خلاصه سیدی تاجر2
محبت درسی است که انتها، آغاز و پایان مشخصی ندارد، بلکه انجام عمل میباشد. با سعی و کوشش، راه مستقیم با هدف همسو میشود. برای دو موضوع چگونگی بیان و مدت آنکار میکنیم.
میدانیم که جسم در کنار روح نیاز به مراقبت دارد، برای باورها ارزشی نیست. آقای مهندس در توضیح "برای باورها ارزشی نیست" میگویند: ما در هر حال خیال میکنیم برای باورها ارزش است، باور دروغگویی بد است، توهین بد است و اگر باور را مثلث در نظر بگیرید، قاعده ارزش، ساق باور، ساق دیگر، انجام باور است. مثلا دروغگویی بد است ولی برای دیگران بد میدانیم نه برای خود.
مشکل اکثر انسانها این است که موضوعی را باور دارند یا قادر نیستند انجام بدهند یا نمیخواهند انجام بدهند پس برای باور هیچ ارزشی نیست، باور کردن کجا و عمل کردن به آن کجا، تمام سختی بشر هم همین عمل کردن میباشد.
ما با تصمیمات اشتباه خود اسباب بدبختی خودمان را به وجود میآوریم. مشکل چطور درست میشود؟ به عنوان مثال دو نفر ممکن است با هم رفیق خوبی باشند ولی این دلیل بر این نمیباشد که شریک خوبی هم میتوانند باشند، خیلی با هم متفاوت است درایت صورت دوستی و رابطه فامیلی به هم میخورد.
کاری که تخصص ندارید نباید وارد بشوید، اگر بخواهید شراکت کنید، باید شراکتی را در نظر بگیریم، هدف از شراکت را بدانیم، مسئولیتها رابدانیم، تقسیم بندی کنیم، چشماندازها را بدانیم، اعتماد به کسی داشته باشیم و اینکه بدانیم سود و سرمایه چطور تقسیم بندی میشود، باید همه چیز مشخص شود.
خود ما برای خودمان مشکل درست میکنیم، بدون تفکر همیشه همینطور است. نکته مهم این است کلام استاد با شاگرد طوری باشد که باعث سرشکستگی شاگرد نشود، این در حالی است که برخی انسانها ایراد و ضعف افراد را به عناوین مختلف به رخ میکشند.
مشکلات نباید مانع شود که هدف را دنبال نکنید. از هیچ موضوعی ترس به خودتان راه ندهید و کسی که در صراط مستقیم است ترس به خود راه نمیدهد.
برای استاد و راهنما خیلی خیلی مهم میباشد که ما را راهنمایی کند، برنامهریزی خاصی در بعضی خانوادهها نبوده این در کنگره خیلی مهم میباشد؛ اگر برای انسانها استاد نباشد، خودشان را نابود میکنند؛ البته در مسئله آموزش باید هیچ اجباری نباشد.
نگهبان یعنی ساختن، حافظ و نگهبانی؛ مثال در کنگره لژیونها و ورزش نگهبان دارند، نگهبان حافظ میباشد نه رئیس، در هر حالت ساختن خود و ساختن دیگران که مهم میباشد. ما خیلی دنبال خود میگردیم؛ چون گم شدهایم و اگر پیدا کنیم آن وقت آرام و قرار میگیریم. مثال: مصرف کننده بعد از درمان، خود را پیدا میکند، باید بتوانید فکر کنید تا بدانید.
مادیات مهم نیست و ارزشی در مقابل معنویات ندارد؛ این حرف غلط است، اتفاقاً مادیات در زندگی نقش بسیار بسیار مهمی دارد. به قول استاد نباید چیزی را بالا بفروشی و احتکار کنی؛ ولی نباید جنس را هم مجانی بدهید.
همه چیز به مادیات ارتباط دارد و خیلی ارزشمند است ولی افراط چه معنویات چه مادیات مثل سم میباشد؛ باید حافظ اموال خود باشیم و تعادل را رعایت کنیم؛ باید اموالی داشته باشید تا بتوانید به نیازمندان کمکی کنید. ثروتمندان کارآفرین میباشند، ثروتمند میتوان بود ولی از راه درست و باعث فخرفروشی نباشد.
مسئله مهم دیگر زندگی دو چهره دارد: مادیات و معنویات که؛ باید با هم هماهنگ باشند. اینکه انسان خود برای خودش مشکل درست میکند، باید سعی کند با تفکر سالم مشکلات را به حداقل برساند.
تایپ: همسفر الناز رهجو راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر مینا رهجو راهنما همسفرافسانه( لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم( نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
103