزان تبریک میگویم و رهاییهای شعبه را هم تبریک میگویم و اما دستور جلسه وادی محبت یا وادی ۱۴ که میگوید آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است و اما خداوند همه چیز را در هستی بر اساس محبت آفرید و همه هستی را بر مبنای محبت خلق کرد و خداوند در وجود همه عشق و محبت را نهاده است مثالی که آقای مهندس میزند میگوید زمانی که یک نارنجک میخواهد منفجر شود اول باید خودش را از بین ببرد و بعد اطرافیان را و این مثال راجع به کسی است که محبت ندارد و این هست که انسان خودش را با کینه توزی و نفرت و اعتیاد و با کارهای ضد ارزشی در ابتدا خودش را نابود میکند و سپس اطرافیان را و آقای مهندس در این وادی از مثلثی صحبت میکند به نام مثلث عشق که سایه و جاذبه و عشق اضلاع آن میباشند که سایه هر چیزی برای دوست داشتن باید جسمی داشته باشد که آن میشود سایهاش و اما جاذبه جاذبه هم چیزی است که جذب میشود مثلاً جاذبه یک گل بوی آن گل یا رنگ آن گل میشود و حس هم نقش گیرنده را عمل میکند که برای دریافت جاذبه باید حس داشته باشیم و فرق محبت با عشق که آقای مهندس میفرمایند فرقش این است که عشق خاص است عنی وقتی انسان عاشق است برای یکی است که عاشقش میشود و در حیوانات هم همینطور است مثلاً یک حیوان برای نجات فرزندش از جان خودش میگذرد تا جان بچهاش را نجات دهد یا درختی که ثمره میدهد که میوه و یا اکسیژن تولید میکند برای خودش نیست برای دیگران است و این عشق و محبتی هست که گیاهان دارند و وقتی که انسان دارای محبت شود همه هستی را دوست دارد و همه عالم را دوست دارد و پایه عشق و محبت هم میشود دانایی و آقای مهندس میفرمایند که اگر دانایی نباشد عشق و محبت فقط توهم میباشند و چیز دیگری نیستند و مثالی هم که میزنند این است که یک نفر عاشق دیگری است برای ازدواج ولی وقتی که او را به این شخص نمیدهند میرود و توی خیابان اسید روی صورتش میپاشد این عشق فقط توهم میباشد و چیز دیگری نیست و محبت هم به لفظ و سخن نیست و باید در عمل باشد و اگر توی عمل نباشد به درد نمیخورد و ما اینجا این را آموزش میگیریم تا عملیاتی کنیم این قضیه را و برای اینکه انسان بتواند عشق و محبت را درک کند باید سالها آموزش بگیرد و تزکیه و پالایش شود و ضد ارزشها دوری کند تا بتواند از عشق و محبت و واقعیت آن را درک کند عشق و محبت هم به سه بخش تقسیم میشود یکی عشق مخلوق به مخلوق یعنی اینکه مخلوق مخلوق را دوست دارد و بعدی عشق مخلوق به خالق و برای دل درک عشق خالق باید عشق مخلوق به مخلوق را درک کنی و بعدی هم عشق خالق به مخلوق وقتی که عشق خالق و مخلوق پیش میآید باید انسان از گذرگاههای خیلی سخت عبور کرده باشد و خیلی از آموزشها را دیده باشد تا بتواند خالق عاشق مخلوق خودش شود مثلاً ائمه و پیامبران که ما میدانیم بیشترین آزمایشات و سختیها برای پیامبران بوده است و ما با تزکیه و پالایش به عشق و محبت میرسیم و باید در این راه معلم داشته باشیم و در وادی ۱۴ آقای مهندس از اضداد هم صحبت میکند که ماموریت اضداد یکی تخریب ایجاد میکنند و انسان را به فساد تباهی میکشانند و کارشان این است که نگذارند انسان در صراط مستقیم باشد از اینکه به حرفهای من گوش کردید خیلی ممنونم.

نویسنده: مسافر عباس از لژیون نهم
عکاس: راهنمای محترم مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
175