آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است

دوازدهمین جلسه از دور اول کارگاه‌های آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران؛ نمایندگی گرمسار با دستور جلسه" وادی چهاردهم وتاثیر آن روی من" با استادی مسافر حسین و نگهبانی مسافر محمد سعید ودبیری مسافر محمد یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ ساعت 16:30 آغاز بکار نمود.

آنچه باور است محبت است وآنچه نیست ظروف تهی است‌ من که می‌گویم کلام خود نیست بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست مگر معنای آن بداند که چیست ارابه ها را در بیکران به حرکت در بیاورید که نگهبانان ماوراء به آنجه که در زمین می‌گذرند نیازمندند بشکافید آنچه شکافتنی نیست در دل سنگ بروید و ترکیب ها را جدا نمایید.

یکبار جزوه ی راهنمایی را می‌خواندم کسانی که امتحان می‌دهند راهنما می‌شوند باید کار آن ها ادامه داشته باشد تا افرادی به رهائی برسند  و این افراد هم به جایگاه راهنمایی برسند. ما وظيفه داریم تا بیکران ادامه بدهیم، خوش به‌ حال کسانی که زودتر به شال راهنمایی می‌رسند و زودتر می توانند از سیل و خروش بیکران بهره‌ ببرند. این عشق و محبت است که ما را دور هم جمع کرده. تک تک واژه ها در کنگره تعریف می‌شود و برای هر موضوعی یک مثلث تعریف شده است و مثلث عشق تشکیل شده از حس، جاذبه و سایه ها.

وقتی کسی وارد کنگره می‌شود قانون جاذبه را حس می‌کند یک چیزهایی مثل خصوصیات بد اخلاقی و رفتاری را کنار می‌گذارم و موضوعات خوب جذب‌ می‌کنم. آن چيزی که با تغییرات من ودرست سفر کردن و خدمت کردن من در صور پنهان من اتفاق می‌افتد از سایه ها است.

حس هم کاملآ تعریف شده است باید هر چيزی را هم حس آن شد تا بتوانیم درکش کنیم. در کنگره رفته‌ رفته‌ درمان می‌شوم، حس های من آرام آرام تسویه و پالایش می‌شود. راهنما ها وقتی به این درجه و آگاهی که رسیدند حس ها تغییر کرده و به‌ آن‌ عشق و محبت رسيده اند.  دادن آن محبت رایگان است که باعث می‌شود وقتی رها شدم در کنگره بمانم و خدمت کنم. روز به روز ظرف محبت من به قول جناب آقای مهندس بزرگتر می‌شود. مساله ای که باعث می‌شود در کنگره بمانم همان عشق و محبت است.

هر عید نوروز که آمد تغييرات را در خودم دیدم درآمد من امسال‌ نسبت به سال قبل بیشتر شده‌ است لژیون سردار را از دست ندهید ارتقای من از هر حیث در کنگره، لژیون سردار بود. مشارکت مالی  و خدمتی کنید و در پایان عید امسال را با سال گذشته خود مقایسه کنید. پیشاپیش سال خوبی را برایتان آرزومندم. از این که به صحبت‌های من گوش دادید، متشکرم.

مرزبان کشیک: مسافر سجاد

خلاصه.گزارش: مسافر غلامرضا